خواندنی

فرزندکشی پایان خیانت مرد جوان به همسرش

موبنا – زن جواني درحالي‌كه دختربچه‌ 2‌ساله را به پشتش بسته بود وارد رودخانه ماركرمير شد و در تصميمي دردناك به زندگي خود و دختربچه‌اش پايان داد.

زماني كه اين حادثه رخ داد، كسي شاهد ماجرا نبود. لحظاتي از مرگ مادر و دختر مي‌گذشت تا اينكه مردي نزد پليس رفت و از ناپديد شدن همسر و دخترش خبر داد.

او مي‌گفت كه همسرش يك زن 30ساله ايراني است كه از مدتي قبل با هم دچار اختلاف خانوادگي و از هم جدا شده بودند. او مدعي بود همسرش قصد داشته به ايران برگردد و به‌دليل اينكه او اجازه بردن دخترشان را به وي نمي‌داده، بارها تهديد كرده بود خود و دخترش را از بين مي‌برد و حالا هم احتمال دارد كه به تهديدش عمل كرده باشد.

با اظهارات مرد هلندي، تحقيقات پليس براي يافتن ردي از زن جوان آغاز شد. گوشي تلفن همراه او خاموش بود و بررسي‌ها نشان مي‌داد كه او آخرين بار در نزديكي رودخانه ماركرمير ديده شده است.

تيم‌هاي جست‌وجو وارد عمل شدند و دقايقي بعد جسد زن ايراني و دختربچه 2ساله‌اش را از اعماق رودخانه بيرون كشيدند اما عمليات احيا فايده‌اي نداشت و آنها جانشان را از دست داده بودند.

مهاجرت به شرط ازدواج

يك روز پس از اين حادثه بود كه رسانه‌هاي هلندي به روايت اين ماجراي دراماتيك پرداختند. آنها نوشتند كه اين زن ايراني، 3سال پيش به هلند مهاجرت كرده و براي اينكه بتواند اقامت بگيرد، با يك مرد هلندي ازدواج كرده بود.

اما در نهايت، ازدواج آنها به طلاق منجر شده و زن جوان سعي كرده به ايران برگردد اما چون شوهرش اجازه نمي‌داد كه دخترشان را با خودش ببرد، دست به‌خودكشي زده است.

نامه خداحافظي

در حالي كه مرگ دردناك مادر و دختر، مردم شهر هورن را شوكه كرده بود، چند روز پيش از حادثه، خبرنگار يكي از رسانه‌هاي محلي در نزديكي جايي كه زن جوان دست به‌خودكشي زده بود، نامه‌اي پيدا كرد كه سرگذشت تلخ زن جوان را فاش كرد.

اين نامه را يكي از دوستان زن ايراني كه در هلند نام رز را براي خود انتخاب كرده بود، براي خداحافظي از او نوشته و در محل حادثه رها كرده بود. بخشي از متن نامه كه در سايت اين رسانه محلي بازنشر شده از اين قرار است: «روز شنبه پيام‌هايت را گرفتم. از من خداحافظي كرده بودي.

همان لحظه با تو تماس گرفتم اما پاسخي ندادي. روز بعد متوجه شدم چه اتفاقي افتاده است. متأسفم كه در آن لحظه كه به من نياز داشتي نتوانستم كمكت كنم. تو بهترين دوستي بودي كه در تمام زندگي‌ام داشتم.

در اين نامه تلاش كردم تا داستان تو را بازگو كنم و وضعيتي كه تو را به اين تصميم وادار كرد شرح دهم. از زماني كه تو را مي‌شناختم، هميشه درگير مشكلات فراواني بودي. توسط همسرت به هلند آمده بودي و درحالي‌كه شما به تازگي صاحب يك دختر شده بوديد، او با زن ديگري ارتباط داشت و تو را از خانه بيرون كرد.

تو از ايران آمده بودي و مي‌خواستي زندگي جديدي را به همراه خانواده‌اي جديد در اين كشور شروع كني. در نگاه تو، همسرت صاحب همه‌‌چيز بود. در كشورش زندگي مي‌كرد، خانواده‌اش را داشت، دوستانش در كنارش بودند، درآمد خوبي داشت و صاحب يك خانه بود اما تو هر روز بايد در يك كارخانه به سختي كار مي‌كردي تا بتواني هزينه اجاره و مخارج زندگي‌ات را پس از جدايي بپردازي.

اين تنها كاري بود كه تو به‌عنوان يك خارجي مي‌توانستي انجام دهي. درحالي‌كه اين حق را داشتي كه از طرف همسرت حمايت شوي، هيچ پولي از او دريافت نكردي.

تو حتي براي خودت خانه‌اي نداشتي و مجبور شدي اتاقي اجاره كني. بزرگ‌ترين آرزويت بازگشت به ايران همراه دخترت بود؛ تا جايي كه خانه‌ات بود و خانواده تو در آنجا زندگي مي‌كرد.

مدت‌ها براي بازگشت در حال برنامه‌ريزي بودي، اما اين كار امكان‌پذير نبود. گذرنامه دخترت نزد همسرت بود و با انجام اين كار بدون اجازه او، به كودك‌ربايي متهم مي‌شدي. جرأت انجام اين كار را نداشتي چون مي‌دانستي بالاخره پيدا خواهيد شد.

پس از جدايي در تعداد دفعات كمي كه دخترت را ديدي متوجه شدي كه او از تو بيشتر فاصله مي‌گيرد. دخترت هر روز هلندي‌تر مي‌شد و اين براي تو دردناك بود كه نمي‌توانستي با دخترت به زبان مادري‌ات صحبت كني.

هنوز هم باور نمي‌كنم كه تو اين كار را انجام داده‌اي. بعد از اين همه تلاش، راه ديگري غيراز اين پيدا نكردي و همان‌طور كه خودت گفته بودي خودت دخترت را به دنيا آورده‌اي و خودت هم او را از دنيا خواهي برد. نخواستي او را پيش كسي بگذاري كه همه آنچه را كه داشتي، از تو گرفته بود.»‌

هم‌اكنون جسد اين مادر و دختر 2ساله‌اش به نام ايزابل در پزشكي قانوني است و تحقيقات تكميلي درباره اين ماجرا ادامه دارد.

 منبع: همشهری 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا