فید

ترانه‌ی بیمار، بازتاب جامعه است

در ابتدای این مراسم، علیرضا بهرامی به‌عنوان مجری کارشناس در سخنانی گفت: همه‌ی ما گاهی به پرسش‌هایی می‌رسیم و تردیدهایی در ذهن‌مان بروز پیدا می‌کند. با خودمان فکر کردیم بهتر است چنین نشستی را بررسی کنیم که درواقع در راستای پرسش‌ها و بحث‌هایی است که در نشست‌های هفتگی بوطیقا ایجاد شد.

او ادامه اداد: این‌طور احساس مفید بودن به ما دست می‌دهد؛ آن هم در فضایی که همه بسترها برای غیرمفید بودن فراهم است.

سپس این شاعر از اهورا ایمان دعوت کرد تا پشت تریبون قرار گیرد و درباره‌ی چرایی و میزان صحت اختلاف نظرهای بین شاعران و ترانه‌سرایان سخن بگوید.

اهورا ایمان در سخنانی گفت: من همیشه تلاش کردم در مقوله‌ی ترانه نگاهی مستقل داشته باشم و مستقل فکر کنم. سعی می‌کنم اثری که برای خلقش تمرین می‌کنم، شامل حرف‌های خودم باشد.

این ترانه‌سرا ادامه داد: من از شعر به ترانه آمدم، چیزی که احساس می‌کنم در ترانه‌ی امروز وجود ندارد. کانون‌های ترانه سعی می‌کنند، شعر و شاعری را تزریق کنند اما معمولا آثاری ناپخته پدید می‌آید.

اهورا ایمان در بخش دیگری از سخنانش گفت: ترانه‌سرایان امروز با شاعران کلاسیک و معاصر آشنایی زیادی ندارند، بنابراین ضعف در آثارشان دیده می‌شود.

این هنرمند همچنین با ذکر خاطره‌ای منسوب به جواد بدیع‌زاده – خواننده – اظهار کرد: یک روز نیما یوشیج نزد بدیع‌زاده می‌رود و یکی از ملودی‌های مشهور فرانسوی آن زمان را که برایش شعر نوشته بود، به او نشان می‌دهد. آن کلام آن‌قدر بد بود که بدیع‌زاده به او گفت نیما جان بهتر است تو همان شعر را بگویی و به حوزه‌ی تصنیف وارد نشوی.

ایمان در همین‌باره توضیح داد: شاید این برای ما که در زمینه‌ی شعر و ترانه فعالیت می‌کنیم جای تعجب نداشته باشد اما مخاطب نیما یوشیج متوجه این ظرافت که شعر و ترانه را از هم جدا می‌کند، نمی‌شود.

وی افزود: در دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ ترانه‌ی ما تحت تاثیر ادبیات داستانی، شاملو و نیما بود. ترانه عناصری را از شعر می‌گیرد؛ عناصری که به شعر کلاسیک، خیلی منحصر نیست.

او درباره‌ی وجود صنایع ادبی در ترانه نیز توضیح داد: شما اگر بخواهید در ترانه‌ی شهیار قنبری و اردلان سرافراز به‌دنبال صنایع ادبی بگردید، چیز زیادی دستگیرتان نمی‌شود؛ درحالی‌که اگر بخواهید این موضوع را روی مثلا ۵۰ غزل شهریار بررسی کنید، به نتیجه می‌رسید. می‌خواهم بگویم که صنایع ادبی در ترانه جایی ندارند.

اهورا ایمان درباره‌ی تفاوت شعر و ترانه نیز گفت: عموما هیچ ترانه‌سرایی نمی‌تواند بگوید که من برای دل خودم کار می‌نویسم، زیرا ترانه با ذهن و زبان مخاطب گره می‌خورد. درواقع اثر نوشته می‌شود که آهنگ‌ساز و خواننده‌ای باشد تا آن‌را به گوش مخاطب برساند. اما شعر، مخاطب را در وهله‌ی اول در نظر نمی‌گیرد.

این هنرمند و شاعر در بخش پایانی سخنانش گفت: ترانه‌سرایان امروز عموما نگاه می‌کنند تا ببینند آهنگ‌ساز و مخاطب‌شان چه چیزی از آن‌ها می‌خواهد، که این، لزوما اتفاق بدی هم نیست که شاید آنها چیز خوبی بخواهند اما گاهی هم هست که این درخواست‌ها و سفارش‌ها از ترانه‌سرا نزول پیدا می‌کند که البته این اتفاق افتاده و مال امروز هم نیست.

در این نشست که عصر و شامگاه ۱۸ مرداد ماه در کانون ادبیات ایران برگزار شده بود، سپس پیروز ارجمند – مدیر پیشین دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – به‌عنوان آهنگ‌ساز گفت: خوشحالم که پس از مدت‌ها به‌عنوان یک آهنگ‌ساز سخنرانی می‌کنم و این برایم اتفاق خوبی است.

این آهنگ‌ساز درباره‌ی شیوه‌های ملودی‌نویسی صحبت کرد و گفت: در طول تاریخ، موسیقی ایران سه شیوه‌ی نغمه‌پردازی وجود دارد؛ اول این که آهنگساز بر روی شعری که از قبل نوشته شده ملودی می‌گذارد. نمونه‌ی دیگر این که یک موضوع را به ترانه‌سرا سفارش می‌دهند و آهنگ‌ساز، ماکت کار را هم به او می‌دهد که فکر می‌کنم با این روند نتیجه‌ی کار عالی از آب در می‌آید و حالت دیگر این است که از آهنگ درون شعر بهره‌مند شویم.

او افزود: من یک روز به آقای تجویدی گفتم که شما چگونه بر روی شعر ملودی می‌نویسید، ایشان پاسخ دادند هر چه شعر بگوید من همان را می‌سازم.

ارجمند با این مثال در ادامه سخنانش یادآور شد: اما در تعریف موسیقی همیشه آثاری ماندگار شدند که بین ترانه‌سرا وآهنگساز رفاقت و همدلی وجود داشته است. در میان نوازندگان هم همین‌طور است مثلا حسن کسایی و جلیل شهناز نتیجه‌ی کارشان فوق‌العاده از آب در می‌آمد. درواقع هم‌نشینی و هم‌دلی، خلق آثار را موجب می‌شد. حلقه‌ی گمشده‌ی امروز در موسیقی همین همراه نبودن‌هاست که اگر برقرار می‌شد، اتفاق‌های مهمی می‌افتاد.

او اظهار کرد: یکی از عوامل بازدارنده که رکود ترانه را موجب شده، سفارشی شدن آن است که باعث شده آثار از روح خود جدا شوند.

ارجمند سپس درباره‌ی یکی از پژوهش‌هایش صحبت کرد که آن‌را در سازمان صدا وسیما انجام داده و نتیجه‌اش این بوده است که از سال‌های ۵۷ تا ۷۵ فقط ۵ شاعر هزاران ترانه برای این سازمان سروده بوده‌اند.

مدیر کل پیشین دفتر موسیقی توضیح داد: سفارشی‌سازی در موسیقی به پس‌رفت آن منجر شده است. ما به‌عنوان هنرمند، باید آزادانه و رها فکر کنیم. هنرمند باید معاصر زمان خود باشد.

این آهنگ‌ساز همچنین اظهار کرد: روزی که من به دفتر موسیقی رفتم، هر روز ۲۰۰ قطعه شعر به شورای شعر می‌رسید و از وقتی که ما سامانه‌ی اینترنتی راه‌اندازی کردیم، تعداد این آثار به روزی ۷۰ شعر رسید. اول با خودمان گفتیم به شعری مجوز دهیم که کیفیت داشته باشد اما بعد به این نتیجه رسیدیم که ما در وزارت ارشاد سفارش‌دهنده نیستیم و باید به آثاری که حداقل‌ها را دارند مجوز دهیم.

وی افزود: گروهی در شورا وجود داشتند که آثار را تحلیل می‌کردند و معتقد بودند که از میان آثاری که روزانه به دفتر موسیقی می‌رسند، فقط حدود دو تا سه شعر مناسب هستند.

او افزود: در بخش کیفی ترانه‌سرایی عقب‌گرد کرده‌ایم. وقتی خود من به‌عنوان آهنگ‌ساز می‌خواهم شعری برای آثارم انتخاب کنم، هنوز به سراغ ابتهاج، معینی کرمانشاهی و امثال این‌ها می‌روم. درواقع به غیر از ۵ یا ۶ ترانه‌سرای امروزی کیفیت و مضمون آثار جدید تقلیل پیدا کرده‌اند. ما اصلا بحران مضمون داریم.

او تاکید کرد: می‌خواهم بگویم اگر ترانه‌های امروز ما بازتابی از شرایط جامعه هستند، روان‌شناسان باید در اقدامی ضرب‌الاجلی به اصلاح جامعه بپردازند، زیرا در زمان مدیریت من همه‌ی آثار درباره‌ی خیانت بود. اگر این آثار که به دست ما رسید، بازتاب جامعه هستند، پس جامعه‌ی ما بیمار است.

پیروز ارجمند در بخش دیگری از سخنانش گفت: آهنگ‌سازان بسیار بی‌سوادی داریم که می‌گویند ما فقط کارهای خودمان را می‌شنویم. آهنگ‌سازانی بی‌تجربه‌ که با استفاده از کلاژ صوتی آهنگ‌ساز شده‌اند.

سپس اهورا ایمان در ادامه‌ی صحبت‌های ارجمند گفت: مهمترین سفارش‌دهنده به ترانه‌سرایان، آهنگ‌ساز‌ها هستند که درک درستی ندارند. من به‌جز بابک، بیات کسی را نمی‌شناسم که به عروض مسلط بوده باشد.

در ادامه‌ی این نشست، علیرضا برنجی – ترانه‌سرا – پشت تریبون قرار گرفت و گفت: ادبیات ما ادبیاتی بسیار غنی است و طبیعی است که خیلی از آهنگ‌سازان به‌سراغ شعرهای قدیمی بروند. امروز ما به عاشقانه‌های کلیشه‌ای چسبیده‌ایم و روزمره‌های شاعران در قالب اثر نمود پیدا نمی‌کند.

او ادامه داد: درواقع ما اثری از زندگی اجتماعی را در آثار امروز نمی‌بینیم. آهنگ‌سازان و خوانندگان هم وقتی اثر سفارش می‌دهند، فقط کار عاشقانه می‌خواهند و ذهن ترانه‌سرایان هم درگیر عشق از یک دیدگاه تکراری می‌شود.

این ترانه‌سرا همچنین گفت: این عاشقانه سرودن در همه جای دنیا وجود دارد اما اگر آن را وسیع‌تر بررسی کنید، می‌بینید که در دیگر نقاط جهان شعرها فقط عاشقانه نیستند، بلکه حتی نگاه‌شان به عاشقانه‌ها بعدهای دیگری دارد.

وی افزود: شاعران قدیمی نحوه‌ی زیست‌شان در اثر جاری بوده است اما امروز کمترین سفارش‌دهنده‌ای است که بخواهد کار غیر عاشقانه بخواند.

او معتقد است: روابط دو طرفه بین ترانه‌سرا و سفارش‌دهنده بر اساس مارکت و بازار شکل می‌گیرد. اگر ترانه‌سرا هم بخواهد تفکرات خودش را داشته باشد، بازار چارچوب خاصی را به او تحمیل می‌کند.

برنجی در پایان سخنانش یادآور شد: بهتر است ترانه‌سرا همان عاشقانه‌ی تکراری را با چاشنی خلاقیت همراه کند.

در بخش دیگری از این نشست، حمید اسماعیل‌زاده که از اهالی موسیقی است، در سخنان کوتاهی گفت: ما در بخش آموزش کم کاری کرده‌ایم. ما آموزشگاهی تخصصی در زمینه‌ی ترانه نداریم که چند ترانه‌سرای خوب تربیت کنند یا این که آموزشگاه یک نوازنده‌ی همه چیز تمام تحویل دهد. ما باید در زمینه‌ی آموزش خیلی کار کنیم و همواره احساس شاگردی داشته باشیم.

به گزارش خبرنگار ایسنا، پس از تنفسی چند دقیقه‌ای، حامد ابراهیم‌پور – شاعر – اجرای نشست آسیب‌شناسی ترانه‌ی امروز را بر عهده گرفت و از نیلوفر لاری‌پور دعوت کرد که پشت تریبون حاضر شود. این ترانه‌سرای فعال در دهه‌ی ۷۰ در سخنانی اظهار کرد: من سال‌هاست که ممنوع‌الکار هستم و خودم هم دلیلش را نمی‌دانم. در حالی که دولت عوض شده، من باز هم ممنوع‌الکار مانده‌ام این درحالی‌است که دوستان ممنوع‌الکار دیگر من در حال کار کردن هستند و این اتفاق برای من نیفتاده است.

لاری‌پور گفت: دو سال سرپرست نویسندگان برنامه‌ی تلویزیونی «رادیو هفت» بودم اما به من اجازه ندادند که نامم در تیتراژ برنامه‌ قرار گیرد و در مصاحبه‌ها حضور داشته باشم. حتی وقتی دوستان عکس گروهی می خواستند بگیرند، خودم را کنار می‌کشیدم تا برای برنامه‌ی آنها مشکلی پیش نیاید. البته بعدها مشکل من دامن کل ماجرا را گرفت و این برنامه تعطیل شد.

این شاعر و ترانه‌سرا بیان کرد: نمی‌دانم کدام کار خلاف شرع و عرف را کرده‌ام که به من اجازه‌ی کار نمی‌دهند. وقتی پیگیری کردم، به من گفتند باید نامه‌ای بنویسی و معذرت‌خواهی کنی که من این کار را نکردم، زیرا نمی‌دانم برای کدام گناه ناکرده باید معذرت‌خواهی کنم؛ زیرا فکر می‌کنم عزت نفس داشتن از همه چیز مهم‌تر است.

لاری‌پور با بیان این‌که در آخرین کاری که با سعید مدرس داشته، به‌جای نامش روی آلبوم نقطه‌چین گذاشتند، بخشی از سخنانش را به کم‌کار شدن ترانه‌سرایان هم نسل خود اختصاص داد و گفت: یکی از دلایل کم‌کار شدن هم‌دوره‌ای‌های من این است که عرضه بیشتر از تقاضاست. امروز از ۸۰ میلیون نفر آحاد جامعه، ۶۰ میلیون نفر ترانه‌سرا هستند که به هر قیمتی کار می‌کنند و بسیاری از ترانه‌سرایان جوان به مشکلات دامن زده‌اند.

او افزود: ترانه‌سرایان تازه‌کار و جوانی داریم که به خواننده التماس می‌کنند تا کارشان خوانده شود. این امر هم به خوانندگان مشتبه شده که ما ترانه‌سرایان باید به دنبال‌شان بدویم. اما من ترجیح می‌دهم که برای خودم کارگاهی داشته باشم و با ۱۰ – ۱۵ نفر هنرجو کار کنم.

لاری‌پور تصریح کرد: ما امروز خانه‌نشین هستیم، چون دوستان جوان ما شان خود را حفظ نمی‌کنند. من هم دیگر کار نخواهم کرد، تا زمانی که اتفاق خوبی بیفتد.

او سپس به آلبوم مشترکش با یکی از خوانندگان موسیقی سنتی ایران اشاره کرد و گفت: قرار بود با محمد معتمدی یک آلبوم داشته باشیم که فکر می‌کنم کار خیلی خوبی از آب در می‌آمد. شعر گفتن بر روی کارهای معتمدی برایم کار سختی بود و دو ماه هر شب تلاش کردم تا ترانه‌ها خوب از آب درآیند. من خیلی به آن کار امید داشتم که یک کار کلاسیک با یک خواننده‌ی حرفه‌ای پدید بیاید. فکر می‌کردم می‌توانم دوباره کارم را شروع کنم اما در نطفه خفه شد. زیرا او دیگر پیگیر این کار نشد.

در ادامه‌ی این نشست، علیرضا بندری سخنرانی کرد و درباره‌ی سال‌های فعالیت ترانه‌سرایان دوره‌ی احیای ترانه‌سرایی سخن گفت. او گفت: چند سال پس از آزادسازی مقوله‌ی ترانه، ترانه‌سرایان محدودی در این عرصه فعالیت کردند. اما این نسل پس از مدتی کنار رفتند.

او افزود: عده‌ای از آن‌ نسل خانه‌نشین شدند، عده‌ای هم مهاجرت کردند. پس این نسل رفتند و نسل دیگری روی کار آمدند. واقعیت این است که بیشتر ترانه‌سرایان ما از خانم ها هستند؛ عده‌ای که دوست داشتند خواننده شوند اما به ترانه‌سرایی روی آوردند. این نسل متاسفانه به هر خواستی تن دادند و درنتیجه، هم هرج و مرج شد، هم این‌که ارج و قرب‌ها ساقط شد.

در بخش پایانی این نشست، سعید کریمی – ترانه‌سرا – در سخنانی با بیان این‌که عجیب است از چند دهه پیش تاکنون در حال آسیب‌شناسی و بحران هستیم، گفت: ترانه می تواند بسیار عوامانه و بزمی باشد، چون عوام مردم، موزیک عوامانه می‌خواهند. پس این آسیب نیست، آسیب اصلی این است که هر چیزی در جای خودش نیست.

او با طرح این پرسش که موسیقی را چگونه می‌توان به مردم سفارش داد؟ گفت: در دهه‌ی ۷۰ تصمیم گرفتند از طریق صداوسیما موسیقی پاپ مناسب را به مردم سفارش دهند. چهار سال وقت همه گرفته می‌شود، تا به موسیقی دهه‌ی ۵۰ برمی‌گردیم. آن بازسازی خاطره‌ها هم دو سه سال بیشتر دوام نمی‌آورد و این پروژه آن‌قدر پشت هم شکست می خورد که در دهه‌ی ۸۰ رپرها می‌آیند و مطرح می‌شوند. چرا امثال نمیا مسیحا و حامی در برابر امثال تتلو و رضا صادقی می‌بازند؟ چون رگ خواب عوام را نمی‌دانیم؛ عوامی که از بچگی به آن‌ها آموزش داده نشده که موسیقی و ترانه‌ی خوب چیست. از مردمی که ذائقه‌شان تربیت نشده است، چه انتظاری داریم؟

کریمی همچنین در زمینه‌ی وجود فسادها و بیماری‌ها در صنعت موسیقی کشور مباحثی را با مثال‌هایی مطرح کرد که دامن‌گیر ترانه‌سرایی ما نیز شده است.

در ادامه، پیروز ارجمند نیز با ذکر مثال‌هایی در این زمینه گفت: ما استراتژی و هدف درازمدت نداریم و سیاسیون هستند که برای حوزه‌ی موسیقی‌مان تصمیم می گیرند. حتا زمانی گفته شد، چرا یک موزیسین باید مدیر دفتر موسیقی شود؟ چرا این حرف را می‌زنند؟ چون دلالان برای صنعت موسیقی ما تصمیم می گیرند و یک موزیسین، دست آن‌ها را کوتاه می‌کند؛ آن‌هم در حوزه‌ای که خیلی بیشتر از سینما گردش مالی دارد.

در این نشست، شاعران و ترانه‌سرایان دیگری همچون پرویز بیگی حبیب‌آبادی، سالار عبدی، آرش افشار، هادی حسینی‌نژاد و سامی تحصیل‌داری نیز حضور داشتند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا