خواندنی

«انسان» و «آزادی» در باور شهید بهشتی

عباس منوچهری استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت‌ مدرس به مناسبت سالگرد شهادت شهید بهشتی در روزنامه شرق نوشت: از عمده‌ترین مباحث بنیادینی که شهید بهشتی به آن پرداخته، یکی انسان‌شناسی قرآنی است، دیگری مبحث «عقل و نقل» است و سوم «حق و آزادی».

انسان: شهید بهشتی با ابتنا به قرآن کریم، درباره انسان‌شناسی به آفرینش انسان و متمایزشدن او از دیگر مخلوقات و نهایتا «جانشینی» اشاره کرده و می‌گوید: «آن آغاز كار، خداوند چه‌جور انسانی آفرید؟ انسانی كه «علم آدم الاسماء كلها» (بقره ٣١) انسانی كه «و اذا قلنا للملائكه اسجدو الادم» (بقره٣٤) پس آن آغاز و آن سرشت اصلی، آدم مسجود فرشتگان است…».

شهید بهشتی، با ذکر آیات مربوط به توبه انسان نقش مخاطبتی انسان در رابطه با خداوند و وساطت زبان در این میان را برجسته کرده است. از طرف دیگر، به تعبیر شهید بهشتی، انسان یك واقعیت اجتماعی و جاندار اجتماعی است. انسان هیچ‌وقت با خودش تنها زندگی نمی‌كند. انسان همیشه با دیگران زندگی می‌كند و در رابطه. با دیگران، هم اثر می‌گذارد و هم اثر می‌پذیرد.

بنابراین، لازمه خودسازی انسان، «محیط‌سازی» است. محیط را بسازی، خود را ساخته‌ای و خودت را بسازی، محیط را ساخته‌ای. بنابراین می‌گوییم اسلام دینی است كه در آن عبادت، عین سیاست است و سیاست عین عبادت. سیاست یعنی اداره محیط و محیط‌سازی و انسان، بیشتر از عبادت معنی خودسازی را تلقی می‌كند. در جهان‌بینی اسلام، به قول شهید بهشتی «انسان‌شدنی است مستمر و پویشی است خودآگاه، انتخابگر و خودساز… انتخاب‌کننده و خودساز».

عقل و نقل: به تعبیر دکتر بهشتی، در بحث نسبت نقل و عقل کار دو گروه به نسبت آسان‌تر است: اهل نقل که اصالت را به نص و نقل می‌دهند و عقل را فاقد اصالت می‌دانند. دوم اهل عقل که غیر عقل را بی‌اساس می‌دانند و کاذب. اما کار دو گروه دیگر به نسبت سخت‌تر است.

اهل ذوق، که عقل را مرتبه فروتر از ذوق می‌دانند و همچنین نص را دارای ساحتی و ورای ظاهری که اهل نقل بر آن مُصراند. گروه آخر، آنان که اهل «همسازی عقل با نقل» هستند. آنها نقل و نص را نه دو قطب متضاد، که دو منبع همسو و همساز برای «نجات بشر و کمال انسانی» می‌دانند. شهید بهشتی از اصحاب این نحله چهارم است و از یک‌سو، قائل به برتری وحی نسبت به عقل است و از سوی دیگر، «منافاتی» بین این دو نمی‌بیند: «میان علم و عقل و وحی تا این لحظه هیچ‌گونه منافات بافتی نیست». درعین‌حال، بر اساس آنچه بهشتی گفته است، خود وحی دعوت به تعقل می‌کند.

انسان، عقل و آزادی: بهشتی هم کنشگر سیاسی دینی بوده است و هم اندیشه‌ورز ایده آزادی و کمال انسانی و زندگی اخلاقی. بنابراین ایده آزادی او را باید در کلیت اندیشه و تجربه زیستمانی و تاریخی او دید. آزادی، یکی از مفاهیم هنجاری- سیاسی شاخص در قرون جدید است. این مفهوم از حیث واژگانی تا قرن اخیر در سنت فکری تمدن‌های شرق میانه و دنیای اسلام، معنایی هنجاری – اخلاقی داشته است، در ایران از آستانه مشروطه معنای سیاسی – هنجاری، در مقابل سلطه استبدادی نیز به خود گرفت.

آزادی یک مفهوم با سابقه طولانی در تاریخ فکر بشر است. ریشه‌ واژه «آزادی» در کلمه کلدانی‌ـ ‌سریانی ازات (azat)، متعلق به قرن پنجم پیش از میلاد، است و به زبان كلدانی در مصر قرن پنجم قبل از میلاد با اشاره به آزادسازی یك زن برده آمده است. این واژه در فارسی باستان به معنای «نجابت»، «عفت» و «شرف» بوده است. واژه «آزاد» در فارسی پیش از اسلام یعنی یك انسان آزاد در یكی از طبقات مناسب متولد شده است. امروز برای ما آزادی با دو امر بنیادین پیوند خورده است. از یک‌سو با امر زندگی خوب و هویت و اخلاق… و از سوی دیگر با مقوله توسعه یا امر توسعه. در ادبیات مشروطه، آزادی شاخص اعتراض به نظام سلطه منحط عصر قاجار بود. پس از استقرار تجدد آمرانه در دوران پهلوی نیز مفهوم آزادی کاملا مغفول ماند.

فکر سیاسی یعنی فکری که مسئله زمانه و بحران‌های اجتماعی آشکار و نهان را می‌بیند و منشأ این مسائل و بحران‌ها را تشخیص نظری می‌دهد. سپس، متفکر با اتکای به منابع فکری و نحوه اندیشه‌‌ورزی خود وضع بدیلی را ترسیم می‌کند و راه عبور از وضع موجود به وضع بدیل مطلوب را نیز نشان می‌دهد. در ایران ٣٢ تا ٥٧ شخصیت‌های فکری، جریان‌های فکری سیاسی به‌راه انداختند.

مقومات اندیشه‌ورزی او به معنای اعم و مفهوم آزادی به معنای اخص از یک‌سو، دغدغه دیرین حریت که در میراث فکر دینی ایرانیان، و از سوی دیگر مطلوبیت آزادی سیاسی در مقابل نظام سیاسی خشن و منحط در دوره پهلوی دوم بود، زمانه و زمینه اندیشه‌ورزی بهشتی بود.

آزادی و حق: آیت‌الله شهید بهشتی در گفتارهایی که با عنوان حق و باطل از دیدگاه قرآن به چاپ رسیده است، با اتکا به آیات قرآن آرایی را در باب مقوله حق مطرح می‌کند که به نظر می‌رسد کاملا بدیع و نو است. ایشان، علاوه بر اینکه برای «حق» معنای حقانیت یا مفهوم ذات اقدس، و نیز آنچه متعلق به انسان است، مثل «حق مالکیت»، معنای دیگری هم قائل است، که در ارتباط با دو معنای دیگر هم قرار می‌گیرد.

معنای سومی که ایشان مطرح می‌کند «هدفداری و معنابخشیدن به عالم» است. به تعبیر ایشان، در آیه شریفه این‌گونه آمده است:«ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما الا بالحق» (حجر/٨٥). یعنی فلسفه خلقت، یا معناداری و هدفداری خلقت با مفهوم حق آورده شده. منتها در ادامه، ایشان با اشاره به آیه: هو الذی خلق السموات و الارض فی سته الایام و کان عرشه الی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا، مفهوم حق، که در آیه قبل به‌عنوان هدفداری و معنای خلقت به‌کار رفته بود را با عمل نیک انسان مرتبط می‌داند و چنین نتیجه می‌گیرد که همان بحثی که در مورد فلسفه و معنا و هدفداری خلقت بوده است، در این آیه «آزمودن انسان» است که در عمل نیک محقق می‌شود.

بنابراین تعبیر، هدفداری خلقت، که در مفهوم حق آمده بود، همانا امکان عمل نیک انسان است، یعنی اینکه هستی دارای معنایی است و آماده بودن برای عمل انسان‌ها، کار انسان‌ها و تلاش انسان‌ها همان هدفداری‌ای است که در قران با مفهوم حق آمده است. اما نکته ظریف این است که آنچه آدم‌بودن را به انسان‌شدن وساطت می‌کند، یعنی شرط تحقق «حق» که همان معنای خلقت و هدف آن است، آزادی است.

واسطه بالفعل‌شدن انسانیت آدمی، آزادی و مسئولیت عالم‌سازی اوست. به قول بهشتی، «اولین مسئله رهایی انسان از بردگی و بندگی طبیعت است؛ مسئله مهم این است که انسان از بندگی و بردگی طبیعت آزاد شود و در پرتو اعمال آزادی خود محیط زندگی خود را در هر جایی که می‌خواهد ایجاد کند». در باب این مفاهیم تعابیری از انسان، آزادی و حق، می‌تواند به‌عنوانی بدیل در مقابل دکترین‌های سیاسی و تعابیر سکولار مطرح شود و ظرفیت‌های بالا و جدی‌ای برای ارائه یک منظومه فکری‌ای دارد که می‌تواند به پرسش‌های امروزین پاسخ دهد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا