قتل ناموسی در باغ متروكه

او در اين مدت بارها براي بازجو‌ها و قضات تعريف كرده است كه چطور برادر دوستش نسيم به او تجاوز كرد و شوهرش فاروق با فهميدن اين ماجرا نقشه قتل و مثله كردن او را عملي كرد.

فريبا اهل افغانستان است اما سال‌هاست در ايران زندگي مي‌كند. او روز گذشته در شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي مقدم، ماجرا را از دوستي‌اش با نسيم، شاكي پرونده شروع كرد: «من با مقتول فاميلم. آن روز رفته بودم از نسيم ٣٠٠ هزار تومان پول قرض كنم كه برادرش احمد – مقتول – در را باز كرد. با دعوت او وارد خانه شدم اما نمي‌دانستم نسيم خانه نيست. دو سه دقيقه كه گذشت مي‌خواستم برگردم كه احمد خودش را به در رساند و آن را قفل كرد. گفت: «در آسمان‌ها دنبالت مي‌گشتم، كجا مي‌خواهي بروي؟» اول فكر كردم شوخي مي‌كند اما ناگهان به سمتم آمد و چادرم را كشيد.»

فريبا عقب رفت و در كنج ديوار به دام احمد افتاد اما وقتي به خانه برگشت، چيزي به شوهرش فاروق نگفت: «آن روز احمد قسم خورد درباره ماجرا به كسي حرفي نمي‌زند. من هم كه چند وقت پيش از آن عكس‌هاي خصوصي‌ام در محله پخش شده بود براي همين نمي‌خواستم فاروق از اين ماجرا هم چيزي متوجه شود. اما احمد چند روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت از آزار من فيلم گرفته و اگر دوباره به خواسته‌اش تن ندهم، آن فيلم‌ها را منتشر مي‌كند. اينجا بود كه مجبور شدم همه‌چيز را براي فاروق تعريف كنم.»

فاروق با شنيدن ماجرا در لحظه نقشه قتل احمد را كشيد: «فاروق خيلي عصباني شد. اول من را كتك زد. فكر كرد من موافق بوده‌ام اما وقتي فهميد اشتباه مي‌كند از من خواست درخواست احمد را قبول كنم و با او به سر قرار بروم. اول مخالفت كردم اما فاروق تهديدم كرد كه اگر به حرفش گوش ندهم من و خانواده‌ام را مي‌كشد. او گفت مي‌خواهد سر احمد بلا بياورد و به او تجاوز كند و فيلم بگيرد.»

حرف‌هاي متهم با واكنش نسيم، خواهر مقتول روبه‌رو شد. او مدعي بود هيچ تجاوزي اتفاق نيفتاده و برادرش بي‌گناه كشته شده است اما فريبا با اصرار به وقوع تجاوز، به روز قتل رسيد: «سرانجام احمد در باغي اطراف شهريار با من قرار گذاشت. به آنجا رفتيم. فاروق هم ما را تعقيب مي‌كرد. وقتي به باغ رسيديم، احمد از روي ديوار پريد و در را باز كرد. مي‌خواستم وارد باغ شوم كه فاروق به سمت احمد حمله كرد و پودر فلفلي كه در مشت داشت را روي چشم‌هاي او ريخت. احمد فرياد كشيد و من هم همانجا از ترس بيهوش شدم.»
فريبا چند ساعت بعد، با ضربه‌هاي سيلي فاروق به صورتش به هوش آمد: «تا به هوش آمدم، پرسيدم چه شده؟ احمد كجاست؟ اما فاروق سريع از من خواست به خانه برگرديم. مدام مي‌گفت چيزي نشده تا اينكه رسيديم خانه. آنجا تعريف كرد كه چطور احمد را خفه كرده و جسدش را در دستشويي گذاشته.»

حرف‌هاي متهم در دادگاه برخلاف آن چيزي بود كه در بازجويي‌ها اعتراف كرده است. در برگ‌هاي پرونده قطور او ثبت شده كه او پس از وقوع حادثه براي خواهرش پيامكي فرستاده و نوشته است: «احمد را كشتيم و جنازه‌اش را در دستشويي انداختيم.» فريبا اما ارسال اين پيامك را نشانه ترس و اضطرابش دانست و بر بي‌گناهي خود تاكيد كرد.

براساس آنچه در پرونده ثبت شده است، فاروق پس از كشتن احمد، جسد او را به دستشويي برده و رويش يك سنگ بزرگ گذاشته است. او شامگاه همان روز، با اصرار فريبا بار ديگر به باغ برگشته و جسد احمد را همانجا دفن كرده است اما پس از دستگيري فريبا، از ترس دستگيري، جسد را از خاك بيرون آورده، تكه تكه كرده و در همان اطراف انداخته است.

يك ساعت پس از رسيدگي به پرونده، وقتي نوبت به فاروق رسيد، ماجرا طور ديگري تعريف شد. متهم به قتل برخلاف آنچه در بازجويي‌ها گفته بود، قتل را انكار كرد: «وقتي ماجرا را فهميدم، تصميم گرفتم از احمد انتقام بگيرم. از فريبا خواستم به حرف‌هايش گوش بدهد. روز حادثه تا باغ تعقيب‌شان كردم و وقتي احمد در باغ را باز كرد به سمتش حمله كردم. گردنش را گرفتم. او چند ثانيه بعد بدنش شل شد اما هنوز زنده بود. همانجا رهايش كردم و با فريبا فرار كرديم. شب، به اصرار فريبا، همراه پسردايي‌ام، دوباره به باغ برگشتم. ديدم جسد احمد در دستشويي است و يك سنگ بزرگ هم روي سرش گذاشته‌اند. ترسيده بودم براي همين دفنش كرديم. وقتي فريبا خودش را به پليس معرفي كرد دوباره نبش قبر كردم و جسدش را مثله كردم و همانجا  انداختم.»

فاروق نيز اهل افغانستان است و فريبا همسر دوم اوست. او پيش از اين در بازجويي‌ها به قتل اعتراف كرده و گفته بود: «روز حادثه تعقيب‌شان كردم. هوا تاريك بود. وقتي به باغ رسيدند از پشت به احمد حمله كردم. در يك دستم چاقو داشتم اما از آن استفاده نكردم. احمد را با دست خفه كردم و جسدش را به دستشويي باغ بردم و رويش هم يك سنگ گذاشتم. شب كه شد، فريبا گفت برو ببين چه بلايي سرش آمده. همان لحظه گوشي را برداشتم و ماجرا را براي پسردايي‌ام تعريف كردم. با او به باغ رفتيم و جسدش را همانجا دفن كرديم. چند روز بعد، وقتي براي كار به شهري ديگر رفته بودم، پسردايي‌ام زنگ زد گفت فريبا خودش را به پليس معرفي كرده. ترسيدم لو بروم. به باغ رفتم و جسد را از خاك بيرون آوردم. تكه تكه كردم و در همان اطراف انداختم.»

پرونده متهمان پيش از اين يك‌بار در شعبه ٧٤ وقت دادگاه كيفري استان تهران، با اعلام مهدورالدم بودن مقتول، به صدور احكام حبس و ديه براي آنها انجاميده است اما با رد اين راي در ديوان عالي كشور، رسيدگي مجدد آن در اختيار قضات شعبه دوم قرار گرفته است. اگر براي قضات اين شعبه، مهدورالدم بودن مقتول ثابت نشود، فاروق در يك قدمي چوبه ‌دار قرار خواهد گرفت و فريبا نيز به حبس محكوم خواهد شد.

176/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا