نظام هوشمند فيلترينگ عين حقوق بشر است
با وجود اين وقتي ميخواهيم درباره محتواهاي عرضه شده در شبكههاي اجتماعي قضاوت كنيم بايد به سطح جامعه و فضاي واقعي ورود يابيم و از منظر روانشناختي و جامعهشناختي بررسي كنيم و ببينيم چه اتفاقي در كف جامعه در حال رخ دادن است كه خود را به اين شكل در فضاي مجازي به نمايش ميگذارد. ضمن آنكه فضاي مجازي يك مقدار آزادتر است و خطوط قرمز و ملاحظات فضاي حقيقي را ندارد و مردم خود واقعيشان را نشان ميدهند. با اين همه تجربه جهاني نشان ميدهد براي سالمسازي فضاي مجازي راهكارهايي وجود دارد و همانگونه كه لازمه داشتن يك جامعه سالم و ايمن وضع قوانين و كنترلهاي انضباطي و اجتماعي است، براي آنكه اقشار و گروههاي اجتماعي مختلف بتوانند بدون آنكه آسيبي ببينند از امكانات فضاي مجازي منتفع شوند نيز نياز است تا اين فضا با قواعد، ابزارها و راهكارهايي ايمن شود. يكي از مهمترين راهكارهاي موجود در اين زمينه راهاندازي شبكه ملي اطلاعات است. امري كه تكليف قانوني برنامه پنجم توسعه را در پشت خود دارد و علاوه بر امكان ارائه اينترنت پر سرعت به كاربران داخلي، ايمنتر و ارزان تر است و راهاندازي آن موجب ميشود تا در صورت نياز به پهناي باند بينالمللي امكان بهرهبرداري از اينترنت پرسرعت براي كاربران فراهم شود. اين طرح قانوني اما مانند بسياري از قوانين ديگر هنوز جامه عمل نپوشيده است و در بنبست «هماهنگيهاي بين بخشي» باقي مانده است. شبكه ملي اطلاعات، محاسن و موانع تحقق آن، فيلترينگ فضاي مجازي، سالمسازي فضاي مجازي، شبكههاي اجتماعي و محتواهاي منتشر شده در آن موضوعاتي است كه براي بررسي آن به سراغ دكتر حسن نجفي سولاري مشاور دبير شوراي عالي فضاي مجازي و مشاور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در امور فناوري اطلاعات رفتيم و با وي به گفتوگو نشستيم.
آيا تاكنون پژوهشي در ارتباط با محتواي منتشرشده فضاي مجازي در كشورمان انجام شده است؟
خير، تاكنون پژوهشي نداشتهايم.
پس نميتوانيم به شكل مستند بگوييم چند درصد از فضاي مجازي در كشورمان سالم و چند درصد ناسالم است؟
نه، نميتوانيم.
نظر شخصي شما در اين رابطه به عنوان يك كارشناس فضاي مجازي چيست؟
من فكر ميكنم همانگونه كه در يك سرزمين واقعي قانون و قاعده و حدود ميگذاريم براي فضاي مجازي هم بايد قانون و قاعده گذاشت.
يعني به باور شما امكان ساماندهي فضاي مجازي وجود دارد؟
بله، تجربه دنيا نشان ميدهد با وجودي كه اين تكنولوژي متعلق به خودشان بوده است، اعمال قانون و كنترلهايي بر فضاي مجازي مقدور بوده و شدني است. مثلاً در تمام دنيا درباره محتوايي كه كودكان ميتوانند در فضاي مجازي به آن دسترسي داشته باشند قانون و قاعده وجود دارد و هماكنون اين قاعدهها اعمال ميشود، بنابراين چنين امري مقدور است.
ظاهراً طرح سالمسازي فضاي مجازي به صورت آزمايشي در حال اجراست. درباره اين طرح توضيح ميدهيد؟
سند بالادستي اين طرح در شوراي عالي فضاي مجازي مصوب شده است يعني اصول و سياستها و ارزشهاي آن تعيين و به همه نهادهاي حاكميتي به دولت، مجلس و قوهقضائيه ابلاغ شده است. به بيان ديگر سند اصلي اين طرح در نظام پذيرفته و ابلاغ شده است. در سطح بعدي كارهايي است كه بايد بخشهاي مختلف انجام بدهد.
بخشهاي مختلف چه كارهايي در زمينه سالمسازي فضاي مجازي بايد انجام دهند؟
هر حوزهاي در نظام يك وظايف عملياتي دارد تا فضاي مجازي پاك ايجاد شود. اين مرحله دوم است كه هر كسي بايد برنامهاش را بياورد و اين برنامهها در شوراي عالي فضاي مجازي يا سازمان برنامه و بودجه يا آييننامه داخلي دولت مصوب و عملياتي شود.
كمي مصداقيتر توضيح ميدهيد؟
مثلاً يكي از راهكارهاي ايجاد فضاي مجازي پاك ايجاد پورتالهاي مرجع ملي است كه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي واگذار شده است. اين وزارتخانه بدين منظور بايد برنامه ملياش را بياورد تا شوراي عالي فضاي مجازي آن را تصويب كند. در مرحله بعدي بايد طرحش را به سازمان برنامه و بودجه ببرد تا پول و امكانات لازم براي اجراي طرح را بگيرد و سپس براي اجرا به شركتهاي خصوصي واگذار كند تا پورتالهاي مرجع ايجاد شود و مردم به جاي رجوع به سايتهاي بيگانه بتوانند از اين سايتهاي داخلي نيازهايشان را برطرف كنند.
مركز ملي فضاي مجازي برنامههاي متعددي را پيشنهاد داده است. در برنامه ششم توسعه تكليف شده است تا همه دستگاهها برنامههاي مربوط به فضاي مجازيشان را هم پيشنهاد بدهند. بر اين اساس بندي در سياستهاي كلان نظام مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام گنجانده و به دستگاهها ابلاغ شده كه در برنامه ششم خود بايد برنامههاي مليشان را براي فضاي مجازي هم پيشنهاد بدهند.
آيا براي اين فراخواني كه اشاره داشتيد زمانبندي هم در نظر گرفته شده است و قرار است دستگاهها گزارشدهي داشته باشند؟ در صورتي كه اين كار را انجام ندهند چه ميشود؟
برنامه ششم آخرين مهلتش آخر امسال است و بايد در مجلس مصوب شود بنابراين به نظر ميرسد دولت پنج، شش ماهي بيشتر فرصت نداشته باشد. تا جايي كه من خبر دارم كارگروهها تشكيل شدهاند و در ارتباط با برنامه ششم همه گروهها و دستگاهها مشغول كار هستند.
شبكه ملي اطلاعات چطور؟ در آخرين جلسه شوراي عالي فضاي مجازي روي موضوع راهاندازي شبكه ملي اطلاعات هم بحث شده است. آيا قرار نيست اين شبكه بالاخره راهاندازي شود؟
بله حتماً، در حال حاضر براي راهاندازي شبكه ملي اطلاعات تأخير داشتهايم. برنامه ملي شبكه ملي اطلاعات جزو برنامههاي تكليفي و مصوب قديم است يعني مربوط به دوره قبلي شوراي عالي فضاي مجازي و مصوبه است اما وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات متولي آن است و آنها هم دارند كار ميكنند.
يكي از ضروريات ايجاد فضاي مجازي پاك شبكه ملي اطلاعات است.
پس شما هم جزو موافقان راهاندازي اين شبكه هستيد؟
بله، اصلاً بحث موافق و مخالف نيست چون در همه دنيا شبكه ملي اطلاعات دارند. در كشورهاي غربي هم شبكه ملي اطلاعات وجود دارد.
چرا در همه جاي دنيا شبكه ملي اطلاعات وجود دارد؟ در كشورهاي غربي كه خودشان مالك فضاي مجازياند وجود شبكه ملي اطلاعات چه ضرورتي دارد؟
من جواب اين سؤال شما را با يك مثال ساده ميدهم. شما اگر در تهران زندگي ميكنيد و ميخواهيد با شهرستان تماس بگيريد با گرفتن يك صفر، كد آن شهرستان را ميگيريد اما اگر بخواهيد مثلاً با ژاپن تماس تلفني داشته باشيد دو تا صفر ميگيرد. اما چنددرصد نياز ميشود تا شما با خارج از كشور تماس داشته باشيد و دو صفر را شمارهگيري كنيد؟ طبيعتاً خيلي كم و بنا به ضرورت.
دقيقاً مثل همين ماجرا را در فضاي مجازي داريم. اكثر تعاملات ما در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات و در فضاي مجازي و اينترنت داخلي است بنابراين دليلي ندارد كه ما ِآي پي خود را به دنيا معرفي كنيم و بعد از آنجا كد بگيريم و برگرديم به كشور خودمان. به طور مثال وقتي شما ميخواهيد به همكار يا خواهرتان در اتاق كناري يك ايميل بزنيد در عمل آي پي شما از امريكا به اتاق كناري منتقل ميشود. اما در صورت راهاندازي شبكه ملي اطلاعات تمام اين تعاملات داخلي ميشود در عين حالي كه اينترنت هم داريم. اصلاً عملياتهاي ما روي بستر اينتريت انجام ميشود. ولي گردشهاي تمام مراودات محلي، محلهاي و منطقهاي داخلي ميشود كه اين خود منجر به بالا رفتن سرعت اينترنت و امكان ارائه پهناي باند بيشتر و كاهش هزينهها ميشود.
در اين صورت نگرانيهايي كه در خصوص جاسوسي و سرقت اطلاعات وجود دارد نيز برطرف ميشود و شبكهاي امنتر خواهيم داشت. درست است؟
دقيقاً، اگر ما شبكه ملي اطلاعات داشته باشيم ديگر نگران نيستيم تا اطلاعاتي كه در مكاتبهاي دوستانه رد و بدل شده، مورد جاسوسي قرار بگيرد، چون محتوا در اختيار خودمان است و بيگانهاي به آن دسترسي پيدا نميكند.
آقاي دكتر! يك نگراني هم به موازات اخباري كه هر از چند گاه در رابطه با راهاندازي شبكه اطلاعات در جامعه مطرح ميشود، وجود دارد و آن نگراني از قطع دسترسي به اينترنت با راهاندازي چنين شبكهاي است. آيا شما چنين اتفاقي را تأييد ميكنيد؟
اصلاً اينطور نيست. اتفاقاً من ميخواهم بگويم توسعه پيدا ميكند چون حجم زيادي از گردش اطلاعات در داخل انجام ميشود و پهناي باند بينالمللي براي كارهاي خاص ميماند. به طور مثال اگر شما به دنبال كتابي باشيد، ابتدا به سراغ كتابخانه ملي ميرويد و اگر كتابخانه ملي آن كتاب را نداشت ميتوانيد به طور نمونه آن كتاب را از كتابخانه كنگره ملي امريكا تهيه كنيد و براي اين مسئله مشكلي وجود ندارد. اما در حال حاضر اگر بخواهيم به كتابخانه ملي كشور سر بزنيم پهناي باند بينالمللي را اشغال ميكنيم به همين خاطر هم دسترسي مان سخت است. اما در صورت راهاندازي شبكه ملي اطلاعات، دسترسي ما به كتابخانه ملي بسيار سهل ميشود و با سرعت بالا به آن متصل ميشويم. در اين شرايط اگر محتواي مورد نظر را در كتابخانه ملي پيدا نكرديم به راحتي ميتوانيم به كتابخانه كنگره امريكا وصل شويم، چراكه پهناي باند از سوي ديگران اشغال نشده است. بنابراين با راهاندازي شبكه ملي اطلاعات نه فقط محدوديتي در استفاده از اينترنت ايجاد نميشود بلكه ارتباطات سريعتر و وسيعتر ميشود.
آقاي دكتر نجفي! همانگونه كه مستحضر هستيد راهاندازي شبكه ملي اطلاعات مربوط به امروز و ديروز نيست و از سال 89 مصوب و در قانون برنامه پنجم توسعه نيز جا گرفته است. شما چه موانعي بر سر راه اجراي اين قانون ميبينيد؟ آيا راهاندازي شبكه ملي اطلاعات منافع گروهي را به خطر مياندازد و دستهاي پنهان مانع از اجرايي شدن آن ميشوند؟
نه اينگونه نيست. متغيرهاي يا عوامل اثرگذار بر راهاندازي شبكه ملي اطلاعات متعدد است. نخستين عامل فني است و بايد يكسري اقدامات فني خاص انجام شود تا بتوانند ترافيك را به داخل انتقال بدهند. مثلاً ما بايد يكسري ديتاسنترهاي پر قدرت در داخل كشور داشته باشيم كه بارگزاري محتوايي داخل كشور انجام شود. در صورتي كه اطلاعات لازم در شبكه داخلي موجود نباشد كاربر ما باز به سراغ شبكههاي بينالمللي ميرود. پس اولين مشكل، ايجاد زيرساختهاي قوي داخلي است. دومين مسئله جداسازي ترافيك است. درست مانند خطكشي خيابان كه در يك اتوبان، يك باند كندرو، يك باند براي دسترسي محلي و باندي براي ماشينهايي كه با سرعت زياد حركت ميكنند در نظر گرفته ميشود پس بايد در رابطه با اين شبكه نيز چنين اقداماتي انجام شود؛ اينها ميشود اقدامات فني و زيرساختي. مرحله دوم و كار سنگينتري كه در اين رابطه بايد انجام شود، اقدامات ملي و هماهنگي راهاندازي شبكه ملي اطلاعات است كه تعداد زيادي از نهادها بايد براي اين موضوع با هم هماهنگ شوند.
به طور نمونه سيستم خدمات بانكي، پستي و شناسايي افراد بايد با هم هماهنگ باشد تا اگر كسي خواست عملياتي را انجام دهد اطلاعات اين فرد به راحتي با بانك يا اداره ثبت اسناد در گردش قرار بگيرد. بنابراين يكسري هماهنگيهاي ملي نياز است و تا زماني كه اين هماهنگيها انجام نشود، شبكه ملي اطلاعات هم نميتواند راهاندازي شود. لايه بعدي كه باز كار خيلي حجيمي ميخواهد، توجه به بحث توليد محتواست. با فرض اينكه ما شبكه ملي اطلاعات را راهاندازي كنيم اگر محتواي لازم را براي آن نداشته باشيم، ديگران در اين پهناي باند ايجاد شده محتوا ميريزند و دوباره ميشود شبكه ملي اطلاعاتي كه محتواي بيگانه يا احتمالاً نامناسب در آن وجود دارد. با راهاندازي شبكه ملي اطلاعات سرعت اينترنت بسيار بالاتر ميرود و اگر محتواي مناسبي براي ارائه در اين شبكه توليد نشود دوباره نگرانيهايي در بطن جامعه شكل ميگيرد. مسئله چهارم كه خيلي هم مهم است، تغيير سرويسهاست. بايد سرويسهاي متعدد راحت، با دسترسيها و تسهيلات مختلف كه از سرويسهاي بيروني كمتر و ضعيفتر نباشد، ارائه شود در غير اين صورت شبكه ملي اطلاعات با مشكل مواجه ميشود. پس دليل اينكه شبكه ملي اطلاعات در زمان تعيين شده هنوز به ثمر نرسيده مجموعهاي از اين دست عوامل بوده است.
بحث شبكه ملي اطلاعات در بند 46 برنامه پنجم توسعه هم بوده است؟
بله، در برنامه ششم توسعه هم هست و هيچ اشكالي هم ندارد كه چنين طرحي در چند برنامه هم بيايد.
اما مقصود سؤال من اين است كه آيا پنج سال زمان براي فراهم آوردن اين زيرساختها و هماهنگيها كافي نبوده كه ما هنوز قادر به اجراي شبكه ملي اطلاعات نبودهايم؟
نه نشده است. يك جاهايي ناهماهنگي داريم. محتواهاي لازم را نتوانستهايم براي اين مقصود فراهم كنيم، عناصر فني آن را نتوانسته ايم ايجاد كنيم، عوامل و عناصر فني كار را نتوانستهايم ايجاد كنيم، ظرفيتهاي ملي را فعال نكردهايم تا اين شبكه ملي اطلاعات بيايد و درحال حاضر در زمينه سرعت اينترنت و پهناي باند و محتواي بومي و جداسازي اينترنت از اينترانت نگراني نداشته باشيم و مزه هزينه كمتر كردن و راحتي بيشتر داشتن را بچشيم.
در واقع اگر بخواهيم صريحتر صحبت كنيم كمكارهايي در اين بين باعث شده كه شبكه ملي اطلاعات طي پنج سال با وجود تكليف قانوني راهاندازي نشود؟
من اسمش را ميگذارم ناهماهنگي؛ يعني به نظرم اگر هماهنگيهاي بيشتري انجام شود مشكلي نداريم. ما كشوري هستيم كه به اندازه كافي منابع داريم اما مديريت منابع نداريم.
در حال حاضر ما هنوز شبكه ملي اطلاعاتمان راه نيفتاده و بخشي از محتواهاي ارائه شده در فضاي مجازي بنا به اذعان كارشناسان و خود شما نامناسب است. در رابطه با بحث فيلترينگ هوشمند نظر شما چيست آيا اين فيلترينگ اصلاً امكانپذير است؟
اين يك بحث بينالمللي است. يعني هيچ نقطهاي از دنيا نيست كه ادعا كند همه دسترسيها را به صورت آزاد براي همه افراد ايجاد كرده است. مثل اين ميماند كه ما اتوبان درست كنيم اما برايش قاعده و قانون وضع نكنيم. همانطور كه در فضاي واقعي يك اصول و قواعدي حاكم است و يك جاهايي ممنوعيت ميگذاريم؛ چراغقرمز ميگذاريم كه طرف عبور نكند، خط عبور عابرپياده ميگذاريم كه فرد براي عبور از عرض خيابان فقط از آنجا عبور كند تا آسيب نبيند، چنين موضوعي در فضاي مجازي هم وجود دارد. من فكر نميكنم كسي در دنيا باشد كه بگويد به طور مطلق ما فيلتر كردن را قبول نداريم. بنابراين بايد اصول و قواعدي بر اين فضا حاكم باشد و مطابق با چنين قواعدي بايد براي افراد حدود نوشته شود. دسترسي آزاد اطلاعات به معني رها كردن فضاي مجازي نيست. ضمن آنكه بايد دسترسي آزاد اطلاعات وجود داشته باشد اما قوانين بينالمللي در قالب اس اي اس،اي تي يو يا سازمانهاي جهاني به نهادهاي حاكميتي و دولتها، بخشهاي خصوصي و شركتها تكليف ميكنند كه بايد يكسري قواعد را از جهت كنترل رعايت كنند. مثلاً در سازمانهاي جهاني همه اپراتورهاي تلفن همراه را مكلف كردهاند كه سيمكارت اختصاصي كودكان داشته باشند. كودكان نبايد به محتوايي كه در تلفن همراه براي بزرگسالان در دسترس است، دسترسي داشته باشند و اين يك نوع ظلم به كودك است. بنابراين من معتقدم نظام هوشمند فيلترينگ عين حقوق بشر است و رعايت حدود براي اين است كه آزاديهاي فضاي مجازي حفظ و امنيت خاطر براي انسانها ايجاد شود و ناهنجاري براي افراد ايجاد نشود.
اصلاً خود افرادي كه در فضاي مجازي حضور دارند بايد به دنبال اين باشند كه يك حد و حدودي در اين فضا گذاشته شود و قاعدهمند شود. به نظر من گلايهاي كه در نظام جمهوري اسلامي بزرگان كشور بايد هم از شوراي عالي فضاي مجازي و هم بخشهاي ديگر حاكميتي مطرح كنند اين است كه چرا برخي از امور بيقاعده است؟ البته كميته تعيين مصاديق مجرمانه، پليس فتا و ساير تشكيلات امنيتي دارند كار خود را انجام ميدهند اما سطح قاعدهمندي بايد گستردهتر از اينها باشد. ما براي اينكه احساس آرامش در جوان، كودك و نوجوان حاكم شود بايد قوانين بينالمللي را بر اين فضا حاكم كنيم.
چرا آنها دغدغه كودكان و نوجوانانشان را دارند اما ما چنين دغدغهاي را نداشته باشيم. چرا ما امكانات و مقدورات خاص محصل مدرسه را فراهم نميكنيم كه وي به سراغ فضاي رهاي اينترنت برود و گرفتار شود. مطالعات زيادي در كشورهاي ديگر وجود دارد كه اثرات و عوارض اين فضا و اعتياد به اين فضا را بيان ميكند و دولت و مردم را در حوزههاي مختلف مكلف ميكند كه قواعدي را اعمال كنند و بپذيرند. البته فيلترينگ به معني سانسور، برخورد و خشونت از طرف دولت به مردم تلقي نشود و اين خيلي مهم است.
شايد براثر همين برداشت باشد كه در جامعه يك مقدار حساسيت نسبت به موضوع فيلترينگ وجود دارد. به باور شما فيلترينگ اگر سانسور نيست پس چيست؟
ما اگر سواد رسانهاي مردم را بالا ببريم مردم اصلاً خودشان مطالبه ميكنند و خودشان را ذيحق ميدانند كه چنين چيزي را بخواهند. چرا در شبكههاي اجتماعي بايد يك دروغي مطرح شود و بعد از اينكه دروغهايي شبيه به اين مطرح شد باور افراد نسبت به اين شبكههاي اجتماعي از بين برود و در نتيجه ديگر هيچ چيزي را باور نكنيم. در حالي كه بايد با افرادي كه دروغي را در فضاي مجازي نشر ميدهند برخورد شود. زيرا همانگونه كه دروغ گفتن در فضاي حقيقي گناه كبيره است در فضاي مجازي نيز دروغ، دروغ است و گناه كبيره محسوب ميشود. ما بايد از طرف مردم مطالبه ايجاد كنيم تا مردم خودشان خواهان وضع قاعدهاي در فضاي مجازي باشند. به طور مثال اگر كسي بخواهد در شبكههاي اجتماعي به شما يك تهمت بيربط بزند چون سرور اين شبكهها در خارج از كشور است و شما هيچ سندي نداريد كه ثابت كنيد، تهمتي دروغ به شما زده و آرامشتان را به هم ريختهاند. قاعدهاي وجود ندارد تا مقام قضا بتواند با كسي كه تهمت زده است برخورد كند. پس بايد يك قاعدهاي وجود داشته باشد تا بتواند به شما كمك كند و ما اسم اين قاعده را ميگذاريم فيلترينگ هوشمند. اگر اين قاعده نباشد حضانت از شخصيت و حيثيت افراد صورت نميگيرد و ناراحتي روحي – رواني براي افراد ايجاد ميشود چراكه در اين فضا امكان سوءاستفاده مهياست. وضعيت بزهكاري در اين فضا ايجاد ميشود. حتماً بايد چنين قاعدههايي در اين فضا وجود داشته باشد تا ما احساس امنيتخاطر كنيم.
آيا ما زيرساختهاي اين فيلترينگ هوشمند را داريم؟ چراكه در گذشته ما شاهد فيلترينگ كامل سايتها بوديم.
شما فيلترينگ هوشمند را از جنس فني و نرمافزاري گرفتيد. مشكل همينجاست. فيلترينگ يعني ايجاد قاعدهاي كه همه به آرامش رسيدهاند. اولين قدم فيلترينگ هوشمند قاعده وضع كردن و نوشتن اصول و تعيين سياستهاست و مراحل آخر آن ايجاد يك نرمافزار هوشمندي است كه مثلاً فيلم پورنو براي فرد پخش نكند. الان قوانين متعددي در دنيا از لحاظ نرمافزاري وجود دارد و خوشبختانه تكنولوژي خودش به كمك بشر آمده و بر فرض اگر شما در يوتيوب يك فيلمي را آپلود كنيد، دومين و سومين فيلم را كه بفرستيد اگر محتواي مناسبي نداشته باشد به شما آلارم داده و آن را پاك ميكنند و دسترسي شما را ميبندند. تكنولوژي از نظر نرمافزاري هم روز به روز پيشرفت ميكند اما فيلترينگ هوشمند فقط نرمافزاري نيست، گام آخرش اعمال نرمافزار است.
پس تعريف شما از فيلترينگ چيست؟
فيلترينگ شش گام اصلي دارد؛ گام اول تحليل محيط و بررسي فضاي مجازي به لحاظ منويات آسيبها، گرفتاريها و تهديدات و نگرانيهاي آن است. بعد از رصد و تحليل اين فضا نوبت به تهيه منشور و اصول و قواعدي ميرسد كه بايد بر اين فضا حاكم شود. مثلاً دسترسي آزاد اطلاعات را تعريف كنيم و به يك مفهوم مشترك برسيم. گام سوم، دستورالعملهاي عملياتي است كه بايد بخشهاي مختلف آن را اجرا كنند. گام چهارم، افزايش سواد رسانهاي است يعني آگاهي دادن به مردم و آموزش دادن به آنهاست. مرحله پنجم، طراحي و استقرار سيستمهاي سختافزاري و نرمافزاري و مرحله ششم ميشود فيلتر كردن به معني بستن، منقبض برخورد كردن و برخورد حقوقي و قضايي كردن كه اين گام آخر است.
پس در واقع آن پنج مرحله اول ايجابي و مرحله آخر سلبي است؟
احسنت درست فرموديد. اگر آنقدر محتواي خوب در اختيار شما قرار بگيرد شما چه نيازي داريد به سراغ سايتي برويد كه 50 درصد محتواي آن مشكل دارد؟ در اين پنج گامي هم كه من عرض كردم اين مقدورات بايد لحاظ شود.
در رابطه با ساماندهي شبكههاي اجتماعي چطور؟ آيا راهاندازي شبكههاي اجتماعي وطني ميتواند به اين ساماندهي منتهي شود يا در اينجا نيز ما بايد از طريق فرهنگسازي و همين مراحلي كه در رابطه با فيلترينگ هوشمند به آن اشاره داشتيد كار را پيش ببريم؟
نه اينجا مسئله فرق ميكند. شبكههاي اجتماعي يا OTTها، سرويس يا يك خدمت هستند. طبيعتاً هر كسي خدمت را با كيفيت بهتر ارائه داد مردم به سراغ آن ميروند. بديهي است ما اگر ميخواهيم در اين زمينه موفق باشيم بايد خدمت خوب و تسهيلات زياد بدهيم و امكاناتي را براي مشتري ايجاد كنيم كه با ميل و رغبت به سراغ آن بيايد. در اين زمينه لازم است تا با تبليغات اين سرويس را برند و بزرگ كنيم و به كاربر اطمينان خاطر بدهيم كه در اين فضا احساس امنيت و آرامش كند و نگرانيهاي امنيتي نداشته باشد. اگر ما تمام اين موارد را اجرا كنيم در اين صورت شبكه اجتماعي بومي داخلي با كيفيت خوب با سرويسهاي متعدد عالي و ارزان قطعاً جاي شبكههاي اجتماعي بيروني را خواهد گرفت، وگرنه موفق نخواهيم بود چراكه اين شبكههاي اجتماعي تسهيلاتي ارزان و راحت فراهم ميكنند.
در واقع اينجا حتي اگر براي مخاطب و كاربر اين شبكههاي اجتماعي هر قدر هم درباره چالشهاي اين شبكههاي اجتماعي و پشت پردههاي آن توضيح بدهيم به نتيجه نميرسيم چون آنها دارند خدمات چنين شبكههايي را دريافت ميكنند. درست است؟
حتماً همينطور است. ما بايد خدمات ايجاد كنيم تا آنها بپذيرند. اگر عدهاي گرسنه باشند و نانوايي محلشان نان نامرغوب بدهد آيا به سراغ محلات ديگر نميروند؟ طبيعتاً اگر ما سرويس خوبي ارائه دهيم و با استفاده از فضاي رسانهاي براي آن تبليغ كنيم، مهاجرت به سرويسهاي داخلي اتفاق ميافتد. آنگاه ميتوانيم برخورد سلبي كنيم و اگر كسي خواست از طريق اين شبكهها جاسوسي كند آن وقت م يتوان دخالت كرد و موضع گرفت.