بابا و ل کنید این برجام را
احسان ابراهیمی
26 دی 94
ساعت 9:24 صبح
امروز اصلا دلم نمیخواست از خانه بیرون بیایم. اعصابم خرد بود. از آن روزهایی است که من حوصلهاش را ندارم. همهاش استرس، همهاش دردسر… اسمش را هم گذاشتهاند روز فرجام برجام. خب بابا نتیجه که معلوم است. چرا جوسازی میکنید؟ نشستم توی ماشین که بیایم سر کار، راننده داشت با صدای بلند رادیو گوش میکرد. از او پرسیدم: «چه خبر؟ خوبه اوضاع؟» گفت: «هوم؟» گفتم: «حالتو پرسیدم داداش. چطوری؟» گفت: «یه دقیقه چیزی نگو تو رو خدا بذار گوش کنیم ببینیم چی میگه.» پرسیدم: «چی شده مگه؟ خیر باشه! خبریه؟» گفت: «برجامه. برجام! روز آخره. میخوام ببینم چه خبره.» گفتم: «دیگه چه خبر میخواد بشه؟ بابا معلومه دیگه. میرن بیانیه میخونن تموم میشه.» گفت: «نه نه! تحریمها رو برمیدارن. منتظریم ببینیم چی میشه.» گفتم: «الان ما باید بیشتر از شما ذوق کنیم که!» گفت: «آقا با من بحث نکن حالا این همه رفتیم و اومدیم یه کلمه با هم حرف نزدیما! عدل امروز که بحث برجامه و مهمه و شما اومدی با من بحث میکنی. انقدر اعصابم به هم میریزه وقتی با امثال شماها مواجه میشم.» عصبانی شدم و گفتم: «امثال من؟ مگه امثال من چطوریند؟» گفت: «از این تیپ آدمایی که اطرافشون براشون مهم نیست. میگن برجام به ما چه ربطی داره!» گفتم: «دوست عزیز ببخشید بنده رئیسجمهورما! بیشتر از همه به من ربط داره. من حرفم چیز دیگه است. من میگم…» صدای رادیو را تا ته زیاد کرد در آینه چشم غره ای به من رفت.
ساعت 13:43 بعد از ظهر
تا رسیدم دفتر به اسحاق گفتم: «قضیه تایید صلاحیتها چه خبر؟ چند تا خبر بده ببینم.» اسحاق جوابم را نداد. گفتم: «اسحاق جان؟ داداش؟» باز واکنشی نشان نداد. گفتم: «اسحاق من نگرانم. خیلی نگرانم. نکنه رد صلاحیتها جور عجیبی بشه.» گفت: «دارن طولش میدن… دارن طولش میدن…» گفتم: «نه بابا هنوز وقتش نرسیده. امروز فردا باید اعلام بشه.» گفت: «بابا بیاید بیانیه رو بخونید برید دیگه.» گفتم: «فکر نکنم علنی اعلام کننها! احتمالا شخصا به خودشون میگن.» گفت: «جان کری چی شد پس؟» گفتم: «اونم کاندیدا شده؟!» گفت: «خبرنگارا هم مستقر شدن.» پرسیدم: «چرا جواب درست و حسابی نمیدی؟ چرا هی حرفو عوض میکنی؟» گفت: «حالا قطعی تحریما برداشته میشه؟» خیلی تعجب کرده بودم. تکانش دادم و گفتم: «اسحاق! اسحاق حالت خوبه؟ تب داری؟» ناگهان جا خورد و از جایش بلند شد، هندزفری را از گوشش در آورد و گفت: «ئه! شما کی تشریف آوردید؟» گفتم: «دو ساعته دارم باهات حرف میزنم. تو چی میگفتی پس؟ مگه جواب منو نمیدادی؟» گفت: «نه بابا من نفهمیدم اصلا اومدید. درگیر برجامم ببینم چه خبر میشه.» این هم وضع ما. چرا اینطوری میکنید بابا؟ الان انتخابات مهم تر است. خب تحریمها که معلوم است برداشته میشود.
وقایعنگار 26 دی 94:
1- امروز برجام اجرایی خواهد شد.
2- اسامی تایید صلاحیت شدگان انتخابات به زودی اعلام خواهد شد.
179/