همخوانان زن بالاخره بخوانند يا نخوانند
مجيد پالوايه
عمرانلو معتقد است همه جا باید قوانین یکسان اجرا شود. او هم مانند تمام اهالی موسیقی از اختلاف میان تهران و شهرستانها ناراحت است. او به گروهش امیدوار است و می داند روزهای خوبی در پیش دارد. اما بد نيست بدانيد گروه آوازی تهران فعالیت خود را به سرپرستی میلاد عمرانلو در زمستان ۱۳۸۴ آغاز كرد. اين گروه در اواخر سال ۱۳۸۵ سبک جدید خود را با الهام از گروههای اروپایی آغاز و به این ترتیب آغاز فصلی نو را در موسیقی آکاپلاي ایران رقم زد. در این شیوه، هر خواننده ایفای نقشسازی در ارکستر را بر عهده میگیرد که نتیجه آن اجرای کامل قطعات ارکسترال همراه با ایجاد افکتهای صوتی خاص توسط گروه است.گفت وگوی ما با میلاد عمرانلو به دلیل فعالیت های گروه وکاپلا و ارائه کنسرتهای این گروه در شهرستان های مختلف بود كه در میانه راه به مسائل روز موسیقی رسید.
به عنوان اولین سوال،درباره گروه وكاپلا Vocapellaبگوييد و چرايي تشكيل اين گروه.
من نمونه های خارجی این سبک را دیده و به آن علاقه مند بودم. احساس می کردم در ایران جای این سبک موسیقی خالی است و به نظرم این گروه میتواند کارهای بزرگی انجام دهد. از اواخر سال 84 روی این شیوه در ایران کار کردیم. از ابتدا می دانستیم که کار خیلی سختی پیش رو داریم چون ساز وجود نداشت و خوانندهها باید دقیق و به اصطلاح کوک می خواندند. تقریبا یک سال و اندی تمرینات را این شکل ادامه می دادیم تا اینکه اولین کنسرت گروه در تابستان سال 86 اتفاق افتاد و بعد از آن بود که گروه راه خودش را پیدا کرد. سال 87 گروه در جشنواره فجر مقام اول را در شاخه آواز جمعی بهدست آورد و فعالیت ها جدی تر شد.
خودتان احساس می کردید گروه وکاپلا تا این حد رشد کند یا بر اثر یکسری اتفاقات این پیشرفت حاصل شد؟
البته یکسری اهداف برای بلند مدت داشتم و فکر میکردم این شیوه بتواند در ایران سر و صدا کند.در میان راه یکسری اتفاقات به این ماجرا کمک کرد مثلا اول شدن در جشنواره فجر باعث شد اسم ما سر زبانها بیفتد. وقتی این اتفاق افتاد من به این فکر کردم که این گروه میتواند در خارج از ایران هم موفق بشود. با اندک حمایتی که از ما شد در سال 88 توانستیم برای اولین بار در مسابقات آسیایی در کره جنوبی یک طلا و یک مدال نقره کسب کنیم. این مدال اولین مدال یک گروه موسیقی در سطح آسیا بود. بعد از آن در اروپا موفق به کسب مدال طلا و بعد از آن که این اتفاقات افتاد ما به این نتیجه رسیدیم که فقط در ایران نیست در خارج هم میتوانیم موفق شویم.در خارج از ایران هم از ما استقبال خوبی شد و خیلی تعجب میکردند که گروهی از ایران با این کیفیت کار اجرا میکند. تابستان امسال هم در لتونی دو طلا و یک نقره به دست آوردیم و خیلی برای داوران تعجب آور بود که يك گروه ایرانی این گونه برنامه اجرا می کند.
بعد از انقلاب تقریبا در کشور گروه کُر فعالي وجود نداشت.چه مشكلاتي در اين مسير داشتيد؟
اولین مشکلی که داشتیم محل تمرین بود. در ابتدا مجبور بودیم در خانه خودم تمرینات را برگزار کنیم. تقریبا 2 سال اول را این مدلی تمرین کردیم. بعد از 2سال محلی که به عنوان آموزشگاه تامین کردم شد محل تمرین ما. در 6 سال اخیر محل تمرین ما آنجاست. مشکل بزرگتر ما سطح کیفیت آموزش در ایران است. برای حل این مشکل وقتی سال 88 برای کنسرت رفتیم ارمنستان، در یک هفتهای که آنجا بودیم به بچه ها آموزش دادند و برای من خیلی جالب بود که چگونه یک معلم می تواند در یک هفته اینقدرروی گروه تاثیر داشته باشد. برای افزایش کیفیت کارهایی انجام می دهیم مشکل کمبود معلمهای آواز در تمام شاخه ها وجود دارد البته در سلفژ وضعیت بهتر است . در آواز کلاسیک متاسفانه تعداد معلم ها خیلی کم هست. این تعداد هم قطعا تا حدی فرصت آموزش دادن دارند و از بین آموزش دیدگان عده ای کم می توانند خوب بخوانند. معلم خوب نیاز اصلی این نوع گروه هاست.
درباره انتخاب قطعات آلبوم ها و کنسرتها توضیح دهید كه چگونه انجام میشود؟
ما یک کمیته در گروه داریم که شامل من و آقایان شریعتی، آرام فر و محمدی است که برای آلبوم در این کمیته با هم صحبت می کنیم و قطعات انتخاب می شود و بعد از آن کار تنظیم می شود. کار که تنظیم شد شروع به تمرین می کنیم. پیش آمده در زمان تمرین دیدیم که قطعه زیاد خوب نیست و حذف شده است البته برعکس این اتفاق هم پیش آمده کاری که فکر میکردیم خوب نیست در زمان تمرین دیدیم که چقدر عالی است و یکی از رپرتوار همیشگی ما شده است. مثل موسیقی فیلم «خوب بد زشت» که چهار سال است جزو برنامههای همیشگی ماست.البته تا حدی به ذائقه مردم نگاه میکنیم که ببینیم چه چیزی را دوست دارند. درواقع یکی به نعل میزنیم یکی به میخ .هم کاری میکنیم که سطح شنیداری مردم بالا برود هم اینکه یک قطعاتی بین کار جانمایی می کنیم که جذابیت بیشتری برای مخاطب داشته باشد. در آلبوم ها هم همین رویه را پیش گرفتیم.
درباره تکخوان های گروه صحبت کنیم. به نظر می رسد شما علاقه مند به صدای استاد شجریان هستید چون تکخوان های شما به نوعی مرتبط به استاد شجریان هستند. این حرف را قبول دارید؟
آقای تاج در دوره لیسانس دانشجوی من بود. آن زمان من در دانشگاه سوره تدریس می کردم و آشنایی ما قبل از ورودشان به کلاس های استاد شجریان بود. او اولین خواننده ما بود که به عنوان تکخوان وارد گروه شد و به عنوان خواننده مهمان از او استفاده کردیم. خود آقای تاج هم از این موضوع ابراز رضایت می کرد، امیدوارم اینگونه هم باشد. آقای تاج به این شکل انتخاب شد.اینکه حالا برای خودشان استاد هستند بحث جدایی است. درباره همایون شجريان عزیز قضیه متفاوت بود. وقتی موسیقی متن فیلم دلشدگان را ضبط کردیم با آقای علیزاده که آهنگساز فیلم بودند صحبت کردیم و نظر ایشان را پرسیدیم که به نظر شما چه کسی را مناسب میدانید قطعه را بخواند. ابتدا آهنگ را گوش کردند و گفتند که نیاز ندارید از من اجازه بگیرید هر زمانی که خواستید این قطعه را می توانید در آلبوم قرار دهید و اجرا کنید و نیازی به اجازه من ندارید. در مورد خواننده گزینه هایی را مطرح کردند که یکی از گزینه ها هم همایون بود که چون نزدیکترین صدا را به استاد داشت ترجیح دادیم با او کار کنیم.خوشبختانه همایون هم کار را شنید و خیلی خوشش آمد و با ما همکاری کرد. نکته جالب هم این بود که تا زمان ضبط اثر هیچ دستمزدی از ما نگرفت که بین هنرمندان کمتر این اتفاق می افتد ولی ایشان به دلیل حمایت از ما خیلی دوستانه با ما برخورد کرد.
در آلبوم های شما هم موسیقی ایرانی وجود دارد هم خارجی، شما علاقه مند به کدامیک از این موسیقی ها هستید؟
من در گذشته 14 سال ساز ایرانی نواخته ام و به ردیف های استاد صبا مسلط بودم. لیسانسم را در رشته نوازندگی سنتور گرفتم و قطعا کشش من به موسیقی ایرانی یک حس کاملا طبیعی است. از طرف دیگر از نظر علمی ارزش موسیقی کلاسیک غربی یک پارامتر کاملا مشخص است و همه قبول دارند. در کنسرت ها و مخصوصا آلبوم ها سعی می کنم از هر دو نوع موسیقی وجود داشته باشد،مثلا در آلبوم اول روی موسیقی فولکلور ایرانی و آلبوم دوم را روی موسیقی فیلم کار کردیم. هر ژانری از موسیقی برای خودش یک جایگاه ویژه دارد و یک موزيسین باید به هر دو نوع موسیقی اشراف داشته باشد.
چند نفر از اعضای گروه از ابتدا با شما بودهاند؟
4 نفر.خیلی ها بعد از مدتی از ایران رفته اند، یک عده گروه را مدتی تجربه کردند یا آنها خواستند با گروه نباشند یا که ما نخواستیم. معمولا در کشور
گروه هایی که اینگونه کار می کنند و البته تعدادشان کم است یکسری تغيیرات و جابهجاییها دارند.
این تغییرات در موقعیت گروه تاثیر منفی داشت یا مثبت؟ اگر اتفاق نمی افتاد بهتر نبود؟
نه، تاثیرمنفی نداشت. هر کسی که رفت جایش خواننده بهتری وارد گروه شد. یکی از مسائل مهم در موفقیت گروه همین تغییرات بود. طی این سال ها که من رشد می کنم خوانندههای بهتری وارد گروه میشوند و در نتیجه زمان تمرینات مان کوتاه تر میشود و قطعا کیفیت کارها بالاتر می رود.
سال گذشته شهرداری تهران اقدامی را شروع کرد و آن حذف موسیقی از برنامه فرهنگسراها بود. این اتفاق به نوعی به شهرستانها هم تسری یافت. نظر شما درباره این اتفاق چیست؟
به نظر من فرهنگسرا از اسمش مشخص است چه وظیفه ای دارد. فرهنگسرا وظیفه اشاعه فرهنگ درست را بر عهده دارد. فرهنگ درست ریشه در هنر دارد. تقریبا نمی توانید فرهنگ و هنر را از هم جدا کنید. تاکید میکنم همه هنرها با فرهنگ ارتباط دارند. وقتی به کشوری می روید و می خواهید فرهنگ مردمش را ببینید در هنرشان مشخص می شود.
نمی توانید ببینید کشوری فرهنگ پایین دارد ولی هنرش رشد کرده. پس جایگاه فرهنگسراها در اشاعه فرهنگ مشخص است. فرهنگسرا وظیفه ندارد همایش برگزار کند و برای جشنها سالن اجاره بدهد این کار را هر کسی می تواند انجام بدهد. کار مهمی که باید فرهنگسرا انجام بدهد فرهنگسازی است. فرهنگسازی در تمام هنرها ولی موسیقی چه فرقی با بقیه هنرها دارد من نمی دانم. اگر همه هنرها قرار است حذف بشود یک بحث دیگر است. مثلا آموزش نقاشی و خطاطی از فرهنگسراها حذف بشود آموزش بازیگری حذف شود، آن وقت آموزش موسیقی هم حذف شود. آن وقت ما می گوییم تعریف دوستان از فرهنگسرا یک چیز دیگری است. ولی اگر می دانیم فرهنگسرا و وظیفه اش چیست و کار فرهنگی قرار است انجام دهیم اینجا حذف موسیقی جای سوال دارد.
در برخی از شهرهای کشور نوازندگی خانم در اجراهای عمومی ممنوع است. نظر شما در این مورد چیست؟
اگر کشور ما قانون دار است که هست باید قانونها در تمام شهرهای ایران به یک شکل تدوین و اجرا بشود. حکومت ما یک حکومت ایالتی نیست که هر جا یک قانون مجزا داشته باشد. در همه کشور یک قانون واحد داریم و براساس یک قانون اساسی یا یک کاری در تمام شهرها آزاد است یا اینکه جرم است. مثلا نمیشود گفت در کیش حجاب الزامی نباشد، قانون کشور میگوید حفظ حجاب الزامی است. در بحث اجرای خانمها همانطور که در تهران انجام می شود در دیگر شهرها هم باید همانگونه باشد. من فکر می کنم مشکل اصلی ما این است که در شهرستان های مختلف یکسری افراد به صورت سلیقه ای عمل میکنند و به نوعی حکم صادر می کنند. چه کسی باید به این مسئله رسیدگی کند، نمیدانم. اگر ممنوعیت نوازندگی خانم ها در صحنه در همه جا ممنوع است ما به آن احترام می گذاریم و میگوییم قانون است اما اگر در تهران می توانند در صحنه هنرنمایی کنند پس در همه شهرها باید این اتفاق بیفتد.
در ماه های گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه انتشار آثار بدون مجوز در فضای مجازی جرم محسوب می شود ولی این در حالی است که در کشور هنوز قانون کپی رایت اجرا نمی شود. این را یک تناقض نمی دانید؟
من معتقدم اگر قانونی داریم ابتدا باید به هنرمند اعلام شود و اگر هنرمند تخلف کرد قانون مشخص میکند جریمه اش چیست. اگر چیزی اعلام نشده و بعد از وقوع یک اتفاق برایش قانون گذاشته شده دلیل نمیشود که برای کسانی که قبلا این کار را انجام دادند قانون اعمال شود. من بحثم درست و غلط بودن قوانین نیست من منظورم نحوه اجرای قانون و اعمال آن است. قانون باید از تاریخ تصویب اجرا شود.
در ادامه همین بحث، تا الان به حضور خانمها در گروه شما اعتراض نشده؟
در تهران خیر ولی در برخی شهرستان ها چرا. مثلا سال گذشته قرار بود در مشهد اجرا داشته باشیم که گفتند فقط آقایان حضور داشته باشند؛ ببینید بعضی وقت ها اتفاق می افتد که سفارش کاری داده می شود که فقط گروه کر مردان نیاز است و ماهم انجام می دهیم ولی اگر بخواهیم کنسرت داشته باشیم اصلا امکان ندارد که نصف گروه را حذف کنیم، دقیقا نصف گروه ما را خانمها تشکیل می دهند.
به عنوان آخرین سوال، آینده وکاپلا را چگونه ترسیم می کنید؟
برنامه های مختلفی داریم از جمله تهیه آلبوم تصویری برای گروه که منتظر مهیا شدن شرایط مالی هستیم. تقریبا نصف آلبوم سوم وکاپلا را ضبط کردیم و تا چند ماه آینده تکمیل خواهد شد و خیلی سریع منتشر خواهد شد. هدف بعدی شرکت در مسابقات جهانی گروههای کر2016 سوچی روسیه است.در مورد آموزش در حال رایزنی هستیم که مربیانی را از خارج کشور بیاوریم. کلا سعی می کنیم در یک سال آینده بخشی از این برنامه ها را اجرا کنیم.