امنیت دستفروشها، در بازاری بدون جنس چینی
موبنا – به جز چند پیرمرد که کمربند و جلد شناسنامه میفروشند فقط بساط روزنامهفروشی به چشم میآید. صف طویل لکوموتیو ناصرخسرو هم نیمی از سنگفرش جلوی پیادهرو را پرکرده و به سمت جنوب خیابان سرازیر شده است. اینقدر صف طولانی شده که به نظر میرسد همه مسافران در یک لکوموتیو جا نمیشوند. اما درمیان این هیاهو خبری از دستفروشهایی که هرساله در روزهای پایانی سال در این منطقه بساط میکنند، نیست. پیرمردی که کمربند میفروشد، میگوید: هنوز زود است که دستفروشها بیایند و تا غروب باید منتظر بمانید.
تنها دستفروشی که چند تا مشتری هم دارد بساطش را روی نیمکتهای سنگی پشت ساختمان قدیم پست و تلگراف و تلفن پهن کرده است، لباسهای رنگی که به قول خودش از تولید به مصرف است. هر بلوز یا تاپ را ١٠هزار تومان میفروشد که نسبت به تنوع رنگ و جنس آن به نظر میرسد قیمت پایینی باشد. اما وقتی که میان لباسها جستوجو میکنی متوجه میشوی سایز لباسها تکمیل نیست و فقط سایزهای بزرگ را دارد. از او هم بابت بساط و دردسرهایش که میپرسم از دست زیاد و جنسهای چینی مینالد و میگوید: تاپ چینی که مواد پلاستیک زیاد دارد را با کار تمام نخ من مقایسه میکنند و توقع دارند یک عدد تاپ که حداقل ٨هزار تومان برایم هزینه داشته تا به اینجا برسد با کار چینی ٥ هزارتومانی یک قیمت بدهم.
درطول خیابان قدم میزنم، مغازهها هنوز باز هستند و بعضی از آنها بخشی از جنسهای خود را بستهبندی کرده و کنار شیشه یا بیرون در گذاشتهاند. چند نفری هم کنار ساکهای بزرگ پر از لوازم روی نیمکتهای سنگی منتظر نشستهاند. ساکهای پلاستیک اينقدر انباشته و پر است که زیپ آنها هم بسته نمیشود. بستههای لباس تریکو، لوازم پلاستیکی آشپزخانه، ظروف سفالی کوچک، سفرههای پلاستیکی، اسباببازی، جوراب، شلوارجین، لباسهای بافت زمستانی و بهاره، ظروف بلورایرانی، شال و روسریهای نخی، لباسهاي زمستانی مردانه، حتی کتابهای کمیاب و چاپ قدیمی و…. از بین اجناس و ساکها پیداست. به احتمال زیاد تا چند ساعت دیگر همه این گونی و ساک تبدیل به بساط دستفروشی میشود. ولی به نظر میرسد که هنوز اجازه باز کردن بساط را ندارند. اکثر خیابانهای اطراف میادین یا مراکز خرید همین وضع را دارند و البته بازار بزرگ تهران هم که جای خود دارد.
مثل پارسال فروش نداریم
وقتی که خیابان را برمیگردم بساط دستفروشها باز شده و یکییکی درحال پهن کردن زیرانداز، برپا کردن رگال لباس یا روی هم گذاشتن جعبهها برای ساخت سکو هستند. یکی از بساطیها هنوز جعبههایش را باز نکرده چند نفر بالای سرش ایستادهاند. خیلیها عبدالله صدایش میکنند اما گویا عادت کرده و به نامی که صدایش میکنند جواب میدهد. ظرفهای کوچک سفالی با شکلهای مختلف و البته کاسههای کوچک آبیرنگ که تولید لالهجین همدان است، میفروشد. بقیه ظروف کاسه نیست و بیشتر جنبه تزیینی دارد که در این ایام برای سفره هفتسین فروخته میشود. ظرفهای ٦ یا ٧ تایی که شکل بتهجقه، ستاره، دایره و… دارد. منتظر میمانم تا خرید یک مشتری تمام شود وقتی کارت را کشید و قبض رسید را به مشتری داد بیآنکه منتظر بماند تا ببیند چه میخواهم، میگوید: پول نقد هم نداری مهم نیست، کارتخوان دارم، شما فقط بپسند. وقتی بساطش را کامل باز میکند تابلوی «سفارش میپذیریم» را هم بالای بساطش میگذارد. کل جنسهایش دو دسته است، بستههای شش تکه به قیمت١٢ تا ٢٥هزار تومان و هفت تکه به قیمت ١٤ تا ٣٠هزار تومان. بستههای هفت تکه علاوه بر شش سین دیگر ظرف سبزه هم دارد ولی بستههای شش تکه سبزه ندارد. البته ظرفهای سفارشی هم بسته به نوع و رنگشان بین ٢٠ تا ٤٠هزار تومان قیمت دارد ولی باید عکس ظرف را خودتان داشته باشید. کارهای پتینه هم که بیشتر روی رنگ طلایی و فیروزهای اجرا شده از ٣٠هزار تومان به بالا قیمت دارد. ولی همیشه رنگ فیروزهای هم گرانتر است و هم مشتری بیشتری دارد، حتی مشتری خارجی.
وقتی از بازارشان میپرسم با تردید نگاهمان میکند و میگوید: بازار کساد نیست ولی مثل سالهای گذشته هم نیست. سال گذشته همین موقع تمام جنسهایم را فروخته بودم و فقط با سفارش کار میکردم و از ١٥ اسفند به بعد هم با کارگر اضافه جنس بدون سفارش و فقط برای فروش آوردم. اما امسال کاسبی خیلی خوب نبوده است. درهمین دو سه روز فروش روزانه به ٣٠٠هزار تومان نرسیده ولی پارسال یا سالهای گذشته هیچ روزی کمتر از ٤٠٠ هزارتومان فروش نداشتم و روز ٢٨ اسفند هم رکورد زدم و ٨٠٠هزار تومان فروش داشتم. البته ٤ تا کار سفارشی هم برای خارجیها زدم. اما امسال از همین الان هم فکر نکنم مثل پارسال باشد. دیگر سرش شلوغ شده و وقت نیست بپرسم که دستگاه کارتخوان را چطور و از کجا آورده و مغازهای هم دارد یا نه؟
جای دستفروشها امن شده است
زن دستفروش بین کوهی از لباسهای زنانه و مردانه پاییزه نشسته است و شاگردش هم پسرک جوانی است که کیسه پلاستیک بزرگی از جورابهای اسپورت و به قول خودش مجلسی را نامرتب داخل آن ریخته است. لباسهای زنانه تونیک و سارافون است و لباسهای مردانه بیشتر پلیورهای بافت است و جلیقههای مخمل. لباسهای زنانه بین ١٥ تا ٣٥هزار تومان است و البته مانتوهای بافت ٤٠ و ٥٠هزار تومان. اما پلیورهای مردانه ٢٥ و ٣٥هزار تومان است و جلیقهها ١٥ و ٢٠هزار تومان قیمت دارد. جنسهایش تنوع رنگی ندارد. وقتی از او میپرسم کارهایش تولید کجاست، میگوید: جلیقههای مردانه چینی است اما همه کارهای بافت، ایرانی هستند و از تولیدیهای مختلف گرفتم. از هر تولیدی یک جین یا نیم جین گرفتهام و بعضی از آنها را هم به صورت امانی میفروشم.
یکی از لباسهای زنانه را که یک ژاکت شیری رنگ است از زیر لباسها بیرون میکشم. ژاکت داخل یک کیسه نایلونی است. وقتی قیمت آن را میپرسم، میگوید: این کار لایی دارد و بلند است؛ کار چینی است هیچ کجا کمتر از ١٥٠هزار تومان نیست، ولی ٨٠هزار تومان میدهم. گوشه پلاستیک را بلند و ژاکت را لمس میکنم جنسش موهر است، اما نمیدانم موهر طبیعی است یا صنعتی اما بههرحال ٨٠هزار تومان برای یک ژاکت آن هم از دستفروش به نظر کمی زیاد است. او هم از کسادی بازار مینالد و تنها دلخوشیاش این است که حداقل امسال نگرانی از جمع کردن بساط را ندارد و هوا هم خیلی سرد نیست. او از زیاد شدن دست برای فروش جوراب هم گله میکند چون جورابهای نخی مردانهاش را کسی نمیخرد و جورابهای اسپورتش را هم به زور دو جفت ٣هزار تومان میفروشد. از مشکلات کارش میپرسم که میخندد و میگوید: همهاش مشکل است. اما حالا که بابت جا پول میگیرند حداقل مطمئن هستیم که تا آخر روز جایمان امن است و کسی نمیگوید برو!
بازار گل و سبزه
برای خرید گلدانهای شب عید و سبزه هنوز زود است، اما دلیلی ندارد که کاکتوس هم نتوان خرید. بساطش را هنوز پهن نکرده اما جعبهها را که یکییکی باز میکند سبزههای تازه و کوزههایی که درحال سبز شدن است، بین گلدانها خودنمایی میکند. گلدانهای کاکتوس از ٢هزار تومان تا ١٢٠هزار تومان است. وحید عبدالوهاب کارش کشاورزی و گلخانهداری در شهریار است و کاکتوسها را خودش و پسرعمویش پرورش میدهند، اما سبزهها کار پدر و مادرش است. همه اینها محصول همان گلخانه است. این روزها با گران شدن گازويیل و گاز کمتر صرفه دارد که میوه یا سیفی پرورش بدهند، اما از فروشهای فصلی استقبال میکنند. او میگوید: زمانی هزینه انرژی برای تولید یک جعبه میوه و سیفی (به نظر نمیرسد هرجعبه بیش از ٣ تا ٤ کیلوگرم گنجایش داشته باشد)هزار تا ١٥٠٠ تومان بود، اما الان تولید همین جعبه حدود ١٠ هزارتومان هزینه دارد. بنابراین ترجیح میدهند که کارهای فصلی انجام دهند که سود بیشتر و دردسر کمتری دارد. تا سه یا چهار روز آینده هم ماهیهای قرمز میآورند. ماهیهای قرمز پرورشی که زود نمیرند. ظرفهای سبزه را نگاه میکنم. هرظرف متوسط گندم سبز شده که جوانههایش تازه جان گرفته حدود ٧هزار تومان است و ظرفهای بزرگترش ٩ تا ١٢هزار تومان. عروسکهای سبزهای هم بین ٥ تا ٩هزار تومان است. اما کوزههایی که سبز شدهاند گرانتر هستند. یک کوزه کوچک که ارتفاعش بیش از ١٥ سانتیمتر نیست حدود ١٠هزار تومان قیمت دارد. دلیل گرانی این نوع سبزه هم ظرف خاص آن است و اینکه گیاهانی که روی کوزه رشد میکنند (ماش یا ارزن) خیلی دیرتر از گندم سبز میشوند و زحمت بیشتری دارند.
این بازار چینی ندارد
یکی از بساطها پر از خردهریز است. شمعهای کوچک و بزرگ، شمعدان، آینههای کوچک پایهدار (برای سفره هفتسین) بستههای کوچک و بزرگ سنجد، گلدانهای خالی کوچک و متوسط فلزی و سفالی، تکههای پارچه سرمهدوزی یا دستدوزیهای دیگر، سینیهای قلمکار نهچندان مرغوب، سفرههای مصنوعی هفتسین، شیشههای کوچک سرکه خانگی که بویش همه جا را گرفته، بستههای اسفند رنگی و رشتههای اسفند نکوبیده و هزار قلم جنس خردهریز که برای سفره هفتسین ممکن است سراغش بروید. پیرمرد صورت بدون ریش و چروکیدهاش را میخاراند و برای خرید شمعهای بدون اشک را پیشنهاد میدهد. شمعهای بدون اشک از همه گرانتر است و هر جفت پیچی (بلند) آن را باید ٣هزار و ٥٠٠ تومان و هرجفت ساده آن را ٣هزار تومان بخرید. شمعهای روی آب را سه عدد ٢هزار و ٥٠٠ تومان و شمعهای کوچک که شکل دارد و بعضیهای آنها داخل ظرف سفالی است را میتوانید هرشش عدد آن را ٢هزار و ٥٠٠ تومان بخرید. هر بسته اسفند رنگ شده و بستههای سنجد هم ٢هزار تومان قیمت دارد. این بساط از جنسهای چینی در امان بوده اما گلدانهای کوچک و سفالی و چینی که فقط یک شاخه گل در آن جا میگیرد را باید بسته ششتاییاش را حداقل ٧هزار تومان بخرید. بلورهای ایرانی هم که جای خود دارد و بیشتر سرویسهای انارخوریاش (٦ کاسه کوچک و یک کاسه بزرگ) این روزها فروش خوبی دارد و هر سرویس ساده آن حداقل ١٢ هزارتومان، تراشدار بدون گل ١٤هزار تومان، گلدار و رنگی هم ١٥ تا ١٧هزار تومان قیمتگذاری شده است.
منبع:شهروند|نویسنده: شیرین سعیدی