خواندنیورزشی

ظهور و سقوط حكومت بلاتر

روزبه آرش
در چند هفته گذشته این عبارات در کنار نام رئيس سابق فیفا به وفور به کار رفته است: «مالک ساختار رشوه‌گیری، گرداننده فساد سازماندهی شده، تبعیض‌گرای جنسی، منکر نژادپرستی در فوتبال، مستبد و خودرای، پدرخوانده.» اوموفق‌ترین دیکتاتور قرن گذشته است که در آدم کشی دست نداشته، بلاتر فوتبالیست با استعدادی نبود، حتی ورزشکار خوبی هم نبود، حضور او در فیلم‌های تبلیغاتی و شیوه ای که توپ را شوت می‌کرد همواره خوراک خنده رسانه‌های دنیا را فراهم می کرد. آقای رئيس اما رازهای مدیریت و لابی گری را خوب بلد بود، او 62 سال از عمرش را صرف ساختن و بالارفتن از قلعه اش کرد، قلعه ای که از محبوب‌ترین ورزش جهان ساخت‌و حالا پایه هایش با اتهامات سنگین فساد مالی در حال فرو ریختن است، او 17 سال در رأس قلعه بود در اتاق کارش در بالاترین طبقه مقر فیفا. این خط سیر زندگی بلاتر است صعود و نزول او از تخت پادشاهی فوتبال جهان:
10 مارچ 1936؛ تولد زودهنگام، دوماه پیشتر از موعد مقرر. بلاتر در ویسپ سوییس، شهری در نزدیکی مرزهای ایتالیا و در کوهپایه های ماترهورن به دنیا آمد. در دنیای پیش از اینترنت که اطلاعات بسیار کمیاب بود، هیچ نشانه ای از یک حادثه آلفرد هیچکاکی همچون یک رعدوبرق عظیم یا مهاجرت دسته ای پرنده در زمانی که بلاتر به دنیای ما پا گذاشت وجود ندارد. مطابق اطلاعات اندکی که دسترس است (که بیشترشان توسط خود بلاتر فراهم شده) کودکی او در خانواده‌ای ساده که پدرش کارگر کارخانه تولید مواد شیمیایی بود در کنار سه فرزند دیگر سپری شد، در یک کلمه کودکی خسته کننده.
سال 1959؛ موفق اما بدون استعدادی خارق العاده. او در مدرسه کوچکی در شهرش درس خواند و استعداد خاصی در چیزی از خود بروز نداد. در 23 سالگی با مدرک مدیریت بازرگانی و اقتصاد از دانشگاه لایوسان سوییس فارغ التحصیل شد. همه چیز خوب به نظر می رسید، جوانی شاد و سرزنده که تحصیلاتش را با موفقیت پشت سر گذاشته، هنوز نشانه هایی از شیادی و اعمال نفوذ در او دیده نمی شد، زندگی در مسیر درست ادامه داشت.
سال 1964؛ مدیریت بدون فساد. یکی از نقطه عطف‌های زندگی بلاتر جوان در این سال شکل گرفت. او به مانند سایر همکلاسی‌های خود در دانشگاه جذب یک تجارت شهری یا کارهای اقتصادی در مسیرهای ترانزیتی سوییس-ایتالیا نشد. بلاتر به مدیریت ورزشی روی آورد. او در
28 سالگی به سمت دبیرکل فدراسیون هاکی سوییس برگزیده شد، جایی که احتمالا برای او تجربه ای غیرمفید در ورزشی عاری از فساد بود.
سال 1975-1970، بازگشت به فوتبال. بلاتر که سابقه بازی در لیگ‌های آماتور سوییس را داشت به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره باشگاه حرفه ای نئوشاتل زاماکس انتخاب شد. نام این باشگاه از روی نام زاماکس آبگلن، بازیکن سابق تیم ملی سوییس که 34 گل در 68 بازی برای تیم ملی سوییس به ثمر رساند برداشته شده بود. آبگلن 68 ساله در همان سالی که بلاتر به عضویت هیات مدیره درآمد از دنیا رفت و نقش و موقعیت باشگاه نیز با مرگ وی و ورود بلاتر دگرگون شد.
سال 1971؛ اولین تجربه ریاست. هرچقدر هم ابلهانه و خنده دار به نظر برسد اما این یک نام و بنیادی حقیقی در دنیای ماست، اولین تجربه ریاست بلاتر در یک کرسی نامتعارف شکل گرفت؛ «رئيس جامعه جهانی دوستداران بند شلوار.»
سال 1972 و 1976؛ اولین روابط، اولین شایعات. اگر نقطه ای برای شروع اختلاس و کاغذبازی‌های مالی بلاتر بتوان تصور کرد این می تواند نقطه آغاز باشد، جایی که به عنوان مدیر زمان بندی مسابقات ورزشی و روابط عمومی لانجین (شرکت سوییسی تولید کننده ساعت و ابزارآلات زمان سنجی) در مسابقات المپیک تابستانی و زمستانی فعالیت کرد. اما این مسائل به فوتبال چه ارتباطی دارد؟ روزنامه میرر در آپریل 2001 در گزارشی می نویسد: «در جریان ارتقای تجهیزات اسکوربوردهای ورزشگاه های المپیک 1972 و 1976 بود که نخستین تماس‌های لازم برای سوق دادن بلاتر به سمت فیفا برقرار شد.» می توانید تشخیص دهید که تا چه اندازه سیاست‌های غیرمتعارف باید به کاربرده شود تا شخصی از ورزش هاکی، بندشلوار و قطعات ساعت به قدرتمندترین مرد ورزش جهان تبدیل شود؟ گاهی باید اعتراف کرد که می توان لب به تحسین این فرد گشود، برای جوانی با اعتماد به نفسی متزلزل این اندازه از پیشرفت بسیار نادر است. حدس زدن اینکه چه اتفاقی می افتد وقتی او به قدرت واقعی برسد چندان سخت نیست.
فیفا، سال های اولیه
سال 1975؛ رئيس قابل تقدیر. بلاتر در نخستین روزهای تولد 40 سالگی‌اش اولین ارتباط‌ها را با فیفا ایجاد کرد، در زمان ریاست سر استنلی رز او به عنوان مدیرفنی و توسعه وارد دپارتمان فیفا شد. رز همان کسی بود که برای آفریقا و آسیا تنها یک سهمیه مشترک در جام جهانی اختصاص داد و طرفدار متعصب آپارتاید در آفریقای جنوبی بود. گاهی می‌توان از بلاتر تقدیر کرد که چنین شخصیتی نبود.
سال 1981؛ ترفیع. پس از 6سال کار در کرسی مدیرفنی و توسعه بلاتر به سمت دبیرکلی می‌رسد، در این زمان او با رئيس وقت فیفا ژائو هاولانژ که مدت طولانی در این سمت حضور داشت از نزدیک همکاری می‌کند، بلاتر به عنوان مرد شماره دو فیفا، تلاش در جلب رای افراد در حوزه انتخاباتی آسیا و آفریقا به نفع هاولانژ داشت، دست راست پیرمرد برزیلی، از نزدیک با سیاست‌های واقعی و اتفاقات پشت پرده آشنا شد.
سال 1990؛ قدرت اجرایی. بلاتر به عنوان مدیر اجرایی در تشکیلات فیفا انتخاب شد، حالا به او این فرصت داده شده بود تا آرام آرام تشکیلاتی که دوست دارد بسازد، دست‌های او در قسمت‌های بازاریابی و اقتصادی فیفا کاملا آزاد بود.
سال 1995؛ آخرین پله. بعدها بلاتر در مصاحبه با روزنامه دیلی میل اعتراف می کند که سه سال پیش از اینکه هاولانژ از سمتش کناره‌گیری کند او درحال آماده کردن کمپین انتخاباتی‌اش برای انتخابات ریاست فیفا بوده است.
تثبیت امپراطوری بلاتر
8 ژوئن 1998، نخستین پیروزی و نخستین اتهامات. بلاتر برای اولین بار به کرسی ریاست فیفا تکیه می زند، او با کمک حوزه های انتخاباتی غیراروپایی بر لنارت جوهانسون رئيس وقت یوفا غلبه می کند، 111 بر 80. مطابق برخی ادعاها در جریان انتخابات رشوه‌های زیادی رد و بدل شده است. برخی از نمایندگان آفریقا به شکل تعجب برانگیزی در آخرین لحظات رای خود را تغییر می‌دهند، گزارش‌های تایید نشده از رقم 10هزار دلار برای هر رای خبر می‌دهند. رئيس فدراسیون سومالی بعدها ادعا می‌کند که برای رای او مبلغ 100هزار دلار پیشنهاد شده اما اشاره می‌کند که هیچگاه مستقیما با خود بلاتر در تماس نبوده است.
این می تواند لحظه کلیدی نشستن بلاتر بر تخت قدرت باشد، نه تنها به این خاطر که او به هدفش می رسد بلکه پیروزی در انتخابات نشان می‌دهد سازوکاری که هاولانژ پایه‌هایش را ریخته فقط متکی به شخص او نیست بلکه یک ماشین عظیم تولید و بازتولید قدرت در حال شکل‌گیری است، ماشینی کودتاگر که ظاهری کاملا دموکراتیک دارد. اما این ماشین چگونه کار می‌کند؟ تکیه‌گاه اصلی این ماشین بر کشورهای کوچک آمریکای شمالی، آفریقا و آسیاست، کشورهایی که در دنیای فوتبال تاثیر چندانی ندارند اما در مقر فیفا رایی برابر با کشورهای صاحب فوتبال دارند. کشورهایی که مقدار اندکی از دلارهای فیفا برای آن‌ها ثروت عظیمی به حساب می‌آید درحالی که همین پول‌ها برای کشورهای اروپایی خرج یک دست پوشاک ستاره هایشان هم نمی شود.
31 دسامبر 1998؛شهروند افتخاری، دردسر جهانی. در این تاریخ از طرف فدراسیون فوتبال آفریقای جنوبی عنوان شهروند افتخاری به بلاتر به علت بازگرداندن این کشور به جمع فیفا اهدا شد. 23 کشور مختلف دیگر نیز عناوینی با این مضامین به بلاتر اهدا کرده اند. در صورت محکوم شدن بلاتر احتمالا او می تواند گوشه ای از دنیا پیدا کند که بتواند آزادانه در آن زندگی کند.
1999؛ الگوی جهانی. در این سال بلاتر به عضویت کمیته جهانی المپیک منصوب می‌شود، به علت توانایی‌هایش در مدیریت، رشد سازمان فیفا و ایجاد پیشرفت در فوتبال به عنوان یک ورزش نمونه در جهان.
12 آپریل 2002؛ اولین زنگ خطر. مسائل مالی داخلی فیفا برای اولین بار مورد تحقیق و تفحص قرار می گیرد، بلاتر به عنوان مظنون بازجویی می شود، اما با این بهانه که اعضای کمیته‌ها نمی توانند در مورد توافقات محرمانه سخن بگویند از پاسخگویی طفره می رود، چندی بعد به علت حساب‌های مالی غیرشفاف و ناپدید شدن مقادیر زیادی پول به دادگاه اعلام جرم شد در نهایت از سوی دادگاه بین المللی ورزش یک شرکت سوییسی که به صورت موثری در ساختار بازاریابی فیفا دست داشته است مجرم شناخته می شود.
4 می 2002؛ خیانت مرد دست چپ. مایکل زن-روفینن دبیرکل وقت فیفا و مردشماره دو بلاتر در آن سال‌ها، بلاتر را به سوءمدیریت مالی متهم می کند و مبلغ تخلف مالی فیفا توسط شرکت سوییسی را چیزی در حدود 100 میلیون دلار تخمین می‌زند. بلاتر در مقابل می گوید کار اشتباهی انجام نشده است و مبلغ گم شده در حدود 30 میلیون دلار است. هیات تحقیقات اتحادیه اروپا در گزارشی 30 صفحه ای وقوع تخلف را تایید می‌کند اما در گزارش می‌نویسد که بلاتر در جریان این تخلفات نبوده و اطلاعی از آن نداشته است.
29 می 2002؛ تکرار مکررات. بلاتر به موارد دیگری از فسادمالی، رشوه، پرداخت‌های غیرقانونی و باندبازی متهم می‌شود. اگر مجبور هستید این موارد را بارها و بارها در این گزارش بخوانید، سپ بلاتر مقصر است نه نویسنده این سطور.
18 می 2004؛ جایزه مضحک شماره یک. لقب شوالیه لژیون خارجی فرانسه به بلاتر اهدا می‌شود. حالا این جایزه چطور به نظر می‌رسد؟ هرچند فرانسوی‌ها همیشه دست‌و‌دلباز بوده اند و به هدیه میزبانی جام جهانی به خوبی پاسخ داده اند.
8 جولای 2006؛ جایزه مضحک شماره دو. صلیب مقدس شایستگی و لیاقت آلمان به بلاتر اهدا می شود. شایستگی و لیاقت در چه؟ آلمانی‌ها هم دست‌ودلباز شده اند؟ میزبانی جام جهانی مبارک‌تان باشد.
31 می 2007؛ پیروزی بر هیچ شماره یک. بلاتر در انتخابات ریاست فیفا مجددا به پیروزی می‌رسد، این‌بار هیچ رقیبی در برابر او وجود نداشت، او رای 68 عضو از 207 عضو فیفا را به دست آورد و در صندلی قدرت باقی ماند. بلاتر در اوج قدرت قرار دارد در فوتبال کسی بالای حرف او حرف نمی‌زند، دیدار وی آرزوی بسیاری از سران و سیاستمداران دنیاست، فوتبال تبدیل به اهرمی برای اعمال فشارهای سیاسی نیز شده است، تهدید به اخراج از فیفا می‌تواند تشنجی سیاسی در هرکشوری ایجاد کند.
2 دسامبر 2010؛ تقلب آشکار. میزبانی جام‌های جهانی 2018 و 2022 به روسیه و قطر اهدا می شود، پیش از آغاز رای‌گیری دوتن از اعضای کمیته اجرایی به علت تلاش برای فروش رای شان محروم می‌شوند. بعد‌ از رای‌گیری برای آرام کردن جو گفته می‌شود که بلاتر برای سال 2018 به اسپانیا و برای سال 2022 به آمریکا رای داده، روس‌ها بازی پیچیده‌تری برای جلب رای نمایندگان انجام می‌دهند اما بازی خرید فله ای و بسته ای رای دهندگان توسط قطری‌ها آن‌قدر آشکار و رو انجام می‌شود که سیاست بلاتر هم جواب نمی‌دهد، مهم نیست که رای بلاتر برای چه کشوری بوده است، فیفا این تقلب را انجام داد و بسیار هم بد انجام داد.
8 دسامبر 2010؛ بازنده زخمی. سپ بلاترانگلیسی‌ها را که در رقابت با روسیه بر سر میزبانی جام جهانی 2018 شکست خورده اند، بازنده زخمی می‌نامد. این شاید صادقانه‌ترین جمله‌ای باشد که او در 17سال ریاستش به زبان آورده است. اما انگلستان مانند سایر بازنده‌های زخمی می‌تواند سر بالا بگیرد و بگوید: فقط چون یک بازنده زخمی هستی به این معنی نیست که اشتباه کرده ای.
1 ژوئن 2011؛ پیروزی بر هیچ شماره دو. بلاتر این بار با 186 رای و در برابر هیچ رقیبی به پیروزی می‌رسد. در این دور تنها رقیب او محمد بن همام بود که به علت تحقیقات اعضای فیفا در رابطه با دست داشتن او در فساد مالی در 28 می از کاندیداتوری انصراف می‌دهد. رئيس دزدان خود در رابطه با دزدی تحقیق می‌کند و حکم صادر می کند.
20 آپریل 2013؛ آخرین تلاش برای رستگاری. بلاتر در رابطه با اتهام فساد مالی یک بار دیگر تبرئه می‌شود درحالی که هاولانژ رئيس سابق فیفا، ریکاردو تکسریا و نیکولاس لیوز دوتن از اعضای سابق کمیته اجرایی به علت پرداخت‌های غیرقانونی در فاصله سال‌های 1992 تا 2000 متهم شناخته می شوند.
9 ژوئن 2014؛ جنگ جهانی بلاتر. بلاتر رسانه‌های انگلیسی را نژادپرست خطاب می‌کند و اعتقاد دارد که آن‌ها درباره اهدای جام حهانی 2018 و 2022 به روسیه و قطر شایعه سازی می‌کنند. اخبار دیگری به گوش می‌رسد که بلاتر سه سال پیاپی از سفر به آمریکا خودداری کرده است، پلیس فدرال آمریکا چهار سال است تحقیقاتی در رابطه با پولشویی و فساد در فیفا را آغاز کرده و در صورت سفر بلاتر به آمریکا وی باید پاسخگوی مقامات قضایی این کشور باشد.
8 سپتامبر 2014؛ سرسختی و لجاجت. مانند مایکل کورلئونه در فیلم پدرخوانده، بلاتر هیچ‌وقت نمی تواند پاپس بکشد، او برای پنجمین بارپیاپی نامزدی اش را برای انتخابات فیفا اعلام می‌کند. او در سخنانش اعلام می کند این برای فوتبال خوب است، این شوخی احتمالا حتی خودش را هم به خنده نمی‌اندازد و او هیچ تلاشی برای گفت‌وگوی منطقی و قانع کردن جهان ندارد.
27 می 2015؛ افتضاح جهانی. پلیس سوییس از سوی مقامات قضایی آمریکا به هتلی در زوریخ وارد می شوند و هفت تن از اعضای فیفا را دستگیر می‌کنند. اتهام اصلی دریافت رشوه 150 میلیون دلاری برای واگذاری جام جهانی 2022 به قطر است. بلاتر همچنان اما بر نامزدی خود در انتخابات فیفا اصرار دارد و اعلام می‌کند انتخابات مطابق جدول زمان‌بندی شده برگزار خواهد شد.
29 می 2015؛ پیروزی بر هیچ شماره سه. برخلاف تمام اتفاقات دو روز گذشته و فشارهای فراوان به بلاتر، او به همراه تنها رقیبش پرنس علی بن الحسین راهی کارزار انتخابات می‌شود، انتخابات به مرحله دوم می‌رسد جایی که پرنس علی از ادامه رقابت استعفا می‌دهد و بلاتر با 133 رای پیروز می شود.
2 ژوئن 2015؛ ضربه نهایی، خیانت مرد دست راست. جک وارنر دوست نزدیک بلاتر به دریافت رشوه 10 میلیون دلاری برای اعطای میزبانی جام‌جهانی 2010 به  آفریقای جنوبی اعتراف می‌کند. ایمیل‌های رد و بدل شده بین رئيس فدراسیون آفریقای جنوبی و سپ‌بلاتر توسط مقامات قضایی پیگیری می‌شود و برای نخستین‌بار مدارکی مبنی بر دست‌داشتن مستقیم بلاتر در جریان فساد به دست می‌آید، بلاتر به صورت ناگهانی استعفا می‌دهد. تکلیف فیفا هنوز معلوم نیست، جام جهانی های آینده پادرهوا هستند و هنوز مشخص نشده که آیا تحقیقات در رابطه با دست داشتن بلاتر در جریان دریافت رشوه برای اعطای میزبانی جام‌های جهانی 2018 و 2022 روسیه و قطر ادامه دارد یا خیر؟
پايان
چندروز پس از بزرگ‌ترین داستان زندگی بلاتر و پس از اعلام استعفای او، ما با تصویری که از چهاردهه فساد در دست‌مان باقی مانده است تنها رها شده ایم، حتی پیش از هاولانژ نیز فیفا یک مقر سازماندهی شده برای فساد بود، یک ماشین فساد و پولسازی که در کنار زیباترین ورزش جهان رشد کرد، در کنار پررنگ ترین خاطره‌های مشترک بشری. همه چیز مسخره به نظر می‌رسد محاسبه اینکه کدام یک فساد بیشتری مرتکب شده‌اند، چه کسی پول بیشتری به جیب زده است، قطری‌ها چه مقدار پول پرداخت کرده اند، دیگر این چیزها برای ما مخاطبین فوتبال اهمیت چندانی ندارد، دوستداران فوتبال در سرتاسر دنیا با این پرسش آزاردهنده مواجهند که آیا فوتبالی که در استادیوم‌ها با شور و حرارت می دیدیم، آنچه که از قاب تلویزیون با استرس دنبال می کردیم واقعا همان چیزی بود که عرضه می‌شد یا اینکه تنها یک نمایش از پیش تعیین شده بود، یک تراژدی بزرگ به کارگردانی بلاتر.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا