کشف حقایق اعمال ساده بشر
حمزه خاکپور: این نشستن و برخاستن، محتوایی جز خود نیز دارد؛ سکون و حرکت، اولین اقدام نمادین برای انجام کاری. تكراري كه بينظمي مي آورد
در این اجرا بدن با اندام خود نمایی میکند به تعبیری شاید بتوان گفت به بدن در سطح فیگور آنچنان که دولوز آثار بیکن را تفسیر میکند نرسیدهایم، هنوز امیدی هست که این بدن بتواند روی پای خودش بایستد، هرچند با هزار بار تکرار و تکرار. نشستن، بلند شدن و راه رفتن، کنشی که شاید هرروز حداقل 20 بار آن را انجام میدهیم. به واقع در بطن تمام این کنشهای عادی و روزمره نیرو و قدرتی نهفته است، در تک تک آنها، از پلک زدن تا راه رفتن. خوب که فکرش را میکنیم در مییابیم هرکاری که زیاد و از روی قصد تکرار شود (نه فقط به منظور اجرا) معنایی خاص به خود میگیرد، میتوانید آن را هماکنون تجربه کنید، سر خود را 20 بار به سمت راست بچرخانید، گوشی تلفن را چند بار بردارید و بگذارید، بلند شوید و بنشینید! شاید به نظر بعضی ها این قبیل حرکات وحشتناک به نظر رسند، تکرار امنیت میآورد ولی در فواصل زمانی. ما در روز بارها ممکن است سر خود را بخارانیم اما اگر قرار باشد بی هیچ وقفهای همین کار را انجام دهیم همه چیز تغییر میکند، نظم تکرار به هم میخورد به همین سادگی. نه میتوان گفت که چهره در این اجرا چندان موثر است و نه میتوان گفت که بدون آن ممکن است چیزی از اثر کم نشود. چهره همانقدر حضور دارد که لازم است، نه آنچنان بیانگر و نه آنچنان خنثی. در تمامی حرکات (چه در این اجرا و چه در زندگی عادی) انرژیهایی وجود دارند که هر لحظه ممکن است آزاد شوند و شاید هیچوقت هم آزاد نشوند. حرکتی که ممکن است هر لحظه به فعلیت برسد و ممکن است هیچگاه نرسد. شاید خصوصیت دیکلاین این باشد که هم میتواند با یک اجراگر یا با دو، سه و… اجرا شود، ناگفته نماند که هرکدام از آنها میتواند روح خاص خود را داشته باشد اما در ماهیت اصلی آن چندان تغییری ایجاد نمیشود، همانطور که در جشنواره فجر با اجرای یک نفر روی صحنه رفت و اکنون با اجرای دو نفر روی صحنه مواجه هستیم.
اختلالي ميان زندگي
پیشتر گفته شد تکراری که در این اثر با آن مواجه هستیم دچار تغییر میشود یا بهتر است بگوییم دچاراختلال. این اختلال در دو سطح خودش را نشان میدهد یکی آنکه فواصل زمانی تکرار موجود در زندگی به هم ریخته و دیگر آنکه خود این به هم ریختگی دوباره دچار اختلال میشود؛ تند، کند و ساکن شدن. به هر نحوی شده قرار است آرامش ما چند دقیقهای هم که شده به هم بریزد، اگر اصلا آرامشی وجود داشته باشد. به قطع تماشاگران را با تختی مجلل و خدم و حشم به سالن نیاوردهاند، آنها هم از خیابانهای همین شهر گذر کرده و با تاکسیها و اتوبوسهای همینشهر به سالن رسیدهاند.
از نیرو و قدرتی نهفته گفتیم، تصور این نیرو بدون تنفس کار مشکلی است، این تنفس است که نیرو را به جریان میاندازد. بدون تنفس هیچ خط عمودی را شاید نتوان تصور کرد، نه نشستن نه برخاستن و نه قدم برداشتن اما شاید بیآنکه نشانههایی از به هم ریختن تنفس ببینیم باز هم بتوانیم این اختلال حرکتی را ناشی از آن بدانیم. همه چیز با دم و بازدم آغاز میشود و به هم ریختگی در آن، اختلال در حرکت را موجب میشود. همه ما به حتم این تجربه را در زندگیمان داشتهایم.
ملودي اتريشي طنينانداز در تماشاخانه ايراني
بیراه نیست اگر بگوییم که موسیقی نیمی از بار اجرا را بر دوش میکشد که در حالت ایدهآل باید صدا با کیفیت و قدرت تمام پخش شود، چیزی که گمان میرود نتوان به طور کامل به آن دست یافت چرا که هر لحظه تماشاگر باید بیدار باشد و این تکرار را دنبال کند. موسیقی این اثر را «اشتفان فراونبرگر» هنرمند اتریشی، ساخته است، البته امروزه سخت است آثار هنرمندان را در یک سبک مشخص جای دهیم اما شاید بتوان گفت که سبک او موزیک نویز و الکترونیک است. او تا به حال چند اجرا نیز در ایران داشته است. کنسرتهای او در اتریش، خود یک پرفورمنسی تمام عیار است.
به طور خلاصه دیکلاین تلاشی است برای مطالعه چگونگی اجرای یک مجموعه حرکتی و در عین حال اجرای مفاهیم، بدون تمرکز بر فرد اجراگر و همچنین کار روی اعمال بنیادین و ساده بشری. کشف حقایق پویا و ارائه آنها به صورت مینیمال و انتزاعی. برای مثال کار روی تنفس و مکانیسم حرکتی آن و در برخی موارد ایجاد اختلال در این حرکات. تکرار و اختلال در زمان، سرعت و میزان عامل اولیه محرک. اجرا گران طی سه شب، این اثر را در «تماشاخانه موج نو» روی صحنه بردند.
179/