ظريف نبود،توافق نبود
سكانس اول،سوم آذر
بعیدی نژاد مي نويسد، آن روز یکی از روزهای طولانی مذاکرات ما بود، روزی که خیلی زود از خواب بلند شده بودیم و بدون توقف تا آن ساعت یعنی دو و نیم صبح آنروز بیدار بودیم. یکسره جلسات و رفت و آمد و گفت وگوها ادامه داشت. بله، بامداد ٢٤ نوامبر ٢٠١٣ مطابق با سوم آذرماه ١٣٩٢ در ژنو. از غروب، آن روز مذاکرات وارد مرحله نهایی شده بود، چون بعد از سه ماه مذاکره فشرده حالا اختلافات به تعداد انگشتان یک دست محدود شده بود. غروب، جلسه وزیران ایران و ١+٥ برگزار شد که توافقی به دست نیامد و بعد از آن وزیران بعضی تک تک یا بعضی مثل وزیران چین و روسیه دو تایی به دیدن دکتر ظریف آمدند و توصیه کردند که در این مرحله آخر ایشان به فرمولهای پیشنهادی طرف ١+٥ رضایت دهند.
آمريكا از موضع خود كوتاه نمي آمد
آن لحظه عقربه های ساعت 40/2 صبح را نشان می داد و آمریکاییها نیز از مواضع خود کوتاه نمیآمدند. حالا اختلافات به دو عبارت کوتاه در یک جمله مهم محدود شده بود که ناظر بر مهم ترین بحث یعنی شناسایی روشن غنی سازی برای کشورمان از سوی همه اعضای ١+٥ مربوط میشد، کاری که به خاطر آن کشورمان مورد بیشترین فشار و محدودیت قرار گرفته و 6 قطعنامه تحریم توسط شورای امنیت و کلی مقررات تحریم یکجانبه توسط آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ما تصویب شده بود. اما هیچ چیز قابل پیش بینی نبود و به خاطر اهمیتی که موضوع برای هر دو طرف داشت راه حل آن هنوز هم بسیار مشکل به نظر می رسید.
گفت و گو در راهرو
اما گفتوگوها در راهروها ادامه داشت و آقای عراقچی و روانچی کماکان با برخی از معاونان سیاسی و از جمله خانم شرمن در تماس بودند. از خانم اشتون دیگر کاری ساخته نبود و او منتظر آخرین تماسهای سیاسی بود.رد و بدل کردن آخرین نتایج مذاکرات و مشورتها با دکتر ظریف ادامه داشت که تلفن موبایل یکی از دوستان زنگ زد. ویلیام برنز قائم مقام کری بود. او که مشخص بود در همان اتاق کری است، خواهش کرد که پیشنهاد جدیدی از سوی آقای کری به دکتر ظریف منتقل شود. آن پیشنهاد آغاز یکسری بحثهای جدید از پشت تلفن شد که حول و حوش عبارت بندیهای مختلفی برای حل مشکل همان بند خیلی مهم بود. نفسها در سینه حبس بود و دکتر ظریف با قاطعیت جمله بندیهای جدیدی را روی متن توافق مینوشت و آنها را بالا و پایین میکرد. یکباره برنز پای تلفن گفت که اگر این جمله آخری بتواند به نحو دیگری نوشته شود ما هم مبنای آنرا میتوانیم بپذیریم. این صحبت برنز هیجان جدیدی بین همه ایجاد کرد، چشم انداز امید به تفاهم حالا برای همه نمایان شد. در این فضا عبارتی که محور مشخص مذاکرات بود و چندین بار تغییر کرده بود با کم و زیاد کردن مختصری کامل شد و متن مورد توافق قرار گرفت. باور نکردنی بود. هیجان در اتاق به اوج رسید. برق شادمانی در چشم ها پرتو افکن شد و لبخند رضایت بر صورت همگان نمایان شد. با توافق دو طرف عمده یعنی ایران و آمریکا در خصوص موضوع ، چند دقیقه نگذشت که خبر حصول توافق تمام هتل در ژنو را به حرکت و هیجان در آورد و هنوز لحظاتی نگذشته بود که شبکه های عمده خبری جهان برنامه های خود را قطع کردند و این خبر خیلی فوری روی تمامی آنتن های خبری مخابره شد که بر اساس اخبار رسیده ایران و کشورهای ١+٥ بر روی متن تفاهم ژنو توافق کرده اند و جلسه رسمی وزرای خارجه برای تایید نهایی متن تا لحظاتی دیگر در مقر سازمان ملل متحد در ژنو برگزار میشود. از همکاران تشریفات خبر آوردند که جلسه مشترک وزرا و خانم اشتون ساعت 45/3 بامداد یعنی حدود نیم ساعت دیگر در سازمان ملل برگزار خواهد شد. همه برای آماده شدن سریع از اتاق دکتر ظریف خارج شدیم تا آماده شویم. حدود نیم ساعت بعد همه از هتل به سمت سازمان ملل حرکت کردیم. خیابان ها در نیمه شب کاملا خلوت بود و کسی در خیابان دیده نمی شد. کارمندان حفاظتی و روابط عمومی سازمان ملل که نیمه شب از خواب بلند شده بودند سریعا سر پست هایشان حاضر شده بودند. خیابانهای تاریک شهر و سپس محوطه کاملا خلوت سازمان ملل را سریع پشت سر گذاشتیم. آنچه من در آن لحظه در تصور خود مرور میکردم آن بود که با توجه به دیر وقت بودن زمان برگزاری جلسه مطبوعاتی و آنکه حالا دیگر ساعت ٤ صبح شده بود،احتمالا از آن طرف خانم اشتون ومعاونان سیاسی کشورهای ١+٥ در جلسه شرکت می کنند. اما وقتی همگی وارد جلسه شدیم واقعا مبهوت شدم.
بيقراري وزراي مذاكره كننده
صحنه ای که هیچگاه با آن حال و هوا فراموشش نخواهم کرد. بله تمامی وزرای امور خارجه 6 کشور به اضافه خانم اشتون همگی کاملا آماده در جلسه نشسته بودند. واقعا خشکم زد. ساعت چهارصبح وقتی هیچکس حاضر نیست از خوابش بگذرد وزیران خارجه 6 قدرت جهانی در جلسه ای که قرار نبود بحثی هم صورت بگیرد و فقط اعلام رسمی تفاهم و یک مصاحبه مطبوعاتی مشترک بین خانم اشتون و دکتر ظریف بود، همه اصرار داشتند که باشند و حضور رسمی کشورشان در این سطح بالای سیاسی را به دنیا اعلام کنند.چند لحظه ای نگذشته بود که با تکمیل شدن حضور همه وزرا مسئول رسانه ای جلسه اعلام کرد چون اعلام ناگهانی توافق باعث شده است که امکان آمادگی از پیش همه خبرنگاران با تجهیزات لازم خود در جلسه فراهم نشود، حدود نیم ساعتی طول می کشد تا این ترتیبات به طول انجامد، و لذا ضمن عذر خواهی همه را دعوت به صبر و حوصله کرد. این نیم ساعت به نقل حرف و حدیث های دوجانبه و چندجانبه خاطرات سپری شد تا خبرنگاران حاضر شدند.
با آمدن خبرنگاران عکس و فیلمبرداری آغاز و بعد هم مصاحبه مطبوعاتی و بعد هم دست دادن وزرا با یکدیگر انجام گرفت. لحظات عجیبی بود که باور آن سه ماه پیش از آن امکان نداشت، ولی این تفاهم نشان داد که با تلاش و درک متقابل می توان روند امور را اصلاح کرد. همه این روز را واقعهای مهم دانستند. روزی که ایران با تعهد و اعلام صریح محکومیت سلاح هسته ای و تعلیق موقت تولید سوخت 20 درصد که نیازی به آن نداشت و برخی شفافیت ها،حقوق هسته ای خود بویژه تداوم غنی سازی را تثبیت و ضمن متوقف کردن روند افزایش تحریم ها، برخی امتیازات مهمی برای گشایش هایی در حوزه های مالی و اقتصادی دریافت میکرد.
مصيبتهاي توافق
حدود ساعت 6 صبح بود که به هتل برگشتیم. در راه برگشت دکتر ظریف به من گفتند کار ترجمه فارسی متن تفاهم ژنو را با دقت کامل در اسرع وقت ادامه دهید و برای استفاده رسانه های مختلف در تهران آنرا هر چه زودتر تکمیل کنید. البته کار کردن در آن ساعات سخت بود ولی اهمیت کار آنقدر زیاد بود که هر طور شده باید ترجمه با دقت و سرعت انجام میشد. برای سرعت از دونفر از همکاران در نمایندگی ژنو که از بهترین متخصصان حقوقی و بین المللی بودند برای ترجمه کمک خواستیم که لطف کردند و ضمن تهیه کامپیوتر و امکانات لازم با طیب خاطر به هتل آمدند. عملا کار از ساعت هفت صبح شروع شد. حالا همه برای استراحت به اتاقهایشان رفته بودند و محیط خیلی آرام بود و آرامش کاملی بر همه جا حاکم بود. کار را شروع کردیم و با دقت و وسواس جمله به جمله پیش می رفتیم و هر جمله را بعد از چند بار نوشتن و ویرایش تکمیل میکردیم. این کار بدون وقفه تا ساعت 11 صبح ادامه یافت. پرینتی از متن گرفتم و به اتاق دکتر ظریف رفتم. ایشان در آن لحظه تک و تنها در اتاق شان پشت کامپیوترشان مشغول مرور اخبار و تحولات بین المللی بودند. متن را که به ایشان دادم تشکر کردند و گفتند دیگه برو یک استراحت کن چون پرواز ساعت حدود یک بعدازظهر است، من متن را نگاه میکنم و بقیه کار را خودم با دوستان پیگیری می کنم. آرامشی که در آن لحظه در شخصیت ایشان دیدم، به من هم خیلی حس لذت بخشی داد و خیالم را از بقیه کار راحت کرد. توانستم آن روز یکساعتی استراحت کنم و بعد برای رفتن به فرودگاه آماده شدیم. بله آنروز لحظاتی داشتیم که همه لحظات آن خیلی خاطره انگیز بود. آن لحظات همیشه با ماست و تنها در اینجا خواستم بخشی از زیبایی آن لحظات را با شما هم در میان گذاشته باشم. به هرحال با هر تفسیری که به آن روز بخواهید نگاه کنید باید اذعان کنیم که روز سوم آذرماه ١٣٩٢، روز مهمی در تاریخ سیاسی ایران عزیزمان محسوب میشود.