فید

قصه تلخ بازار مکاره جان وجنین

 شواهد جاری در جامعه آمارهای دیگری را نشان می‌دهد. زیرپوست شهر سقط‌هایی بیشتر از آن چیزی که فکرش را می‌توان کرد رخ می‌دهد. انسان‌هایی که می‌توانستند به دنیا بیایند و زندگی کنند ولی حق زیستن از آنها گرفته می‌شود. وقتی حرفش را می‌زنی اولش می‌خواهند منصرفت کنند ولی هنگامی که می‌بینند اصرار‌داری در کمتر از چند دقیقه تلفنی و حتی پیامکی، آدرس‌ها و شماره تماس‌ها را در اختیارت می‌گذارند. دکتر… . آدرس، فرمانیه خیابان… . ننه گلی… ورامین، خیابان… خیابان فرعی اول، سومین کوچه دست چپ، در سبز رنگ و… .

از قدیم خیابان ناصرخسرو محلی بوده برای کسانی که از سر ناچاری به دنبال نجات زندگی خود یا عزیزان شان بوده‌اند. هرچند خیابان نام آشنای ناصر خسرو شکل و شمایلش عوض شده و آن هیبت قبلی را دیگر ندارد، اما کافی است در همین پیاده روهای به ظاهر خالی از دارو فروش و نسخه پیچ‌ها راه بیفتید و صدای پچ پچ دستفروش‌ها را بشنوید.
ژست آدم‌هایی را دارند که سرنوشت رهگذری یا بیماری را در مشت‌های شان گره کرده باشند اما این تمام ماجرا نیست داستان از آنجایی تلخ می‌شود که ناصر خسرو جایی می‌شود برای جان انسان‌هایی که در آن به حراج گذاشته می‌شود و جنین‌ها در نطفه خفه می‌شوند. مجوز مرگ که صادر شد آن وقت باید منتظر بمانید تا ببینید جان بچه‌تان چقدر می‌ارزد.
بازی در نقش مشتری سقط
سری می‌زنیم به آنجا، سر ظهر است چند نفر که سر و وضع درست و حسابی ندارند، دارند در گوشی حرف می‌زنند، زیرچشم مرا می‌پایند حتماً می‌دانند به دنبال چیزی هستم. آنکه کمی سن و سال دارتر است، می آید.
-دخترم دارو می‌خوای؟هرچی بخوای داریم. بگو چی می‌خوای؟
-دارو!نمی دانم راستش، یکی از دوستانم باردار است. می خواهد سقط کند، گفتند باید بیایم اینجا.
-چند وقتشه؟
-7هفته
-‌ قرص و آمپول مخصوص این کار هست ولی گرونه، البته به‌خاطر اینکه سن جنین بالا رفته معلوم نیست بچه بیفته یا نه!افتادنش50-50 هست اگه می‌خوای بگو بچه‌ها نیم ساعت دیگه 2تا کوچه بالاتر سفارش روتحویل بدن اگر هم می‌خوای دکتر معرفی کنم. کارش 100درصده. البته کمیسیونش هم می‌گیرم.
دلال دارو شماره‌اش را می‌دهد، انگار کمی ترس دارد، مدام این طرف و آن طرفش را می‌پاید، از موبایلش 2شماره به من می‌دهد و می‌گوید به هر کدام که زنگ زدی بگو از طرف «احمد دگزا»هستم.
پس از خداحافظی از دلال پر حرف هنوز به باب همایون نرسیده‌ام که از پشت کسی صدایم می‌کند: «خانم خانم وایستا قیمت پایین‌تر سراغ دارم». برمی گردم مرد جوانی است از همان قماش. تسبیحش را فر می‌دهد دور انگشتانش و می‌گوید: «آمپول امریکایی درجه یک تاریخ مصرف دار به شرط دارم اگر هم نخواستی دکتر و قابله و ماما هر قیمتی بخوای سراغ دارم.»
قیمت‌ها از این سر خیابان تا آن سر خیابان بالا و پایین می‌شود. پیش خودم فکر می‌کنم که عجب جایی است اینجا، به چه راحتی هرچیز غیرقانونی که تصورش را نمی‌کنی، برایت مهیا می‌شود!بیخود نیست که ناصرخسرو بیشتر از شخصیت تاریخی‌اش شهرت دیگری برای خودش در کل کشور پیدا کرده.
-نه، ممنون آقا نیازی ندارم.
-خواهر احمد دگزا قالتاقه، دبه زیاد درمیاره پول هم زیاد می‌سلفه، بیا این چندتا شماره رو بگیر بهشون زنگ بزن بگو از طرف من هستی، شماره خودم رو هم پشت برگه نوشتم.
هوا گرم است، راحت شدن از دست دلال‌ها اعصابم را بهم ریخته، اگر از دست شان راحت نشوم حتماً پیشنهاد برای پیوند قلب و کلیه و کبد و طحال هم می‌دهند که قیمت مناسب‌تر از جای دیگر است.
چند ساعت بعد به عنوان مشتری زنگ می‌زنم به مطب خانم دکتر، همانی که آدرسش را از دلال جوان دارو گرفته ام. پس از دادن نشانی کسی که شماره را داده قرار می‌گذاریم. قرارمان ساعت7 غروب در یکی از خیابان‌های مرکزی شهر نزدیک به میدان منیریه!
سرساعت می‌رسم، آدرس سر راست است، مقابل یک ساختمان نوساز 16واحدی خود را می‌بینم، شماره واحد10است. وقتی مقابل آپارتمان که تابلوی آرایشگاه زنانه دارد، می‌رسم و زنگ را می‌زنم با معطلی زن چاقی با روپوش سفید که البته بهتر است بگویم چرک آلود در را باز می‌کند و سؤال می‌کند، تنهایی؟
تعجب می‌کنم، اینجا راستی راستی آرایشگاه است تا یک مطب. زن چاق که انگار اعصاب ندارد، می‌پرسد: «جنین چند هفته‌ای است» و قیمت را همان اول هنوز چایی نخورده می‌دهد. 3میلیون. داخل آپارتمان کسی نیست و او هم عجله دارد و می‌خواهد برود، وقتی که برای عوض کردن لباسش به آشپزخانه می‌رود حس آرتیست بازیم گل می‌کند و پاورچین پاورچین می‌روم اتاقی که درش بسته است، یک تخت شبیه همان‌هایی که در درمانگاه‌ها هست با میله‌ای که رویش سرم آویزان است گوشه اتاق نظرم را جلب می‌کند، اه اه اه، چه ملحفه چرک و کثیفی، واقعاً چندش آوراست. طرف دیگر اتاق هم تجهیزات مثلاً پزشکی مخصوص سقط جنین جور دیگری حالم را بهم می‌زند. واقعا اینجا کجاست!؟
آنچنان محو آلودگی‌ها شده‌ام که اصلاً حواسم به زن بداخلاق نیست. «هی خانم اونجا چیکار می‌کنی، بیا بیرون.» مچم گرفته شد. انگار آرتیست خوبی نیستم. پیش از رفتن او چند تذکر می‌دهد، مثلاً پول را باید نقد بدهم، به کسی آدرس ندهم، شوهرم باید رضایت داشته باشد و عواقب پس از سقط چه روحی و چه جسمی متوجه خودم خواهد بود.
خب باید مطب بعدی را بررسی کنم. حالا نوبت خانم دکتر بالاشهری است. آدرسش فرمانیه است. زنگ می‌زنم منشی جواب می‌دهد و قرارمان ساعت 10شب است در مجتمع پزشکان. رأس ساعت می‌رسم و دوباره زنگ می‌زنم. منشی می‌گوید از پشت ساختمان بیایم و زنگ سرایدار را بزنم.
نمی دانم چرا استرس دارم، انگار واقعاً خبری است. وقتی به پشت ساختمان می‌رسم در بزرگ آهنی باز می‌شود. زن جوانی که به زور روی پاهایش ایستاده و دستش را روی کت و کول شوهرش انداخته بیرون می‌آید، رنگش عینهو گچ است، نمی‌تواند راه برود به ماشینی که آنجا پارک است، تکیه می‌دهد تا شوهرش برود و ماشین شان را بیاورد.
از فرصت استفاده می‌کنم و پیشش می‌روم و از سقط می‌پرسم. حال ندارد ولی وقتی به دروغ می‌گویم که می‌خواهم سقط کنم با همان حال نزارش اطلاعات می‌دهد.
خیس عرق است، لبانش خشک شده وچشمانش از درد باز نمی‌شود، می‌گوید: «فکر نمی‌کردم آنقدر سخت باشد. شرایط زندگی مان برای پذیرفتن بچه مهیا نبود، دو به شک بودم ولی این و آن آنقدر دم گوشم گفتند تا اینجا آمدم ولی چه اشتباهی کردم ای کاش دست به این کار نمی‌زدم. 10میلیون هم پول دادم.
شوهرش جلوی پایمان ترمز می‌کند. کمک می‌کنم تا زنش را سوار کند، زن جوان سرش را می‌چسباند به پشتی صندلیش و در حالی که با دستش تشکر می‌کند زیر لب زمزمه می‌کند که اشتباه کردم تو این کار را نکن، تو این کار را نکن.
سرایدار جلوی در است، اینور و آنور را می‌پاید. می گویم می‌خواهم پیش خانم دکتر فلانی بروم، راهنماییم می‌کند و باهم به طبقه سوم می‌رویم، «مطب دکتر… متخصص زیبایی». داخل ساختمان شیک است وقتی در باز می‌شود و داخل می‌روم شیک‌تر هم می‌شود. چند زن جوان مشغول تماشای تلویزیون هستند. منشی راهنمایی می‌کند به داخل یکی از اتاق ها. چند دقیقه بعد نه با چایی خشک و خالی بلکه با قهوه و کیک پای سیب پذیرایی می‌شوم. 10دقیقه بعد زنی شیک پوش می‌آید و خودش را روانشناس معرفی می‌کند و از من برای اینکه چرا می‌خواهم سقط کنم سؤالاتی می‌پرسد. برگه‌ای دم دستش است مدام چیزهایی می‌نویسد. می‌خواهد مثلاً مرا منصرف کند وقتی اصرارم را می‌بیند عنوان می‌کند پس از عمل باید 3جلسه برای روانشناسی بیایم.
نیم ساعتی از نخستین مصاحبه می‌گذرد که این بار زنی با روپوش سبزی که پزشکان در اتاق عمل می‌پوشند وارد اتاق می‌شود وخود را دکتر… معرفی می‌کند و از من سونوگرافی را می‌خواهد، وقتی می‌گویم داخل ماشین مانده، می‌پرسد چند وقته باردار شدی؟
می آید و پشت میزش می‌نشیند و قیمت را 7 میلیون تومان می‌گوید، البته می‌خواهد برگه‌ای که منشی می‌دهد را به شوهرم بدهم و او امضا و اثر انگشت بزند. سپس مرا با خود به اتاق سقط می‌برد و امکانات به روز و استریل شده را نشان می‌دهد. از حق نگذریم اینجا واقعاً تمیز و مرتب است!
حالا نوبت به منشی می‌رسد، اسمم و مشخصات و شماره تلفنم را می‌گیرد و توضیح می‌دهد: «اینجا با بقیه جاها فرق داره، از بهترین وسایل و متدها استفاده می‌کنیم، تا به حال گزارش عفونت و بیماری پس از عمل نداشتیم، 3جلسه مشاوره و روانشناسی قبل و بعد از سقط داریم و تخفیفی هم نداره چون کارمان عالیه.»
از مطب بیرون می‌آیم و نفس راحتی می‌کشم. زن جوانی که از ترس رنگ و رویی به چهره ندارد را مقابلم می‌بینم. می پرسد «خانم درد داره؟ خطر که نداره؟»
خب اینجا خدمات با کلاس‌تر از مرکز و پایین شهر است و البته قیمت‌ها هم بیشتر!ولی واقعاً کسانی که برای سقط مراجعه می‌کنند، می‌دانند مرتکب چه اشتباهی می‌شوند؟
در فکر فرو می‌روم، زن جوانی که زیر لب می‌گفت، اشتباه کرده‌ام تو این کار را نکن یا همین خانمی که چند دقیقه پیش می‌پرسد ترس دارد یا نه آیا واقعاً برای این کار غیرقانونی و غیر انسانی فکر کرده‌اند، چطور می‌توانند این ریسک را بپذیرند؟
وقتی چرخی در بیمارستان‌ها می‌زنیم زنانی را می‌بینیم که به‌خاطر عفونت رحم و عفونت‌های داخلی به آنجا آمده‌اند، کسانی که به‌خاطر سقط‌های غیرقانونی وغیربهداشتی دیگر بچه دار نخواهند شد و حالا باید به دنبال دوا و دکتر باشند تا بتوانند فرزنددار شوند، مادرانی که به عمد جنین شان را از زندگی ساقط می‌کنند.
 عوارض پیدا و پنهان سقط
هفته پیش رئیس سازمان نظام پزشکی کشور در کنگره بین‌المللی تولید مثل، نرخ ناباروری را حدود 20درصد اعلام کرد. سهم زنان از محرومیت از فرزند 25درصد و مردان هم 35 درصد گزارش شده است. اینها همان زوج‌هایی هستند که برای بچه دار شدن خرج‌های میلیونی می‌پردازند. این در حالی است که عده‌ای از زوج‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه خودشان را از بچه دار شدن محروم می‌کنند بی‌آنکه بدانند به جسم و روح شان چه لطمات جبران ناپذیری می‌زنند. سقط عمدی علاوه بر اینکه یک عمل غیر اخلاقی و غیرانسانی در تمام نقاط جهان تلقی می‌شود، تبعات و عوارض خطرناکی نیز به همراه دارد. آمارها نشان می‌دهد سالانه زنان بسیاری در جهان جان خود را به دلیل سقط‌های عمدی و غیر ایمن از دست می‌دهند. دکتر ناهید خداکرمی عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات باروری و ناباروری و رئیس انجمن مامایی کشور در این باره می‌گوید: عوارض سقط بخصوص اگر نیاز به کورتاژ داشته باشد، ناباروری ثانویه، التهاب مزمن و چسبندگی‌های لگنی را ایجاد می‌کند.
عوارض سقط عمدی بسته به سن بارداری متفاوت است. در سقط جنین‌هایی که در هفته‌های پایین بارداری از قرص و آمپول استفاده می‌شود، معمولاً عوارض کمتر است اما در اوایل بارداری اگر دهانه رحم سفت باشد و با وسیله باز شود، عوارض بیشتری ایجاد می‌شود در سقط‌های عمدی که جنین بالاتر از 10هفته رشد کرده، مادر دچار نارسایی دهانه رحم، عفونت، خونریزی و چسبندگی داخل رحم می‌شود حتی ممکن است این عمل با عدم باروری مادر در آینده نیز همراه باشد. در سقط جنین‌هایی که برای خارج کردن محتویات حاملگی دهانه رحم را باز می‌کنند، معمولاً ممکن است به نارسایی دهانه رحم منجر شود. همچنین عوارض نادری مانند سوراخ شدن رحم نیز اتفاق می‌افتد در واقع گاهی اوقات احشاء شکمی مانند روده بزرگ نیز هنگام سقط سوراخ شده و آسیب بسیار جدی به بدن وارد می‌شود. در واقع هر اندازه سقط غیر قانونی‌تر باشد، شرایط غیر بهداشتی و ناایمن‌تر است و عوارض آن هم به مراتب بیشتر خواهد بود.
دکتر خداکرمی به زنان توصیه می‌کند، با استفاده از روش‌های مناسب پیشگیری از بارداری ناخواسته، زمان بارداری خود را طراحی و برنامه‌ریزی کنند و چنانچه به هرعلتی باردار شدند حفظ جنین و سلامت خود را بر هر اقدامی ارجح بدانند.
به گفته رئیس انجمن علمی مامایی کشور، دسترسی همه زنان و مردان به وسایل پیشگیری از بارداری و آگاه کردن خانواده‌ها از عوارض سقط راه مؤثری در کاهش میزان سقط‌های عمدی است. وی به همه زنانی که به هر دلیل به سقط عمدی فکر می‌کنند، توصیه می‌کند پیش از هر اقدامی به ماما یا متخصص زنان و زایمان مراجعه کنند تا با دریافت مشاوره‌های علمی و منطقی ادامه بارداری خوشایندی را تجربه کنند.
به گفته دکتر مریم پاییزی متخصص پزشکی قانونی، سازمان پزشکی قانونی در دو حالت مجوز سقط می‌دهد: اگر ادامه بارداری موجب خطر جانی و حتی مرگ مادر شود و خطر جانی مادر توسط سه نفر از کارشناسان معتمد پزشکی قانونی تأیید شود یا اینکه جنین ناهنجاری داشته باشد و این ناهنجاری در بخش‌نامه‌های سازمان پزشکی قانونی ذکر شود در چنین شرایطی مجوز سقط جنین به زوج‌ها داده می‌شود. گاهی مشاهده می‌شود، مادری به‌خاطر ابتلای جنین به سندرم «کلین فیلتر» (بیماری که جنین پسر را درگیر کرده و موجب ناباروری می‌شود)به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند اما وقتی مجوز نمی‌گیرد معمولاً حرف از سقط غیر قانونی می‌زند. در نظر بگیرید همین مادر را با مادری که از بیماری نوزادش آگاه است اما چنان اعتقادات سفت و سختی دارد که بارها می‌پرسد «آخر گناه نیست، فکر نمی‌کنید خوب شود؟» این مادران شرایط سقط را دارند اما داغ از دست دادن جنینی که در دلش ریشه دوانده را خوب حس می‌کند.
این متخصص پزشکی قانونی تأکید می‌کند که سقط جنین قانونی باید قبل از 4 ماهگی و پیش از ایجاد روح در بدن جنین اتفاق بیفتد. گاهی مادرانی به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند که ادعا می‌کنند، داروهای خطرناکی مصرف کرده‌اند یا در معرض اشعه‌های ایکس قرار گرفته‌اند که در رشد جنین تأثیر منفی می‌گذارند و ناهنجاری ایجاد می‌کنند در چنین شرایطی و از روی حدس و گمان مجوزی داده نمی‌شود در واقع صرفاً برحسب احتمالات مجوز قتل یک انسان صادر نمی‌شود.
دکتر پاییزی، سقط جنین غیر قانونی را حاصل عواملی چون نابسامانی اقتصادی خانواده‌ها یا ناهنجاری‌های اخلاقی میان دوجنس یا بارداری‌های ناخواسته عنوان می‌کند و می‌گوید: آمار دقیقی از سقط‌های زیر زمینی که جای ثابت و مشخصی ندارند، در دست نیست. بر خلاف نظارت‌هایی که وجود دارد، افرادی که مخفیانه اقدام به کورتاژ یا ساکشن جنین می‌کنند جای مشخصی ندارند بنابراین به هیچ شکلی نمی‌توان آمار سقط‌های غیر قانونی را به‌دست آورد.
به یاد داشته باشیم، جنین کوچک و ناخواسته هم حق زندگی دارد و قادر است در آینده مردی قوی یا زنی شایسته باشد که شاید دنیا را تغییر دهد. خدا را چه دیده اید!

منبع: ایران

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا