بهروز عطایی: نیمکت تیم ملی والیبال را مفت می‌فروشند

در سال های اخیر والیبال یکی از موفق‌ترین رشته های ورزشی ایران بوده است. بعد از سال 2011 همواره خبرهای خوبی از این رشته ورزشی در رسانه‌ها منعکس می شود اما موفقیت‌های پی در پی تیم های ملی ایران در رویدادهای مختلف موجب شده تا حد زیادی سطح انتظار نسبت به والیبال ایران بالا برود. به همین دلیل بعد از ناکامی تیم ملی الف از صعود به دور نهایی لیگ جهانی و همچنین بازماندن تیم ب از قهرمانی در آسیا، انتقادهایی نسبت به فدراسیون والیبال مطرح شد. برای ارزیابی این موضوع و بررسی شرایط تیم های ملی و استراتژی کلی فدراسیون والیبال به گفت و گو با بهروز عطایی یکی از موفق ترین مربیان لیگ برتر والیبال و همچنین مربی سابق تیم های ملی ایران نشستیم.

*آیا با حضور سه دستیار خارجی کواچ در تیم ملی ایران موافق هستید؟

برداشت های متنوع از یک پدیده ثابت نشانه جعل است. من این سوال را می پرسم که چرا آناستازی را به ایران نیاوردیم. فدراسیون که از نظر مالی مشکلی نداشت. آناستازی گفت چهار دستیار با خودم می آورم اما نظر فدراسیون این بود که مربیان ایرانی باید به کادر فنی اضافه شوند به همین دلیل از آناستازی گذشتند. چه اتفاقی افتاد که کواچ بعد از مدتی چهار دستیار آورد. معیار نیاوردن آناستازی شرایطی بود که کواچ پذیرفت.

چورا تا دو سال قبل نمی توانست روی نیمکت تیم باشگاهی ایران بنشیند. چرا نیمکت تیم ملی را مفت می فروشند. ببینید ضعیف ترین کادر را در مسابقات لیگ جهانی داشتیم یا نداشتیم؟ نتیجه گرفتن که ملاک عملکرد کادر نیست بلکه عملکرد داخل زمین ملاک است. از سوی دیگر می گویند معیار انتخاب دستیار کواچ دانستن زبان است. اگر معیار انتخاب مربی زبان است، کدام یک از مربی های مطرح ایرانی زبان نمی دانند. اتفاقا مربیان مطرح می دانند که موضوع چیست. اصلا ضعف زبان مطرح نیست. باید از علم یک مربی استفاده کنید یا از دانش زبان او؟ مترجم جایگاه مشخصی دارد. برای مترجم هم نباید حکم مربیگری زد. تیم ملی جای انتخاب مربیان آموزرشی نیست.

موفقیت های تیم ملی موجب می شود که این ایرادها دیده نشود. اگر در دور رفت به روسیه می باختیم قطعا تغییرات اساسی در تیم ملی اتفاق می افتاد. این موضوعی است که خیلی ها در فدراسیون آن را می دانند. وقتی حسین معدنی کنار کواچ بود کسی انتقاد نمی‌کرد. اعتقاد شخصی ام این است که حرف من مربی با تماشاگر فرق می کند. من والیبال را ارزیابی می کنم تماشاگر والیبال را تماشا می‌کند. تماشاگر لذت می برد، کارشناس درک می کند. پس باید بتوانم نقد هم داشته باشم.

*به نظر شما محمدی راد در کنار کواچ نقش متفاوتی را در قیاس با مساجدی در کنار ولاسکو ایفا می کند؟

من قبول دارم رحمان محمدی راد به عنوان مربی آینده دار، می تواند موفق شود. مشکلی با شخص او ندارم. خودم هم مربیگری تیم ملی را قبول نمی کنم که بگویند برای خودش حرف می زند. اما همه می دانیم که رحمان آمده بود در تیم ملی کار یاد بگیرد. سوال این است که چه کسی به کواچ می‌گوید اگر رحمان باشد از اکبری بهتر است. اگر شهنازی را کنار ولاسکو گذاشتیم و در مقطعی از او حمایت کردیم چرا حالا از او استفاده نمی کنیم؟ اگر خوب بود چرا ادامه ندادیم. دو سال دیگر برای رحمان هم همین اتفاق می افتد. مربی که قرار بود در تیم ملی توپ بیاندازند حالا روی نیمکت تیم ملی است. احمد مساجدی در والیبال ایران رشد کرد. ژاپن هم به عنوان یک کشور معتبر پذیرفت که او کادر تیم ملی اش کار کند.

*به نظر شما مساجدی چه نقشی در موفقیت ژاپن داشت و چرا بعد از سه سال حضور مساجدی و شهنازی در کنار ولاسکو ارتباط این افراد با تیم ایران قطع شد؟

این اشتباه بزرگ فدراسیون والیبال است. هنوز فدراسیون والیبال استراتژی درستی درباره انتخاب مربیان ملی ندارد. این موضوع از دست شخص داورزنی هم خارج شده است. فدراسیون والیبال به غلط یا درست زمان ولاسکو از احمد مساجدی و ناصر شهنازی در کنار تیم ملی استفاده کرد. اما بعد از ولاسکو چرا آنها را کنار گذاشتند؟ مگر کواچ چه اطلاعاتی در مورد این افراد داشت که حاضر نشد با مساجدی کار کند ولی همکاری با دیگری را پذیرفت؟ آمدن مساجدی به تیم ملی بحث داشت اما برای او خرج کردند. والیبال ایران برای پرورش او هزینه داد و امروز ژاپن از وجودش استفاده می کند. مبنای انتخاب مربیان تیم ملی والیبال این است که یک مربی دیگر مریض شود و یا فوت کند و یا با فدراسیون به مشکل بخورد تا برویم هرکس در اردوی تیم ملی بود و توپ می انداخت را جایگزین کنیم؟

*آیا با سپردن چهار تیم به پیمان اکبری موافق بودید؟

من کاملا از این کادر فنی ایرانی در تیم ملی “ب” دفاع می کنم. کار درستی بود که از مربیان ایرانی استفاده شد. اما با اینکه استفاده بیش از حد از یک مربی داشته باشیم و تمرکز یک مربی را برهم بزنیم، مخالف هستم. تنها تیمی که فدراسیون در انتخاب آن نقش نداشت تیم پیکان بود. اصلا تصمیم عاقلانه‌ای نبود که از یک مربی خوب مثل پیمان اکبری اینجور بهره کشی کنیم و تمرکزش را برهم بزنیم. باید از سرمایه سوزی جلوگیری کنیم. این خیلی خوب نیست. شرایط می توانست برای سایر مربیان ایرانی مهیا شود. پیمان اکبری مربی خوبی است اما هدایت همزمان چهار تیم تمرکز هر کسی را پایین می‌آورد. باید به کادر فنی تیم خسته نباشید بگویم و امیدوارم در مراحل بعدی موفق باشند.

*آیا حضور تیم ملی “ب” در مسابقات قهرمانی آسیا درست بود؟

من شخصا با این تصمیم فدراسیون موافق بودم که تیم اصلی ایران در مسابقات قهرمانی آسیا شرکت نکند. اما معتقدم باید برای این موضوع برنامه طراحی می کردیم. اگر تیم اصلی ایران شرکت نمی کند، پس باید دید دنبال چه هستیم. ما یک قهرمانی را از دست دادیم. باید بررسی می کردیم که چه چیزی به جای آن بدست آوردیم. الان موضع گیری های خاصی مطرح می شود. بسیاری از کارشناسان والیبال موضوعات اساسی را در محافل خصوصی می گویند اما در رسانه ها حرفی نمی زنند و برخی هم در رسانه های تصویری فقط تمجید می کنند. این بلای جان این ورزش شده است که کمتر نقد سالمی مطرح می‌شود. به هر حال اینکه تیم ملی اصلی ایران شرکت نکرد و برای مسابقات مهمتری آماده شد، تصمیم معقولی بود زیرا فضای مسابقات فرسایشی بود. ما فرض را بر این می گذاریم که تیم اصلی ما که در قهرمانی آسیا شرکت نکرده در عوض در تمرینات، خوب مستمر کار می‌کند.

*پس با گزینش این نفرات برای حضور در قهرمانی آسیا موافق بودید؟

باید تعریف درستی از تیم ملی “ب” ایران داشته باشیم. باید دید این بازیکنان واقعا می توانند در آینده به تیم اصلی ایران کمک کنند؟ به نظر شما کواچ یک نفر از این بازیکنان را با خود به ژاپن می برد؟ شاید فقط زرینی را انتخاب کند. پس این چه تیمی است که بتواند سرمایه گذاری برای آینده والیبال باشد؟ این تیم به پیمان اکبری تحمیل شد. اگر تیم امید شرکت می کرد، قطعا بهتر بود. حداقل می توانستیم تدارکاتی مناسب برای مسابقات امیدهای جهان داشته باشیم.

*چرا تیم ملی “ب” با وجود پیروزی بر چین و استرالیا در فینال به ژاپن باخت؟

ما بعد از برد چین در نیمه نهایی همان شب بازی فینال را واگذار کردیم. همه تبریک گفتند و کار را تمام شده دانستند. رئیس فدراسیون والیبال هم قبل از مسابقه فینال تبریک گفت. یاد فینال بازی های آسیایی گوانگجو افتادم. آنجا هم همه قبل از فینال تبریک گفتند اما فضای بازی همین شرایط را پیش آورد. ژاپن تیمی نبود که ما را ببرد اما خودمان تسلیم ژاپن شدیم. من هم فکر می کنم این اتفاق ها یک هشدار است که در مدیریت والیبال از مواضع خود پایین بیاییم. باید نرمش قهرمانانه داشته باشیم و قدری با تفکرات درست تعامل کنیم. اینها هشدارهایی است که به والیبال ایران کد می دهد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا