خواندنی

مادر بودن سخته!

پرسش: پسری دارم ۸ ساله که گاهی به شدت  عصبانی می شود، مثلا اگر در نظر داشته باشد کاری انجام دهد و با برنامه ریزی ما آن را نتواند فریاد و گریه می کند مثلا کلاس ژیمناستیک او با بازی فوتبال تیمی که دوست دارد همزمان بود و او نتوانست فوتبال را ببیند چنان  داد و فریاد  می کرد و از ته دل گریه می کرد که اعصاب همه مان را خرد کرد. البته از بچگی همچین عادتی داشت که مدتی آن را فراموش کرده بود اکنون دوباره این رفتار را از او می بینیم. در هنگام عصبانیت اصلا حرف هیچ کس را گوش نمی کند و حتی نمی تواند گریه اش را متوقف کند اگر هم ولش کنی که گریه کند بدتر می شود که بهتر نمی شود. پدرش وابستگی شدید او به مرا  دلیل این کار او می داند.

پاسخ: مواردی که مطرح کردید چند فرضیه را در ذهن من شکل می‌دهد. وقتی ما در شرایط تربیتی انعطاف‌پذیر پرورش می‌یابیم در مقابل اتفاقات اطرافمان، نرمش بیشتری نشان می‌دهیم. ما باید به عنوان یک مادر سعی کنیم احساسات فرزند دلبندمان را درک کنیم.

خوب، این برای کودک دردناک است که نتواند فوتبالش را ببیند. شما باید فرزندتان را درک کنید، هر چه او از طرف شما درک و همدلی نبینند بیشتر باید گریه کنند تا به شما بفهماند که ناراحت است شما به عنوان یک مادر در چنین شرایطی می‌توانید پیشنهاد بدهید که پسر عزیزم برایت بازی را ضبط می‌کنم وقتی از کلاس آمدی آن را ببین. آیا شما به عنوان یک مادر کار تلخ گیری از وقایع را به خوبی برای فرزندتان انجام می‌دهید؟ یک مادر کافی وقتی هیجانات منفی برای فرزندش عارض می‌شود، سعی می‌کند تلخی آن را درون وجود خودش ببرد و به شکل قابل هضم تری به فرزندش ارائه دهد.

در مثال بالا شما با ضبط کردن بازی با نوید دادن این مطلب به فرزندتان به نوعی از یک واقعه ناراحت‌کننده تلخ گیری کرده‌اید. اگر فرزند شما از مسئله‌ای ناراحت می‌شود و گریه می‌کند یعنی با هیجان دردناکی روبه‌رو است که از پس آن برنمی‌آید. حالا یا اضطراب بالایی دارد و یا به طور کلی مهارت‌های سازگاری او ضعیف است. این استرس والدین بی رحمانه است که بچه را به امان خدا رها کنند تا گریه کند. همان طور که خودتان هم فهمیدید، وقتی او را به حال خود رها کردید آرام شدن او خیلی بیشتر طول کشیده است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا