حجاج: به ما لگد می زدند و می گفتند بمیر!
شماری از حجاج الجزایری در مصاحبه با خبرنگار شبکه الشروق الجزایر مشاهدات خود را درباره فاجعه منا بیان کردند.
یکی از حجاج الجزایری گفت ما قبل از وقوع حادثه منا رمی جمرات را انجام دادیم. رفت و آمد حجاج عادی بود. ما در مسیر برگشت به محل اقامت بودیم دیدیم که شمار بسیار زیادی از حجاح از روبه روی ما در حال برگشت هستند. دو گروه با هم برخورد کردند.
وی افزود: حجاج در جان دادن بودن اما هیچ کس نمی توانست برای آنها هیچ کاری انجام دهد.
من خوشبختانه به علت قامت بلندم توانستم بالاتر از بقیه قرار بگیرم و راحتر نفس بکشم. ما در میان فشار دو طرف قرار گرفتیم. اما آنهایی که زیر دست و پا قرار گرفتند همگی جان خود را از دست دادند. در حقیقت من در آخرین لحظه از مرگ نجات یافتم.
یکی دیگر از حجاج الجزایری به نام منذر حسناوی گفت: علت واقعه برخورد حجاج در منا سوء مدیریت نیروهای امنیتی عربستان و بی نظمی حجاح بود. در رمی جمرات همه خوب پیش می رفتند. اما در برگشت حجاج مشکل بوجود آمد و با هم برخورد کردند.
زنان و مردان مسن زیر دست و پا از بین رفتند.
وی افزود: اگر مسئولان عربستان سعودی هماهنگی داشتند چنین حادثه ای رخ نمی داد. آنها نتواستند بازگشت حجاج از منا را مدیریت کنند. بیشتر جان باختگان در منطقه ای به مساحت پانزده متر مربع حضور داشتند و جان خود را از دست دادند.
کمال بن زاید یکی از حجاج الجزایری میانسال که خود را پرستار معرفی کرد، گفت: مردم در مسیر برخورد از بین رفتند. این حادثه برای من غیر قابل تصور است. جوان و پیر از بین رفتند. تعداد زخمی ها زیاد بود. همه مردم خسته بودند.
یکی از حجاج زن الجزایری که نام خود را «زبیده» و از ایالت عنابه معرفی کرد، گفت: بسیار هولناک بود. من داد زدم. از پسرانم خواستم مرا از زیر دست و پا بیرون بکشند و آنها نتوانستند. آنها دو بار من را کشیدن و من افتادم.
وی افزود: برخی به من ضربه زدند و گفت بمیر. من نفسم را گرفتم و گفتم در نفس کشیدن صرفه جویی کنم. چند بار زیر پاها افتادم. یک حاجی مصری من را بیرون کشید.
یکی از حجاج میانسال الجزایری گفت ما در چادر نشسته بودیم. زمانی که بیرون آمدیم فقط جنازه ها را دیدیم. همه چیز به هم ریخته بود.
من رشیده زیدان از شهر عنابه الجزایر هستم. من و خواهرم برای رمی جمرات رفتیم. ناگهان شلوغ شد و زمین خوردیم و من از او خبر ندارم که زنده است یا جان باخته است.
وی افزود: من بی هوش شدم. من را به خیمه آوردند. از خواهرم هیچ خبری ندارم. آنها باید به ما بگویند او کجاست، اگر جان باخته شهید است و اگر زنده است باید برگردد.
وی گفت: من همه چادرها را برای پیدا کردن او گشتم. چادرهای حجاج الجزایری، مغربی و مصری را گشتم اما او را نیافتم. ما از همه می خواهیم برای پیدا کردن خواهرم به ما کمک کنند.