خواندنی

قتل زن جوان بعد از آشنایی خیابانی

دو سال قبل اهالی چند منطقه در نقاط مختلف تهران به مأموران پلیس خبر دادند تکه‌های بدن انسانی را پیدا کرده‌اند. این تکه‌ها تقریبا چند روز پشت‌ سرهم پیدا شد. تکه‌های کشف‌شده متعلق به جسد یک زن بود، بااین‌حال مأموران برای اینکه تعیین کنند آیا این تکه‌ها متعلق به یک نفر است یا نه، همه آنها را به پزشکی قانونی ارسال کردند.

بررسی‌های پزشکی قانونی نشان داد این تکه‌ها متعلق به زنی حدودا ٣٥ ساله است و تقریبا ١٠ تا ١٥ روز قبل از کشف جسد به قتل رسیده ‌است. فاصله زمانی تعیین‌شده از سوی پزشکی قانونی توانست سرنخ‌ خوبی را به مأموران بدهد؛ چراکه آنها بر همین اساس دوربین‌های مداربسته را که در محل‌های کشف جسد نصب بود، بررسی کردند. مأموران پلیس اطمینان داشتند شخصی بدون ماشین نمی‌تواند کیسه‌ای پر از تکه‌های جسد را حمل کند؛ بنابراین به‌دنبال خودروی مظنون بودند که در همان فاصله زمانی در همه آن مسیرها تردد داشته ‌باشد.

چندین ماه بررسی و کار شبانه‌روزی مأموران، بالاخره به نتیجه رسید و آنها مردی را که کیسه‌های حامل تکه‌های جسد را کنار خیابان رها کرده ‌بود، شناسایی و از طریق پلاک ماشین متهم، محل زندگی او را پیدا و با دستور قضائی وی را بازداشت کردند.

متهم بعد از دستگیری سعی داشت در برابر پرسش‌های ماموران مقاومت کند اما وقتی تصویر‌هایی را که مأموران به دست آورده‌ بودند، دید سکوت خود را شکست و جزئیات قتل را توضیح داد. او گفت: «نام مقتول، ستاره ‌است. من چند ماه قبل با او آشنا شدم و با هم رابطه‌ داشتیم. خیلی او را نمی‌شناختم؛ در خیابان با هم آشنا شده‌ بودیم. من تنها زندگی می‌کردم و شب‌هایی که دلم می‌گرفت به او زنگ می‌زدم. ستاره هزینه‌های زندگی‌اش را از راه‌های خلاف تامین می‌کرد، با اینکه می‌دانستم نمی‌توانم با این زن زندگی خوبی داشته ‌باشم اما به او دل بستم. ستاره علاقه‌ای به من نداشت، چیزی هم در مورد خانواده‌اش به من نمی‌گفت. او ادعا کرده‌ بود خانواده‌ای ندارد».

متهم ادامه داد: «شب حادثه ستاره با تماس من به خانه‌ام آمد، بعد از اینکه با هم رابطه برقرار کردیم از من پول خواست. سر این موضوع جر و بحث کردیم. چند مسئله دیگر هم بود که من را خیلی ناراحت کرده ‌بود. ستاره فریاد می‌زد؛ برای اینکه همسایه‌ها نشنوند جلوی دهان او را گرفتم و چند لحظه بعد او روی زمین افتاد. اول فکر کردم ستاره بیهوش شده‌ است، تنفس مصنوعی به او دادم و هرکاری که بلد بودم، کردم اما بعد متوجه شدم او نفس نمی‌کشد و ضربان هم ندارد. مرده ‌بود و من هم کاری از دستم برنمی‌آمد، به‌جز اینکه جسد را از بین ببرم. اگر جسد در خانه می‌ماند، بو می‌گرفت و همسایه‌ها متوجه می‌شدند. بنابراین تصمیم گرفتم جسد را به‌طور کامل از بین ببرم. قمه و چاقو آوردم و جسد را تکه‌تکه کردم».

متهم ادامه‌ داد: «تکه‌ها را در کیسه‌های مختلف گذاشتم و هر روز یک کیسه را از خانه بیرون می‌بردم و در قسمت‌های مختلف شهر؛ جایی که زباله زیاد بود، می‌انداختم. فکر نمی‌کردم شناسایی شوم و وقتی مأموران به سراغم آمدند، اول فکر کردم همسایه‌ها من را لو داده‌اند. چون یک نفر من را هنگام حمل زباله دیده‌ و پرس‌و جو کرده ‌بود».متهم در مورد اینکه آیا کسی از خانواده مقتول را می‌شناسد یا خیر، گفت: من اصلا آنها را نمی‌شناسم. ستاره در مورد زندگی‌ شخصی‌اش چیزی به من نمی‌گفت؛ فقط چند باری گفته‌ بود پدرومادر ندارد.

بعد هم مدعی‌ شد از خانه فرار کرده‌ است و از اعضای خانواده‌اش خبری ندارد، ضمن اینکه من هم دراین‌باره خیلی پرس‌وجو نمی‌کردم. بعد از گفته‌های متهم به دستور بازپرس صحنه قتل بازسازی و پرونده از این لحاظ تکمیل شد اما تحقیقات در مورد اینکه اقوام ستاره کجا زندگی می‌کنند و آیا او پدرومادر و فرزند یا قوم‌وخویش دیگری دارد یا نه، به جایی نرسید؛ بنابراین بازپرس درخواست کرد تا دادستان در این خصوص اظهارنظر کند به این ترتیب دادستان تهران با اذن رئیس قوه قضائیه و با توجه به عمق جنایتی که متهم انجام داده ‌بود، درخواست صدور حکم قصاص کرد.

با این درخواست پرونده به مرحله صدور کیفرخواست رسید که بعد از صدور کیفرخواست، متهم برای محاکمه به شعبه هشت دادگاه کیفری شماره یک تهران معرفی شد و پرونده او در نوبت رسیدگی قرار گرفت.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا