وزرا جلوی لغو کنسرتها را بگیرند
مهرشاد مرتضوی
در روزهای اخیر شاهد لغو کنسرتهای متعددی از سوی افرادی بودیم که به قول رئیسجمهور (در آخرین نشست خبری) به قانون پایبند نیستند و کار خودشان را میکنند. اما در میان بهت و حیرت هموطنان، مراسم ارکستر ملی لغو نشد که این امر اعتراض افراد زیادی را به همراه داشت. عزیزان دلنگران در اعتراضات خودپلاکاردهایی با این مضمون در دست داشتند: «چرا وقتی اجرا میکرد ارکسترو، رهبر ارکستر میخند؟»، «آیا وقت آن نرسیده است که سالنهای اجرای کنسرت در کشور را منهدم کنیم یا بهجای آن گلدان بگذاریم؟»، «امروز ارکستر برگزار میکنید، فردا مسابقه والیبال، پسفردا هم لابد میخواهید بروید سینما؟»
با توجه به اینکه دو وزیر در بین مخاطبان این مراسم بودند، احتمال میدهیم علت اصلی لغو نشدن مراسم حضور همین وزرا بوده باشد. در ادامه، پیشنهاد میکنیم دولت برای مراسمی که احتمال لغو دارند وزیر اعزام کند. به نمونههای زیر توجه کنید:
کنسرت موسیقی- وزیر امورخارجه و وزیر ارشاد: دو وزیر منتظر نشستهاند تا خواننده روی سِن بیاید. ناگهان خودسرها با سر وارد سالن شده و آماده میشوند تا مراسم را به هم بریزند. در همین لحظه آقای ظریف درحالیکه از جایش بلند میشود، میگوید: «دست نگهدارید. این نشان مخصوص…» ناگهان ظریف کمرش میگیرد و با مصدومیت به صندلیاش بازمیگردد. آقای جنتی بلند میشود و انگشتانش را به هم گره میزند و با لحن هرمز شجاعیمهر ادامه میدهد: «با تشکر از همکارم. عزیزان چرا خشونت؟ با هم مهربان باشیم. همدیگر را تحمل کنیم. بیایید بذر محبت در دلهای خود بکاریم. بگم بیان تو دلتون بذر محبت بکارن؟ هان؟» عناصر خودسر میترسند و یک موز برمیدارند و رفع زحمت میکنند.
مسابقه والیبال- وزیر اقتصاد و وزیر ورزش: استادیوم پر از جمعیت است ولی مسابقه هنوز شروع نشده. وزیر ورزش برای معاون بانوان وزارت که در جایگاه مقابل نشسته دست تکان میدهد و مشغول پف فیل خوردن میشود.
گودرزی: «بازی کجا و کجاس؟ چه مسابقاتیه؟»
طیبنیا: «بازی ایران و روسیهس، لیگ جهانیه… (نگاهی به قیافه متعجب گودرزی میاندازد) والیباله!»با شنیدن این حرف ذرت در گلوی گودرزی میپرد و طیبنیا چند بار میزند پشتش.
گودرزی: «ما کی رفتیم لیگ جهانی؟ مگه مقدماتی نداشت توش حذف شیم؟» طیبنیا در حال دلداری دادن به گودرزی است که هنوز نتوانسته وظایفش در قبال والیبال را کامل انجام دهد. ناگهان خودسرها وارد میشوند. وزیر اقتصاد بیمعطلی آموزههای ورزشیاش را به کار گرفته، از آن بالا میپرد وسط زمین و دو، سه تا فن استاد ِبروسلی اجرا میکند. خودسرها نگاهی به او میاندازند و میگویند: «خب بابا فقط خواستیم ببینیم چقدر آمادگی برگزاری مسابقه رو دارین. با اجازه!» و از کادر خارج میشوند.
مراسم اعلام موجودیت یکی از احزاب ناخوشایند که متاسفانه با آنها مماشات میشود وگرنه چند وقت پیش باید خودشان و حزب شان منقرض میشدند (حتما باید اسم ببریم؟)- وزیر کشور و وزیر صنعت: وزیر کشور که خب وزیر کشور است و باید حضور داشته باشد. رئیسجمهوراز او خواسته وزیر صنعت و معدن را هم همراهش ببرد، چون حوصلهاش از شدت فعالیت صنایع کشورسررفته و پیادهروی هم برایش خوب است. دوتایی روی صندلی نشستهاند و منتظر ورود سایر مدعوین هستند.
نعمتزاده: «پسرم بازی کجا و کجاس؟»
رحمانی فضلی: «اون که مال آیتم قبل بود! اومدیم افتتاح یه حزب.»
طبق معمول خودسرها وارد میشوند و خیلی ملایم شروع به برهم زدن مراسم میکنند. وزیر کشور از بین جمعیت داد میزند: «صبر کنید.» خودسرها با خشونت نگاهش میکنند. وزیر ناگهان لحنش تغییر میکند و با مهربانی ادامه میدهد: «لطفا مراسم را به هم نریزید!» عناصر خودسرکه حین به هم ریختن در حال چک کردن اخبار هم هستند، تحت تاثیر جمله عمیق وزیر قرار میگیرند و میروند یک مراسم دیگر برای به هم ریختن پیدا کنند. دوربین روی تبلت یکی از خودسرها زوم میکند. در اخبار آمده که سه فرماندار در سخنانشان از دولت قبل حمایت کردهاند.