اقتصادیخواندنی

نگاهی متفاوت به یک اختلاس میلیاردی جدید

نقل است که کاروانی از تجار به همراه مال‌التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دوردست شد. در میانه راه حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند. طولی نکشید که محافظان کاروان از پای درآمده، تسلیم شده و دزدان به جمع‌آوری اموال و اثاث از روی شتران مشغول شدند. حرامیان از مسکوکات و جواهرات و امتعه و هرچه ارزشمند بود گرد آوردند و به زور ستاندند. یکی ازحرامیان در بین اموال مسروقه کیسه‌ای پر از سکه‌های زر یافت.

داخل آن کیسه تکه‌کاغذی که روی آن دعایی با مضمون دفع بلا نوشته شده بود وجود داشت. حرامی با شادی کیسه را به نزد سر دسته دزدان برد و تمسخرکنان اشارتی نیز به دعای دفع بلا نمود. رئیس دزدان دستور داد کیسه زر را به صاحبش برگردانند. یکی از حرامیان برآشفت که این چه تدبیری است و مگر ما قطاع الطریق نیستیم. رئیس دزدان پاسخ داد: «ای ابله، درست است که ما دزد مال مردمیم اما هرگز قرار نبود که دزد ایمان مردم باشیم!»

در این یکی دو‌ سال اخیر اخبار کشف اختلاس‌هایی که در دولت‌های نهم و دهم اتفاق افتاده تکراری شده، جذابیت خود را از دست داده و کمتر توجه کسی را جلب می‌کند. اوایل کثرت تعداد صفرها جاذبه داشت و نظرها را جلب می‌کرد، اما آن‌قدر رقم‌های درشت و مبالغ گزاف اختلاس از بانک‌ها گرفته تا سازمان تأمین اجتماعی، بنیاد شهید و … به‌صورت زنجیره‌ای اعلام شد که دیگر شمردن صفرها ملال‌آور و کار به وجب‌کردن و مترکردن طول اعداد رسید. وقتی نفر دوم دولت دهم به جرمی مشابه در زندان روزگار می‌گذراند و فقط گاه‌گاهی به رسم عیادت به مرخصی می‌رود، انتظاری هم جز این نیست.

در هفته جاری یک خبر اختلاس غیرمترقبه و متفاوت چون صاعقه در این فضای کسل‌کننده تابید، چون رعد صدا کرد و جوی ایجاد کرد که تغییر را احساس کنیم و از آن فضای یکنواخت اختلاس‌های چند ده هزار میلیاردی دوران پاکدست‌ترین دولت تاریخ بیرون بیاییم! رقم این اختلاس در مقایسه با اختلاس‌های اعلام شده ماضی رقمی بسیار ناچیز، جزئی، در حد «چشم گاو» و اعلام آن از لحاظ مبلغ باعث خجالت، شرمندگی و سرافکندگی است و از این بابت حقیر از جانب اختلاس‌کنندگان و اعلام‌کنندگان از شما خواننده محترم پوزش طلبیده و قول می‌دهیم در خبررسانی‌های آتی از لحاظ حجم اختلاس از خجالت شما در بیاییم.

آنچه این اختلاس و اختلاس ۱۲ میلیاردی کمیته امداد امام خمینی (ره) در تویسرکان که چندی پیش از وقوع آن پرده‌برداری شد، آنها را از امثال مشابه خود متمایز کرده، برجسته ساخته و باعث شده تیتر روزنامه‌ها و سایت‌های خبری شود، نه صاحب‌نام بودن اختلاس‌کنندگان و نه رقم اختلاس، بلکه جایی است که در آن اختلاس صورت گرفته است. یک ضرب‌المثل شیرین فارسی می‌گوید: «گوشت را باید از بغل گاو برید» و روایت دیگر آن این است که: «گوشت را از بغل دنبه می‌برند، نه استخوان.»

بی‌مرامی، نامردی و دنائت عده‌ای در آن بوده است که مبلغ ۳۲ ‌میلیارد از «صندوق رفاه دانشجویان» اختلاس کرده‌اند. هنوز نمی‌دانم ۳۲ ‌میلیارد ریال بوده است یا ۳۲ ‌میلیارد تومان؛ اگر ۳۲ تک تومانی، به عبارتی ۳۲۰ ریال هم بود، فرقی نمی‌کرد. از این به بعد نباید برای این‌که عده‌ای به خاطر جیفه دنیا و رسیدن به آلاف و الوف، دزدی و اختلاس می‌کنند ناراحت شویم، بلکه باید به‌خاطر رخت بربستن رسم جوانمردی و فتوت غصه بخوریم.

یادش به خیر، روزی روزگاری اگر دزدی به اصطلاح به کاهدان می‌زد و اشتباهی به خانه فقیری وارد می‌شد، هر چه داشت در آنجا جا می‌گذاشت و یواشکی در می‌رفت یا اگر دزدی تصادفاً نمک صاحب‌خانه یا صاحب مال را می‌خورد، نمکدان نمی‌شکست و تمامی اموال به سرقت رفته را باز پس می‌داد. امروز بر ما چه رفته است که صندوق رفاه دانشجویان به یغما می‌رود؟

دانشجویان جوانانی هستند که پر شماری از آنها دور از شهر و دیار خود با تحمل هزینه‌های اضافی برای شهریه دانشگاه، مسکن و خورد و خوراک و خوابگاه، اکثراً شغلی جز درس خواندن و منبع درآمدی جز جیب خانواده ندارند. در اوج غرور جوانی و نیاز به حفظ ظاهر و رعایت برازندگی کفش و لباس و در عین حال برای فشار نیاوردن به والدین و خانواده و رعایت حال خواهران و برادران دیگر، مجبور هستند قناعت کنند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارند. بسیاری از دانشجویان اگر پس از چند ترم ماندن در صف انتظار موفق به گرفتن وام دانشجویی شوند از خوشحالی پر در می‌آورند و ممکن است برای چند شب عادت مألوف و سنت سنیّه املت و نیمرو خوری را کنار گذاشته، جشن بگیرند و خود را به چلوکباب کوبیده دعوت کنند.

صندوق رفاه متعلق به آن دسته از دانشجویانی است که در شرایطی سخت درس می‌خوانند و مسئولان و کارکنان آن صندوق بیش از دیگران به شرایط چنین دانشجویانی، آگاهی دارند. کسانی که در این موقعیت و جایگاه هستند باید از خیلی چیزها بگذرند، خیلی از ارزش‌های انسانی را زیر پا بگذارند و از نظر انسانی خیلی خودکشی کنند تا موفق به اختلاس شوند. راست است که می‌گویند: «هیچ حیوانی نیست که در او نشانی از شفقت نباشد و در من هیچ نشانی از شفقت نیست، پس انسانم.» انسان بودن بعضی‌ها این‌جوری است!

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا