چرا شروط ضمن عقد کافی نیست؟
هدی عمید / وکیل پایه یک دادگستری
با این وجود، بسیاری معتقدند با توجه به ظرفیت قانون مدنی برای توافق برشروط ضمن عقد میان زوجین، قانون راهحل این مشکلات را پیشبینی کرده و درنتیجه دیگر نیازی به تغییر قانون نداریم. این استدلال اگرچه در نگاه نخست درست به نظر میرسد اما ایرادهای عمدهای دارد.
ماده ۱۸ قانون گذرنامه، صدور گذرنامه برای زنان متاهل را منوط به اجازه همسر كرده، ماده ۱۹ نيز عنوان میدارد اگر كساني كه به موجب ماده 18 صدور گذرنامه موكول به اجازه آنان است از اجازهشان عدول كنند، از خروج دارنده گذرنامه جلوگيري و گذرنامه تا رفع مانع ضبط خواهد شد. همانطور که مشخص است متن این ماده کاملا مطلق است و به این معناست که شوهر میتواند هر زمانی و به هر دلیلی، با مراجعه به اداره گذرنامه از اجازه خود عدول و همسرش را ممنوع الخروج کند.
در سالهای اخیر، با افزایش آگاهی زنان نسبت به حقوقشان و عدم تمایل آنان به پذیرش قوانین ناعادلانه حاکم بر خانواده، گرایش به تنظیم و ثبت شروط ضمن عقد افزایش یافته است.یکی از این شروط ضمن عقدی که حقوقدانان سالهاست به زنان پیشنهاد میکنند، تضمین حق خروج از کشور است. بسیاری از زوجین این شرط را در عقدنامههای ازدواج خود مینویسند و زن و شوهر همزمان با عقد آن را امضا میکنند. امامتاسفانه باوجودي که این بندمندرج درسند ازدواج،کاملا رسمی، قانونی ومعتبر است، ادارههای گذرنامه و سایر نهادهای مرتبط مانند پلیس +۱۰ از پذیرفتن و اعمال مفاد آن خودداری میکنند.
برای پرهیز از این بهانهگیریهای غیرقانونی، وکلا اکیدا توصیه میکنند که زوجین پس از وقوع عقد، به دفترخانه اسناد رسمی مراجعه و در سند جداگانهای وکالت مورد نیاز برای خروج از کشور را تنظیم كنند. در تنظیم این سند دو موضوع مهم باید مورد اشاره قرار گيرد:
۱. وکالت در انجام تمامي اقدامات لازم جهت دریافت گذرنامه جدید یا المثنی یا تمدید گذرنامه (نام ادارهها و نیزکارهایی که باید انجام شود، به تفصیل در سند قید خواهد شد).
۲. اعلام رضایت کامل و بدون قید و شرط زوج مبنی بر خروج از کشور زن با قید این موضوع که حق عدول از این رضایت راهم از خود سلب و ساقط كرده است.
مشکل اما آنجاست بسیاری از مسئولانی که خود به ناکارآمدی قانون و به روز نبودن آن اذعان دارند، ضرورتی برای تغییر قانون نمیبینند و معتقدند تا وقتی امکان درج شروط ضمن عقد هست، استفاده نکردن از آن کوتاهی خود زنان است.
باید توجه داشت که اساسا وظیفه ذاتی قوانین حمایت از کرامت ذاتی انسانهاست و قانون، نباید راه بیعدالتی و تبعیض را باز بگذارد. صرفنظر از این موضوع، نکتهای که در این میان نادیده گرفته میشود این است که درج وکالت در خروج از کشور حتی با فرض این که کامل، دقیق و با تمامی ظرایف حقوقی نوشته شده باشد، باز هم در را به روی مشکلات نمیبندد.
مردی که به همسرش وکالت خروج از کشور را داده، بازهم میتواند هرزمانی که خواست با مراجعه به اداره گذرنامه درخواست ممنوعالخروجی کند، اداره گذرنامه نیز که از وجود وکالت زوج به همسرش بیاطلاع است، براساس مقررات این کار را خواهد کرد. زنی که درحال سفر به خارج از کشور است تا برای مثال در کنفرانس علمی سه روزهای شرکت کند، درفرودگاه از ممنوعالخروج شدنش مطلع میشود. پاسپورت وي گرفته میشود و او باید برای حل مشکل به اداره گذرنامه مراجعه کند. آنجا به وکالتی که دارد استناد میکند اما ادارههای گذرنامه با این استدلال که مقام اجرایی هستند و نیاز به نظر مقام قضایی در این خصوص دارند، سند را نپذيرفته و زن باید به دادسرای امور سرپرستی مراجعه و دستور رفع ممنوعالخروجی بگیرد. این به معنای از دست دادن فرصت کنفرانس است. دراین موارد،علاوه بر تحمیل ضرر مالی سنگین بر زن، زمان نیز از دست رفته است ودیگربعد از رفع ممنوعالخروجی، فرصت شرکت در کنفرانس، مسابقه، آخرین دیدار با عضو خانواده یا مسافرت، ازدست رفته است. در اين راستا تاکید بربحث شروط ضمن عقد سه کاستی مهم دارد: اول، شروط ضمن عقد همچنان بر پایه کسب رضایت شوهر برای گذشتن از امتیازات قانونیاش استوار است و اکثریت مردان تمایلی ندارند امتیازاتی را که کفه قوانین را به نفع آنها سنگین میکند، از دست بدهند.
دوم، تعداد زنانی که از امکان شروط ضمن عقدآگاه هستند، همچنان بسیار پایین است؛ علاوه بر آن در شرایط نابرابر حقوقی واقتصادی، توان چانهزنی زنان بالا نیست. آگاهسازی شاید بتواند برای جواناني كه قصد تشکیل خانواده دارند راه چارهای باشد اما نمیتواند به زنان بسیاری که سالهای زیادی از ازدواجشان میگذرد، کمک کند.
سوم، به فرض اگر زن و مردی بر سر داشتن وکالت دراجازه خروج ازکشور به تفاهم رسیدند و اسناد لازم هم به دقت تنظیم شد، هیچ تضمینی وجود ندارد که با وقوع کمترین اختلاف یا ناراحتی، مرد از این اختیار قانونی ناعادلانه خود استفاده نکند و مانع رسیدن زن به خواستههایش نشود. به همین منظور، مهمترین و اولین اولویت در این زمینه باید تغییر قانونی باشدکه زنان را همردیف کودکان زیر ۱۸ سال و محجور دانسته وتشخیص صلاح آنها را به اختیار شوهرگذاشته است. قانونی که بر خلاف اصول قانون اساسی وناقض کرامت انسانهاست.
179/