تنهایی معجزه هزاره سوم!
زهرا بادامچی
آنان که یک شبه، بدون هیچ سابقه و پیشینهای قدرت اجرایی کشور را در دست گرفتند و 8 سال حکومتشان بر این مملکت برابر شد با زمین سوختهای که تحویل دولت روحانی دادند. اما حال که هر روزش برابر با افشا شدن گوشهای از فسادهای رخ داده در زمان دولت نهم و دهم است، دیگر احمدینژادی بودن یک افتخار نیست، بلکه احمدی نژادی بودن، باتلاقی است که هرلحظه فرد را به زیر میکشد.
در این میان عدهای کوله بار خود را جمع کردند تا با نام احمدی نژادی سقوط نکنند. کسانی که وزرا و مدیران ارشد احمدی نژاد در دولتهای نهم و دهم به شمار میروند اما ترس از سقوط، ترس از فرو رفتن در باتلاق، آنان را دور هم جمع کرد تا با تشکیل جبهه و “یکتا” نامیدن خود از رئیس سابق اعلام جدایی کنند.
هرچند این افراد مُهر مدیر احمدی نژادی بر پیشانیشان خورده شده اما حرکت را بر سکون و سکوت ترجیح دادند. آنان با تشکیل جبههای سیاسی و اعلام جدایی رسمی از احمدی نژاد که توسط سیدمحمد حسینی سخنگویشان اعلام شد، تلاش کردند تا حدودی مرزبندی خود را با رئیس دولت مهرورز مشخص کنند و با فاصله گرفتن از او، کورسوی امیدی برای بقای سیاسی خود روشن کنند.
فیاض زاهد، استاد دانشگاه اطرافیان احمدی نژاد در دوران ریاست را امیدواران به بهره وری از سفره پیروزی و غنائم دولتی معرفی میکند. او در توضیح چرایی تشکیل جبهه یکتا میگوید:” بخشی از مدیرانی که از سفره غنائم بهره مند شدند، نه به ایدئولوژی احمدی نژاد اعتقاد داشتند، نه به خود احمدی نژاد. آنان تنها به قدرتی که از احمدینژاد ساتع می شد، باور داشتند، حالا که هوا پس شده، طبیعی است که از این کشتی خارج میشوند و خود را در ژستهای دیگری معنا می کنند. این موضوع، خصلت قدرت بدون پشتوانه تئوریک و مشروعیت مردمی است، تا زمانی که فرد از ابزار قدرت برخوردار است، عده زیادی اطرافش هستند، اما به محض اینکه دوران افول آغاز می شود، به سرعت تنها می شوند. یقین داشته باشید که عصر احمدی نژاد تمام شده است. ”
این استاد دانشگاه در گفتگو با آفتاب یزد میافزاید:” احمدی نژاد صبوری و تلاش اصولگرایان را یکجا به ارمغان برد، او با شعار و حمایت کامل اصولگرایان به قدرت رسید اما به اصولگراهای سنتی و شناسنامه دار، اجازه و امکانی برای عرض اندام نداد. او تلاشی کرد، یاران عقیدتی، فرقه ای و محفلی خود را محور امور قرار دهد، بر اساس همین ساختار، اشخاصی چون رحیمی و بقایی میتوانند معاون رئیس جمهور باشند، چراکه اگر به سوابق این فرد در جریان اصولگرایی بنگرید، آنان در آخر صف هم قرار نمی گیرند. بخش وسیعی از افرادی که در جبهه یکتا نیز حضور دارند، فاقد پایگاه مدیریتی توانمند هستند، آنان سابقه اداره وزارتخانههایی با آن حجم و قدرت را نداشتند.”
احمدی نژاد؛ مرد تنها
در چنین شرایطی محمود احمدی نژاد را میتوان تنهاترین مرد این روزها عنوان کرد. وزرایش با تشکیل یکتا از او جدا شدند، محمدرضا رحیمی معاون اولش به جرم اختلاس در اوین به سر میبرد، حمیدرضا بقایی معاون اجراییاش در بازداشت است، مرتضی تمدن استاندارش خود را نزدیک تر از خبرنگاران به احمدینژاد نمی داند و….
در این میان رویای بازگشت به قدرت، رویایی بود که هیچ وقت از محمود احمدی نژاد جدا نشد. تداوم دیدارهای مردمی او در محله نارمک، گرفتن نامه هایی که در آن از انواع درخواستهای مالی و رفع مشکلات معیشتی سخن گفته شده، حضور او در شهرهای مختلف و مطرح کردن سخنانی که به صراحت از آن بوی بازگشت به مشام میرسید، همگی نشانه هایی است که برنامه ریزی احمدی نژاد برای بازگشت به راس امور اجرایی را تایید میکند.
اما احمدی نژادی که هر روز بر پروندههای دولتش افزوده میشود، او که توسط یاران قدیمی خود کنار گذاشته شده، چگونه میتواند به قدرت بازگردد؟
تجربه احمدی نژاد نباید تکرار شود
زمان زیادی نگذشته از روزگاری که حکم محمدرضا رحیمی به جرم اختلاس و دریافت رشوه صادر شد و محمود احمدی نژادی که در دوران ریاست کابینه را خط قرمز خود مینامید، با صدور بیانیهای از معاون اول خود اعلام برائت کرد و عنوان کرد که اتهامات رحیمی ارتباطی با دولت او ندارد!
اطلاعیهای که سخت با منش پوپولیستی احمدی نژاد در تضاد بود، چراکه خالی کردن پشت محمدرضا رحیمی که روزی دست راست رئیس دولت به شمار میرفت، در اذهان عموم وجهه خوبی نداشت و بی شک پایههای اجتماعی باقی مانده از دولت مهر را متزلزل میکرد.
اما پایگاه اجتماعی موضوعی نبود که ذهن محمود احمدی نژاد را در آن برهه زمانی به خود مشغول کند. او که با مشکل فقدان مشروعیت سیاسی در داخل
حاکمیت مواجه بود، تلاش کرد با اعلام برائت از محمدرضا رحیمی به چانهزنی با سطوح بالای حاکمیت بپردازد. او نیاز داشت برای بازگشت به قدرت وزنههایی که او را پایین میکشند از خود جدا کند که اتهامات رحیمی از جمله این وزنهها به شمار میرفت.
احمدی نژاد با جدا کردن رحیمی از خود به نهادهایی که صلاحیت اخلاقی، مالی و سیاسی او را برای ورود مجدد به انتخابات تایید میکردند، پیام روشنی فرستاد.
موضوعی که فیاض زاهد، بهمن 93 همزمان با صدور حکم رحیمی و اعلام برائت احمدی نژاد، در گفتگو با آفتاب یزد مطرح کرد. اما اینک این استاد دانشگاه معتقد است؛ هرچه جلوتر میرویم نشانه هایی وجود دارد که دیگر کشور علاقهمند نیست تجربه احمدی نژاد را مجددا تکرار کند، به اندازه کافی دستش از بازی کردن با چنین آتشی سوخته و گزیده شده است. به گفته او، دوران احمدینژاد یک دوران در حال گذاری بود، اما احمدینژاد پس از مدتی به حدی خود را جدی گرفت که واکنشهایش نشان از درنظر گرفتن یک هویت و منش مستقل سیاسی در برابر حاکمیت بود.
به نظر زاهد رئیس دولت سابق وضعیتی بسیار بغرنجتر و پیچیدهتر نسبت به گذشته دارد. به گفته او احمدی نژاد اکنون در یک باتلاق سیاسی قرار دارد. این استاد دانشگاه میگوید:”نشانهها گواه آن است که احمدینژاد دیگر آن پایگاه و پایههای مورد وثوق را ندارد، از سوی دیگر با آشکار شدن دست همکاران نزدیک او در برخی فسادهای مالی، در میان افکار عمومی و طرفداران با پرسشها و ابهامات جدی روبهروست.”
در چنین شرایطی به نظر میرسد زمان آن فرارسیده که محمود احمدینژاد با اقداماتی جدید، توجه خود را به افکار عمومی نشان دهد. او این بار پساز دستگیری حمید بقایی با انتشار اطلاعیهای، تمام قد پشت معاون اجرایی خود میایستد و وظیفه خود میداند که از بقایی دفاع قاطع کند! او بقایی را فردی مومن، انقلابی و کاملا پاکدست معرفی میکند که از پاکی، پاکدستی و حقانیت او تا آخر دفاع خواهد کرد.
فیاض زاهد در مورد تغییر رفتار احمدی نژاد از رحیمی تا بقایی میگوید: “هدف احمدی نژاد با انتشار چنین اطلاعیهای تحت الشعاع قرار دادن شائبه گذر احمدینژاد از یارانش و قربانی کردن آنان است، او میخواهد به طرفداران خود بگوید همچنان میتوانند به او تکیه کنند. اما مشکل این است که حامیان احمدینژاد درحال ریزش است، وزراء و مدیران ارشد او با تشکیل حزب یکتا، از او فاصله گرفتهاند. احمدینژاد شبیه یک کشتی درحال غرق شدن است، او باید انتخاب کند.
احمدینژاد تصمیم میگیرد به جای تبری جستن از بقایی که موجب از دسترفتن باقی مانده اعتبار سیاسی او خواهد شد، برای حفظ نیروهای درحال تردید و برای پاسخ به افکار عمومی، با فراری به جلو و انکار مشکلاتی که برای بقایی رخ داده، بازداشت بقایی را به یک تسویه حساب سیاسی تبدیل کند.”(!)
بقایی از رحیمی خودی تر بود!
اما در اعلام حمایت احمدی نژاد از بقایی میتوان بازهم جای پای “اسفندیار رحیم مشایی”، شخص پرهیاهو و تاثیرگذار دولت نهم و دهم را یافت، او که هم در دوران ریاست و هم پس از آن نقش اول را در تصمیم گیریهای پدر داماد خود ایفا میکرد. موضوعی که زاهد در بیان چرایی تغییر رفتار احمدینژاد در برابر بقایی، به آن اشاره میکند. وی میگوید:” بقایی پیش از مسئولیت در ساختار جمهوری اسلامی، شخصیت شناخته شده ای نبود، او وزن، اعتبار لازم و سن کافی را نداشت که از پایگاهی برخوردار باشد. بقایی از نزدیکان مشایی به شمار میرفت که تحت حمایت او، ره صد ساله را یک شبه پیمود. با فرض پذیرش این موضوع که بقایی در حریم خاص یاران احمدی نژاد قرار دارد، حمایت از بقایی یک نوع حمایت از اردوگاه خودی هاست، چراکه در اتاق فکر احمدی نژاد، بقایی یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد. رئیس جمهور سابق با این حرکت نشان داد که همچنان به حلقه اصلی نزدیک به خود متعهد و وفادار است.”
شواهد و قرائن نشان میدهد که احمدی نژاد مجبور به حمایت از معاون اجرایی خود شد، یا به بیان بهتر احمدی نژاد برای هدف والاتری به حمایت از بقایی پرداخت. او بازگشت به قدرت را در راس اهداف خود قرار داده و برای رسیدن به این هدف از انجام هیچ اقدامی کوتاهی نخواهد کرد.
اما آنچه که هویداست، احمدی نژاد تنها مانده و به تعبیری میتوان این گونه اقدامات را آخرین تلاشهای او برای ماندن در عرصه سیاسی تعریف کرد. بی شک اقدامات دولت یازدهم در قدمهای بعدی او تاثیر گذار خواهد بود. با در نظر گرفتن این موضوع که هر غیرممکنی در سیاست ممکن است، شاید یک معجزه بتواند احمدی نژاد را از انزوای فعلی عبور دهد؛ البته فقط شاید…