فید

رضا یزدانی: تحصیلکرده ها طرفدارم هستند

یزدانی که در این فیلم نقش اصلی را ایفا می کند و این روزها حسابی درگیر فیلمبرداری است، برای ما از چگونه در عرصه ماندنش گفت. از اینکه چگونه روزهای سخت را پشت سر گذاشته تا به امروز رسیده است. از نوستالژی بازی با محله های تهران، از اینکه چه موسیقی گوش می کرده و … از او خواستیم تا پیشنهاد موسیقی هم برای شما داشته باشد.

رضا یزدانی در آستانه 45 سالگی از دلمشغولی های شخصی ترش می گوید؛ از اینکه چگونه با مولانا خواندن شروع کرده و به جردن رسید. جردن را پشت سر گذاشت و سر از لاله زار و کافه نادری درآورد.

و البته برای ما توضیح داد که چگونه وارد پروژه اولین فیلم پولاد کیمیایی شده است و در حال بازی در غالب چه شخصیتی است. یزدانی همچنان توضیح می دهد که مخاطب چه جایگاهی برای او دارد و چگونه ارتباط با علاقمندانش را حفظ و حتی نزدیکتر می کند.

آقای یزدانی بحث را با یک سوال کلی شروع می کنم؛ خیلی ها رمز موفقیت رضا یزدانی در کارش را پافشاری مجدانه اش در خارج نشدن از میدان می دانند. آیا شما این بحث را قبول دارید؟ اگر پاسخ مثبت است برای ما توضیح بدهید که تا چه حد این مسئله را از گذشته مد نظر داشته اید؟

– بله خودم هم همین نظر را دارم. من با هر زحمتی بود در صحنه ماندم. این سال ها حقیقتا به من بسیار سخت گذشت و برای خواستی که داشتم پافشاری زیادی کردم. ترانه ها به شکلی انتخاب می شد که موضوعات اجتماعی، نوستالژیک و عاشقانه های متفاوت را دربر می گرفت و همین انتخاب ها، اساس کارهای مرا شکل دادند.

شما در کار «پرنده بی پرنده» با دو کار نوستالژیک «کافه نادری» و «لاله زار» را خواندید. در آلبوم «هیس» ترانه «شمال» و ترانه «کارتن» چنین فضایی داشتند. در ساعت 25 شب ترانه «کوچه ملی» و «پیکان» از چنین فضایی برخوردار بودند. دلیل این همه علاقه تان به نوستالژی چیست؟

– در آلبوم های بعدی من هم این مسیر ادامه پیدا کرد. اساسا نوستالژی خوانی را دوست داشتم و دارم. به این خاطر که مردم چنین خوانشی را دوست دارند و مورد اقبال شان قرار می گیرد. مردم اساسا خاطره بازی را دوست دارند و این باعث می شود که شما به عنوان یک موزیسین تاریخ مصرف نداشته باشید. یکی از دلایلی که باعث شده مطابق گفته خود شما آدمی که خاص می خواند کارهایش مورد اقبال قرار بگیرد به نظر خودم همین نوستالژیک خواندن است.

این گرایش اولین بار کی ایجاد شد؟

– آن وقع نه اینترنتی بود و نه ماهواره ای. ارتباط به شدت محدود بود، مخصوصا در دهه شصت که من به دنیا آمدم و بزرگ شدم. همان زمان یک یاز دوستانم از خارج از کشور به ایران آمد، یکسری کاست از آن گروه ها داشت که به من داد. ناگهان متوجه شدم سلیقه موسیقایی من همین است. موسیقی که اصلا بین مردم شنیده نمی شد و وجود نداشت. از آنجا بود که حرکتم به این راه، سمت و سوی مشخصی به خود گرفت.

یکی از نکات جالبی که رضا یزدانی را از دیگر ستاره ها متمایز می کند، کنسرت های شماست. شما در اجراها پرفورمنس خوبی دارید. به نظر خودتان این یک ویژگی برای فردی است که دارد موسیقی راک کار می کند یا به شخص شما و علایق تان مربوط است؟

– این موضوع به دوران نوجوانی من بازمی گردد. من کنسرت های خوانندگان این ژانر را از نوجوانی دنبال می کردم. این افراد پرفورمرهای خوبی بودند. از سوی دیگر فعالیت من در زمینه سینما و بازیگری کمک کرد تا بتوانم در این زمینه قوی ظاهر شوم.

در موسیقی پاپ فضا برای انجام پرفورمنس نسبت به سایر موسیقی ها مهیاتر به نظر می رسد. به نظرتان خوانندگان پاپ در ایران توانسته اند از این ویژگی بالقوه به خوبی استفاده کنند؟

– این موضوع آنچنان توسط دوستان خواننده، رعایت نمی شود. البته به تازگی دکورهای محدودی روی استیج استفاده می شود اما آنچنان به پرفورمنس در کنسرت ها دقت نمی شود. ناگفته نماند، نمی توان همه مشکلات در این زمینه را به گردن خوانندگان انداخت. برگزاری کنسرت در ایران به هیچ عنوان قابل مقایسه با اجراهای خارج از کشور نیست.

در کشورهای دیگر سالن، چند روز قبل از اجرا در اختیار تیم برگزار کننده کنسرت قرار می گیرد و در طول این مدت فرصت برای طراحی صحنه، نصب دکورهای مورد نظر و ایجاد صفحات سفید برای پخش تیزر در حین کنسرت، مهیا می شود؛ در حالی که اگر بنا به اجرای کنسرت در ساعت 5 در ایران باشد، به هیچ عنوان سالن را قبل از ساعت 2 تحویل تیم هنری نمی دهند و این مدت زمان حتی برای تنظیم صدای میکروفون ها کافی نیست و در نهایت در این فرصت فقط می توان یک صدای معمولی و نه با کیفیت بالا برای اجرا تنظیم کرد چه برسد به طراحی دکور. تنها کاری که ما می توانیم برای جلوگیری از یکنواخت شدن صحنه کنسرت انجام دهیم، آوردن تابلوها و پرتابل هایی است که از قبل آماده شده اند و دوستان من دو ساعته آنها را نصب می کنند و پخش موزیک ویدئوهایی که از قبل ساخته شده تا در زمان کنسرت با بازی من روی صحنه هماهنگ شود و فضای جذابی را در حد توان برای مخاطب ایجاد کند.

اگر این وجه مهم را از کنسرت های پاپیولار حذف کنیم، بخش غیرقابل انکاری را از این نوع موزیک حذف کرده ایم. نقش پرفورمنس در کارهای شما در مقایسه با تعداد مشخصی از خوانندگان پاپ که در بین مردم شهر شهرت دارند، پر رنگ تر و بهتر به نظر می رسد…

– من تمام تلاشم را برای این کار انجام می دهم. بی توجهی به نقش پرفورمنس در کنسرت های داخلی یکی از مهمترین دلایل افت آمار مخاطبان کنسرت ها شده. در این شرایط یا باید خواننده پشت سر هم آلبوم وارد بازار کند تا مخاطب به سالن بیاید یا با آمار کم مخاطبان کنار بیاید چون مخاطب انگیزه ای برای آمدن به کنسرت ندارد. بالاخره مخاطب قطعات آلبوم را که یک بار در کنسرت دیده و دلیلی برای رفتن دوباره به سالن برای شنیدن دوباره آن قطعات ندارد. صحنه هم جذابیت و انگیزشی را برای مخاطب ایجاد نمی کند تا برای دیدن آن به کنسرت برود.

ارتباط شما با مخاطبان تان به چه شکل است؟ چطور می توانید نظرات مخاطبان را برای شنیدن کارهایی که به آن علاقه بیشتری دارند، دریافت کنید؟ اساسا به نظر مخاطبان اهمیت می دهید؟

– من همیشه تلاش کرده ام تا با مخاطبم ارتباطم را روز به روز نزدیکتر کنم. در آخرین کنسرتی که در تهران اجرا کردیم، 60 قطعه را به عنوان کاندید برای اجرا در کنسرت قرار دادم و از مخاطبان خواستم از بین این قطعات هجده کار را برای اجرا در کنسرت انتخاب کنند. درست است که شمارش نظرات سخت بود اما دوستانم نظرات را گرفتند و بر اساس آنها هجده قطعه ای که قرار بود در کنسرت اجرا شود، انتخاب شد. نتیجه این رأی گیری رضایت همه حاضران در سالن بود، طوری که کنسرت برای همه دلچسب و خاطره انگیز شد.

برای کارهایی که در پیش دارید، این روال را ادامه خواهید داد؟

– قطعا این کار ادامه خواهد داشت. برای اجرای کنسرت که این روش در زمان اجرا به کار گرفته خواهد شد و در مورد آلبوم ها هم با استفاده از شبکه های مجازی، نظرات را دریافت خواهیم کرد. از طریق پست هایی که در اینستاگرام و دیگر شبکه ها قرار می دهیم نظرات مخاطبان را خواهیم خواند و قطعا برای آلبوم های بعدی از آنها استفاده می کنیم. مثلا با همین روش، امروز می دانیم که کدام قطعات در بین کارهای چهارده گانه آلبوم سلول شخصی بیشتر مورد توجه طرفداران قرار گرفته است.

شما قبلا کارهایی را با شعر مولانا ساخته بودید. با اینکه مورد توجه قرار گرفت، دیگر به خواندن این قبیل شعرها ادامه ندادید…

– من قطعاتی را با غزلیات حافظ و به واسطه حضور هر ساله ام در جشن حافظ ساخته ام. از مولانا هم دو سال است که قطعاتی ساخته ام اما شرایط به گونه ای نیست که بتوانم کار آماده کردن شان را تمام کنم. به نظر می رسد هنوز زمانش نرسیده و دل خودم آماده انجام این کار نیست؛ کاری هم که از دل برنیاید بر دل نخواهد نشست.

تفاوت آلبومی که قرار است در زمستان روانه بازار کنید را در مقایسه با کارهای قبلی تان در چه می دانید؟

– این آلبوم، بیان کننده حال و روز شخصی من و روزگاری است که می گذرانم. در این آلبوم، حرف های زیادی دارم که امیدوارم شنیده شود. تفاوت این آلبوم با کارهای قبلی من مثل سلول شخصی در آن است که در آلبوم سلول شخصی به خصوص در سی دی او لکه شعرهای اندیشه فولادوند را در برداشت، بیانی به سبک سورئال دارد و ممکن است برای همه قابل درک نباشند اما آلبومی که در دست دارم، کار بسیار سرراستی است و برای همه قابل درک خواهد بود و فکر می کنم همه آن را بفهمند.

یکی از طرفداران شما در اینترنت پیامی برایتان گذاشته با این مضمون: دلم برای رضا یزدانی کافه نادری و شمال و کوچه ملی تنگ شده. چه پاسخی برای این طرفدار دارید؟

– شرایط آدم برای هر دوره ای شکل مخصوص به همان دوره را دارد. من در آلبوم سلول شخصی با بیانی متفاوت دغدغه های کوچه ملی و شمال را بیان می کنم. درونمایه کارهای من، از اندیشه ام نشأت گرفته و بنابراین در همه کارهای من مشترک است. از طرف دیگر کارهای نوستالژیکی که خوانده ام مثل کوچه ملی، لاله زار و شمال تا زمانی می تواند ماندگار شود که مدام تکرارش نکنم چون یک بار گفته شده و تکرار مجددش می تواند مخاطب را خسته کند. از طرف دیگر تعداد نوستالژی هایی که ما در طول زندگی خودمان داریم، محدود است و در دوره ای خاص ممکن است موقتا به پایان برسد تا دوباره خاطره ها شکل بگیرد و با بیانی تازه به دور از کلیشه گفته شود. اگر من این خاطره بازی را با همان بیان قبلی تکرار کنم، ممکن است به مذاق خیلی ها خوش نیاید و مرا به تکراری بی معنی متهم کنند. موسیقی، سلیقه های متعددی را در خود جا داده است.

اگر در هنرهای دیگر مثل سینما پنج نوع سلیقه وجود داشته باشد، پنجاه نوع سلیقه در موسیقی وجود دارد چون موسیقی تنها هنری است که به شکل روزمره با مردم و زندگی شان ارتباط دارد. حداکثر تعداد فیلمی که یک نفر در طول یک هفته می تواند ببیند از دو یا سه فیلم بیشتر نیست در حالی که بیشتر مردم در طول روز ساعت های زیادی را به شنیدن موسیقی اختصاص می دهند. این نگاه به موسیقی باعث جریان یافتنش در جامعه می شود و سلیقه های مختلفی را برای خود ایجاد می کند. نمی توانیم نسبت به این همه سلیقه اعتراض کنیم چون وجود دارند و باید به آنها احترام گذاشت.

این روزها بیشتر به چه موزیکی گوش می دهید؟

– انتخاب های جدیدی از موزیک های قدیمی که تا به امروز گوش نداده ام، موسیقی کلاسیک که به آن علاقمندم و کارهای تازه ای که مشغول ساخت شان هستیم برای اینکه بتوانم ایرادت شان را پیدا کنم. فکر می کنم موزیک را باید در حرکت گوش داد تا بتوان تاثیرگذاری اش را مشخص کرد.

اگر کسی به عنوان پیشنهاد از شما بخواهد تا کارهایی را برای شنیدن به او معرفی کنید، از چه آثاری نام خواهید برد؟

– می توانم آلبوم های پینک فلوید یا آلبوم «رَجز» از گروه کمل و آلبوم «نوستارآداموس» از گروه جوداس پریست را پیشنهاد بدهم.

ستاره های امروز موسیقی ما شاید پانزده نفر باشند که یازده نفر آنها درست مثل هم می خوانند. چرا با وجود اینکه موفقیت شما را در زمینه موسیقی راک می بینند، کسی به سوی این سبک از موسیقی حرکت نمی کند؟

– این مشخص است که کار من با خیلی از دوستان متفاوت است. شاید دیگران این سبک را دوست ندارند. وقتی کسی به عنوان خواننده بخواهد سبکی را ارائه دهد و در آن موفق باشد باید سابقه شنیداری زیادی در آن زمینه داشته باشد و برای به دست آوردن ملزومات اجرای آن سبک، تلاش کرده باشد. نمی شود یک نفر بخواهد موسیقی پاپ خوب ارائه دهد اما تا سن بیست و پنج سالگی به موسیقی های بی کیفیت گوش داده باشد. باید دید یک خواننده تا قبل از آغاز کارش به نواختن چند ساز مسلط است و دیدگاه علمی اش در مورد کاری که می خواهد انجام دهد، چیست.

روزی با هم گفتگو کردیم و شما به تدریس روزانه بیش از دوازده ساعت گیتار اشاره کردید تا بتوانید هزینه های زندگی و ساخت آلبوم تان را فراهم کنید. امروز شاید از آن زمان خیلی فاصله گرفته باشیم. به نظر خودتان رضا یزدانی که الان مخاطبان بسیار زیادی دارد نسبت به روزهای سختی که پشت سر گذاشته، از نظر شخصی تا چه حد تغییر کرده است؟

– آن چنان تغییر نکردم و اگر تغییری هم کرده باشم گمان می کنم به خاطر بالا رفتن سن و زیادتر شدن تجربه ام باشد. این تغییرات به خاطر پخته تر شدن من بوده والا من همان رضا یزدانی سابق هستم.

به نظر خودتان آدم مغروری هستید؟

– اصلا احساس غرور نمی کنم و فکر می کنم روز به روز در مورد خودم با جهان بینی متفاوت تری نسبت به گذشته مواجهم.

موسیقی مرا بیشتر تحصیلکرده ها دنبال می کنند

مهمترین ویژگی شخصی که در وجود خودتان احساس می کنید و این ویژگی شما را آزار می دهد، چیست؟

– به شدت آدم احساسی هستم و در زندگی روزمره و شخصی این ویژگی مرا اذیت می کند.

این حساسیت به خاطر شرایطی که امروز برای تان پیش آمده و وارد دنیای موسیقی شده اید و این همه طرفدار دارید، در شما ایجاد شده یا جزیی از شخصیت روزمره شما تا پیش از این روزها هم بوده؟

– نه. من در زندگی شخصی خودم خیلی حساس هستم و هر چیزی می تواند مرا اذیت کند و قلبم را به درد بیاورد. نمی توانم شرایط را بی تاثیر بدانم و فضایی که در آن قرار دارم، آبستن مشکلات زیادی است که می تواند به هر آدمی ضربه بزند.

با این توضیح که در مورد علاقه شما به انجام کارهای بین المللی آگاهم، چه اتفاقی در مورد همکاری با سانتانا افتاد و تا کی باید منتظر ادامه آن مسیر از سمت رضا یزدانی باشیم؟

– برنامه ریزی یکسری کار در این زمینه را انجام داده ام و در سال آینده قرار است به سراغ شان بروم. بنابراین باید یک سال منتظر باشید تا ببینید چه می کنم! البته نمی توانم در موردش توضیحی بدهم و امیدوارم از این بابت مرا ببخشید.

آقای یزدانی حدود 6 ماه از انتشار آلبوم قبلی شما می گذرد و به نظر می رسد مخاطبان شما منتظر آلبوم جدید هستند. خبر جدیدی برای طرفداران تان دارید؟

– بله. قطعات آلبوم جدید ساخته شده و برای تنظیم در اختیار دوستان قرار گرفته. فکر می کنم این آلبوم برای زمستان آماده شود چون فکر می کنم باید حداقل یک سال از آلبوم قبلی بگذرد تا کار جدید را وارد بازار کنیم. در این آلبوم دوستان جدیدی به عنوان شاعر با ما همکاری می کنند. مهدی ایوبی، علیرضا باران، احسان گودرزی، علی کمال حاجی نژاد و تعدادی دیگر از دوستان به عنوان شاعر در این کار با ما همراه هستند.

موسیقی مرا بیشتر تحصیلکرده ها دنبال می کنند

در آلبوم قبلی برخلاف کارهای قبلی که از شما شنیده شده، فضای آلبوم حول محور یک موضوع در جریان بود. در این آلبوم حال و هوا چگونه است؟

– در این آلبوم کارها در فضاهای مختلف از جمله فان، نوستالژی، بیان مسائل اجتماعی و … می گذرد. این آلبوم را از نظر حس و حال می توانم با آلبوم ساعتا خوابن مقایسه کنم.

آلبوم آخر شما به شدت با استقبال مردم مواجه شد. این توجه را می توان از تعداد دفعات خرید قطعات این آلبوم در سایت بیبتونز دید.

– به لطف خدا آلبوم های من در فضای مجازی خوب به فروش می رسد. فکر می کنم علت این حجم بالای خرید به خاطر مخاطبان خاصی که من دارم باشد. کارهای مرا بیشتر قشر تحصیلکرده و روشنفکر دنبال می کنند و در شرایطی که امکان خرید نسخه اصلی برایشان ممکن نباشد، ترجیح می دهند لااقل پول کمی را برای حمایت از کار از طریق شبکه های مجازی مقرر شده، پرداخت کنند و حقوق مولف را نادیده نگیرند.

قبل از آنکه به صورت رسمی کارتان را شروع کنید، از میان هنرمندان ایرانی کسی بود که به عنوان الگوی خودتان قرار داده باشید؟

– نه، واقعا کسی نبود. این مسیری بود که خودم انتخاب کردم و در آن گام برداشتم. الگوهایم هم الگوهای غربی بودند نه ایرانی. البته «فرهاد مهراد» به نوعی آن شکل و جنس خاص بودن موسیقی را داشت؛ اما من هیچ گاه ایشان را الگوی خودم قرار ندادم.

این الگوهای غربی چه کسانی هستند؟!

– خیلی دوست ندارم در مورد خواننده ها و گروه هایی که از آنها الگوبرداری کردم یا تمام سابقه شنیداری من را تشکیل داده اند صحبت کنم اما همین قدر می گویم که یک سابقه شنیداری طولانی مدت از دوره دبستان دارم. یعنی زمانی که در دبیرستان همه «مادرتاکینگ» گوش می کردند، من موزیک های پینک فلوید را حفظ بودم. آنها را کاور می کردم و می خواندم. این موضوع به خودی خود، یک سابقه شنیداری طولانی از این جنس موسیقی را روایت می کند ه از سال ها پیش در من رسوخ کرده و بعدا به شکلی که با آن مواجهید تبلور پیدا کرده است.

آقای کیمیایی سر صحنه یکی از فیلم هایشان پیشنهاد بازی در یک سکانس را به شما داد و پاسخ شما این بود: «من فقط نقش اول بازی می کنم!» اما به تازگی مشغول بازی در یک فیلم به کارگردانی پولاد کیمیایی و تهیه کنندگی مسعود کیمیایی هستید. در این فیلم نقش اول هستید؟

– (می خندد) بله. این فیلم «معکوس» نام دارد. تا پیش از این، برای بازی در چهار کار به عنوان نقش اول دعوت شدم و چون آن نقش ها غیرخواننده بودند، نپذیرفتم. در فیلم «تهران تهران» و «بوی گندم» هم نقش خواننده را داشتم. در این فیلم نقش اول را ایفا می کنم اما این نقش خواننده نیست و بنا به اصرار آقای کیمیایی آن را پذیرفتم. نقشم را دوست دارم اما کار سخت است. از ساعت شش و نیم تا ساعت 9 شب سر فیلمبرداری هستیم و در این شرایط زمان کافی برای استراحت و رسیدن به مسائل روزمره را کمتر پیدا می کنیم. قرار بود آقای ملک مطیعی به عنوان پدر من در این کار ایفای نقش کنند که متاسفانه برخی ایراد گرفتند و بنا شده آقای سعید راد به جای ایشان بازی کند. ماجرای فیلم داستان جوانی به نام سالار است که درگیر یک بحران شخصیتی است و از کودکی، پدرش را ندیده اما با تلفنی که به او می شود در جریان زندگی پدرش قرار می گیرد و وارد ماجرای داستان می شود.

برسیم به سر آخرین آلبوم شما. در آلبوم «سلول شخصی» قطعه خاصی هست که خودتان هم آن را دوست داشته باشید و با آن خاطره بازی کنید؟

– کارهایی را که انجام داده ام، بیشترشان هنوز برای خودم تازگی دارند اما قطعه «سیگار پشت سیگار» الان به خاطرم آمد که برای ساختش درگیر یک اتفاق شدم و بهتر است بگویم ساخت این قطعه اتفاقی بود. من با اندیشه فولادوند در مورد یک کار دیگر مشغول بحث بودم اما ناگهان مثل جن زده ها به سراغ گیتارم رفتم و از اندیشه پرسیدم سیگار پشت سیگار را همراهش دارد یا نه؟ این شعر را اندیشه فولادوند ده سال قبل سروده بود و با اینکه خیلی از خواننده ها می خواستند روی شعرش آهنگ بگذارند و بخوانند نپذیرفته بود. خانم فولادوند دفترش را باز کرد و شروع به خواندن «آن قطعه کرد. از زمانی که من گیتار را به دست گرفتم تا زمانی که ساخت آن کار تمام شد، شاید پنج دقیقه طول نکشید. این کار دو سال بود که قرار بود ساخته شود اما یک لحظه تصمیم به ساخت آن کار گرفتم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا