خواندنی

خاطره هولناک دو شاهد از فاجعه منا؛

یکی از شاهدان مازندرانی جنایت سعودی در منا می گوید: فشار جمعیت به دلیل بسته شدن درب و مسدود شدن راه بسیار بالا بود به طوری که فرصت نگاه کردن به زمین را پیدا نمی کردم، در اوج فشار جمعیت احساس می کردم روی ابرها حرکت می کنم و این شرایط در یک کیلومتر از مسیر ادامه داشت تا در فرصت اندکی موفق شدم لحظه ای جمعیت را کنار زده و زیر پایم را نگاه کنم، باور کردنی نبود در تمام این مسیر جنازه های حجاج زمین را فرش کرده بودند ولی فشار جمعیت راهی برای حجاج نگذاشته بود.

وی ادامه داد: وقتی هم که پیکرهای بی جان و نیمه جان حجاج را می بردند برخی زنده بودند اما حال و جان در بدن نداشتند که خود را نجات دهند، حتی افرادی که از بی حالی در خواب و بیهوشی رفته بودند را ریختند درون کامیون و فریاد زائران هم ماموران سعودی را منصرف نمی کرد.

یکی دیگر از این شاهدان می گوید: اوضاع وخیم تر از این حرف هاست، اجساد قربانیان حدود هفت هشت ساعت زیر آفتاب سوزان و هوای گرم مانده و چهره ها از خفگی کبود شده بودند، سعودی های ملعون هم وقتی آمدند جنازه ها را ببرند با بولدوزر به جان پیکرها افتادند دیگر کاری نداشتند که کسی زنده است یا مرده فقط می ریختند درون کیسه های بزرگ و یا کانتینر و می بردند. الان هم بعد از گذشت چهار روز از فاجعه وقتی پیکرها را می خواهند از هم جدا کنند پوست مرحومان به هم چسبیده و موقع جداسازی پوست بدن آنها کنده می شود و … بدن ها باد کرده و چشم ها از حدقه زده اند بیرون  … دیگر تو بخوان حدیث مفصل از این مجمل…

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا