خواندنی

«خندوانه» قربانی عشق جناب خان شد

زندگی همیشه جاری است، حتی با آسیب‌هایی که وارد می‌شود یا عضوی که دیگر وجود ندارد، این‌ها قسمتی از صحبت‌های رامبد جوان در‌باره بیمارانی بود که هنوز در بستر هستند و یا ممکن است دیگر نتوانند بلند شوند، به همین خاطر شادی برنامه شب گذشته به همه این بیماران که همچنان با امید زندگی می‌کنند تقدیم شد.

پس از اهدای این شادی جوان قطعاتی را از کتاب رساله 100 فرمان خواند،‌ از جمله می‌توان به این تکه اشاره کرد: کسی را زیر چتر خودتان راه ندهید، بعدا باران زهرمارتان می‌شود!‌ یا این جمله: بزرگ هیچ آدمی نشوید که کوچک می‌شوید.

جنوبی‌های پر‌افتخار و نامه فیلسوف معروف به یک نویسنده ایرانی

در همین حین بایرام آمد و از تحویل ماشین‌ها به صورت دلخواه به کسانی که در پارکینگ رستورانش پارک می‌کنند گفت، پس از بحث با جوان و پخش آیتمی، این مجری از کار‌ها‌ی به یادماندنی و مسیرهایی که توسط بعضی آدم‌ها باز می‌شوند تعریف‌ و حبیب احمدزاده، نویسنده و مستند ساز جنوبی را دعوت به حضور کرد.

طی گفتگو با وی پس از سلام و احوالپرسی،‌ احمدزاده در پاسخ به رامبد راجع به ویژگی و صفت‌های دیگر مردم آبادان و جنوب به غیر از عینک ریبن بیان کرد که یکی از این ویژگی‌ها این است که مردم ما از لهجه‌شان فرار نمی‌کنند و اصولا تلاشی در پنهان کردن آن ندارند.

احمدزاده در ادامه از نامه «نوآم چامسکی»‌ فیلسوف و روانشناس آمریکایی که به خاطر نگاه دقیق و ظریف وی در کتاب داستان‌های او که راجع به بچه‌های غزه بود برایش نوشته بود گفت و بعد هم به سراغ تعریف خاطره رفت.

بعد از یک رفت و آمد رسانه‌ا‌ی جناب خان هم به آن‌ها پیوست و در ابتدای حضورش شعری در وصف آبادان خواند، سپس جوان کنار او آمد و گفت که احمدزاده به دنبال کشتی گمشده پدرش به آبادان رفته و به درخواست او سری هم به خانه احلام زده بود.

حبیب احمدزاده ادامه صحبت را در دست گرفت و بیان کرد که برا ی جناب خان دو خبر دارد، خبر بد آنکه در شهر شایع شده پسر عمو بهنام می‌خواهد به خواستگاری احلام برود و خبر بعدی این است که وی پس از مذاکرات طولانی با شش برادر احلام پاکتی را آورده که زندگی جناب خان را رقم می‌زند، درون پاکت سوال‌هایی وجود داشت که برادر‌ها به عنوان میانجی به این نویسنده داده بودند تا در مقابل دوربین  از جناب بپرسد و در صورت پاسخ‌های ناشایست آن برگه را باز داخل پاکت برگرداند.

جناب خان یعنی؟!

این اولین سوالی بود که از او پرسیده شد و پاسخ این بود: یعنی نوکر پدر احلام و هفت جد و آبادش!

پرسش‌های بعدی نیز در همین سبک بودند، مثل شش تا کوکای احلام یعنی؟ بهنام که مثلا باجناق اوست،یعنی؟ و همچنین احلام یعنییی؟! که وی در پاسخ این سوال صدایش جانی دوباره گرفت و گفت: یعنی کسی که از بچگی تمام سلول‌ها، مولکول‌ها و میتوکندری‌های مو عاشق او بوده اند، احلام یعنی همه وجودُم… و بعد هم هله هله یارُم را با لحنی سوزناک خواند.

خندوانه قربانی عشق احلام و جناب خان شد

در ادامه که به گفته احمدزاده بخش مهم ماجرا است، طی سوالی از دارایی‌های جناب خان پرسیده شد و او اظهار داشت که چند تا باشگاه مثل پاری سن ژرمن و نفت آبادان را دارد، همینطور داوید لوییز و جاوسیلوا هم که با آن‌ها قرار داد دارد را پشت قباله‌اش می‌اندازد،علاوه بر این‌ها دو دنگ از خندوانه پشت قباله و چهار دنگ آن را هم به نام احلام می‌زند.

با گفتن این حرف جوان سین جیم را قطع کرد و شاکی شد ولی بعد به اصرار جناب خان برای اینکه دوستی خود را ثابت کند به این اتفاق تن داد.

احمدزاده همچنین برای شاد کردن دل چند نفر در بیرون از استودیو اشاره‌ای به جشنواره دانش آموزان مرزی که تا به حال به سینما نرفته‌اند کرد و گفت: انشاءالله من هم در این برنامه شرکت و کمک می‌کنم.

بعد از رفت وی، جناب خان خطاب به جوان که هنوز بهت زده بود، اظهار کرد: تقصیر خودته، مگه بیکاری میای وساطت می‌کنی؟! البته من که چشمم آب نمی‌خورد، چون 35 ساله که مدام دارم از این فرم‌ها پر می‌کنم و این توافقات را تایید!

و اما در آخر بعد از شعر خلیج فارس، رامبد خاطرنشان کرد: مردم ایران ما به احترام شما ایستاده‌ایم و دوستتان داریم، لبخند بزنید و آن را به دیگران هدیه دهید و مطمئن باشید انرژی آن چند برابر به خودتان برمی‌گردد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا