دلیل سکوت دولت در برابر تهاجم صدا و سیما
١-تغییرات مدیریتی در سازمان صداوسیما و رفتن عزتالله ضرغامی با عملکردی نهچندان مطلوب، پس از انتخابات خرداد ٩٢، نشانهای امیدوارکننده از تغییر در ماهیت برنامههای صداوسیما، حاکمیت نگرش حرفهای و همراهی با آداب ملی در ساخت و تولید برنامهها بود. همه نشانهها از فردای رویکارآمدن آقای سرافراز، تأیید تغییر در نگرش مدیریتی صداوسیما بود. اهل فن از این حیث که آقای سرافراز از بدنه کارشناسی سازمان صداوسیما برخاسته و ازهمینروی نگاهی حرفهای به رسانه دارد، به این تغییر روی خوش نشان دادند. اهالی سیاست که سالهای شگفتانگیز صداوسیما را در همراهینکردن مردم و یکجانبهگری و جناحبازی در برنامهسازی را از سالهای ناموفق تلویزیون میپنداشتند، خوشبینانه به رصد وضعیت پیشآمده پرداختند و حتی انتصاب برخی مدیران خوشنام را در همین چارچوب خوشبینی، تحلیل کردند.
آنها به امید روزگاری نشستند که «مخاطبمداری» رویکرد اصلی صداوسیما باشد و احترام به همه سلایق سیاسی و همزبانی با مردم، بنیاد اصلی برنامهسازی قرار گیرد. اما این همه شاید آرزوهایی بود که تنها با چاشنی خوشبینی میتوانست بهسرانجام برسد. ولی گذشت زمان و رویکرد تلویزیون درچند ماه اخیر، کاخ آرزوهای خوشبینان را فروریخته است. ٢- داستان از آنجا آغاز شد که دولت با هدایت و حمایت مقاممعظمرهبری و مسلما درنظرگرفتن منافع و مصالح ملی، مذاکره با هدف دستیابی به توافق هستهای را آغاز کرد. در مسیر مذاکرات به موفقیتهایی نیز دست یافت که «توافق ژنو» ازآن جمله بود. اگرچه طبیعی بود که مخالفان دولت، توافق را بهمثابه پاشنهآشیل دولت فرض کرده و به مذاکرهکنندگان حمله کنند، ولی همراهی رسانه ملی با آنها کمی بعید بهنظر میرسید. چه اینکه مجموعه نظام و مردم به واسطه آثار تحریمها بر معیشت مردم و همچنین تنگناهای بینالمللی ایجادشده برای کشور، مذاکره با هدف دستیابی به توافق را امری ضروری پنداشته و از این زاویه، عملکرد دولت را تأیید میکردند.
بدیهی بود در جهت همراهی با دولت و مردم و مطالبه ملی توافق هستهای، «رسانه ملی» نیز با این خواسته عمومی همراهی کند، اما در عمل، اتفاق دیگری افتاد. رادیو و تلویزیون به عنوان ابزار اقلیت منتقد درآمد و بیمحابا به روند مذاکرات و مذاکرهکنندگان تاخت تا صدای سازی ناکوک مانند گذشته از سوی این رسانه به به گوش برسد. کافی است تا برنامههای مختلفی که از تلویزیون در جهت نقد و گهگاه تخریب مذاکرات در مدت کوتاهی بهخصوص پس از توافقنامه لوزان تولید و روی آنتن رفت را وارسی کنیم و آنگاه هم از حیث حجم و هم از نظر اینکه تنها به منتقدان و دلواپسان فرصت حضور در تلویزیون داده شد، به نتایج جالب و شگفتانگیزی برمیخوریم. حجم این برنامهها تا حدی بود که کارشناسان رسانه معتقدند اگر تلویزیون این حجم برنامه را در جهت تقویت روند مذاکرات تولیدمیکرد، بیگمان اجماع ملی مثالزدنیای در کشور شکل میگرفت که میتوانست قدرت ملی بالایی تولید کرده و دست مذاکرهکنندگان را بسیار پرتر نشان دهد. بهجز تولید ساعتها برنامه در قالب مصاحبه با دلواپسان و گماردن مجریان توجیهشده در این برنامهها، ساخت مستندهای فراوانی از روند مذاکرات مانند «شطرنج با گرگها» که بهنظر بسیاری، تقابل رسمی تلویزیون با دولت روحانی بود یا پوشش اخبار مخالفان مذاکرات در خارج کشور که عمدتا لابیهای پرقدرت عربی- عبری بودند و بازپخش گفتوگو با نفرات دست چندم خارجی حتی از رسانههای معاند مانند «بیبیسی» و «صدای آمریکا» و…، ازجمله شاهکارهای تلویزیون در نقد و تخریب مذاکرات و ناهمزبانی با ملت و دولت منتخب ملت در زمان اندک مدیریت آقای سرافراز است.
٣-رفتار تخریبگرایانه صداوسیما با دولت به همینجا ختم نمیشود. دیروز شبکه افق چندینبار همایش «دکتر سلام» را که جشن طنز مخالفان دولت بود پخش کرد و بارها در این همایش که فقط چهرههای شاخص مخالف دولت حضور داشتند، به رئیسجمهور و کلیت دولت توهین شد. همزمان اخبار گردهمایی مخالفان مذاکرات در مشهد پوشش داده شد و البته در بخشهای مختلف خبری، اخبار مذاکرات بهعنوان خبر دوم و سوم مورد توجه قرار گرفت. درعینحال، در همین پوشش چندثانیهای اخبار مذاکرات خبرنگاران خاص صداوسیما با لحن تمسخرآمیزی که مخصوص خودشان است و هیچ بنگاه خبری حرفهای در جهان از این لحن استفاده نمیکند، به نقلقولهای منفی از مذاکرات پرداختند تا به هرقیمتی که شده فضای بدبینی و یأس را به جامعه منتقل کنند، مبادا مردم با اخبار خوش، کمی از تنگناهای معیشتی فاصله بگیرند و امیدوار شوند! متأسفانه رویکرد خبری یکسویه صداوسیما با واکنشی از دولت هم مواجهه نمیشود، چه اینکه بخش اطلاعرسانی دولت کاملا بیبرنامه و مایل به واکنش به این رویکرد مخرب صداوسیما نیست. همین موضوع به ازحدفراتررفتن برخی در جهت تولید برنامههای ضددولت دامن میزند.
٤- روندهای مذکور البته زمانی بیشتر خودنمایی میکند که دولت سالانه به صداوسیما از محل بیتالمال بیش از هزارمیلیارتومان بودجه میدهد و این درحالی است که تلویزیون از محل درآمدهای بازرگانی حدود چهارهزارو٥٠٠ میلیاردتومان درآمد دارد و پوشش رسانه ملی به کمتر از ٦٠درصد میرسد. به عبارت دیگر، هزینه حدود پنجهزارو ٥٠٠ میلیارد تومانی اولا کاملا در اختیار معدود افراد خاص قرار گرفته و ثانیا در حوزه اجتماعی و سرگرمی نیز فضای رقابت را به ماهوارهها واگذار کرده است. به نظر میآید تغییرات مدیریتی انجامشده در صداوسیما، تنها به رفع محرومیت «مهران مدیری» در تولید برنامههای طنز محدود شده و عملا نتیجه مثبت دیگری درپی نداشته است.