علي طجوزي
الان چیزی که در این مملکت موجب ترس است، پایین آوردن نرخ بهره است . تا زمانیکه ما این رو در بایستی را داریم،روز به روز به سمت ترکیه 20 سال پیش می رویم. ما ازخارج واردات قاچاق را انجام می دهیم،این باعث می شود که حقوق ملت ما ازبین برود.یعنی نه گمرکي و نه مالیات بدهند.ازهمه بدترکالاهایی رابیاورندکه استانداردندارند. خودکفایی این نیست که تکنولوژی و مهندسی پزشکی را خودمان در اینجا تولید کنیم. چیزی که در دوران جنگ مهم است، این است هر کالایی را که کارخانه های ما تولید می کردند،توجیه اقتصادی داشت.
محمدصادق مشايخ از جمله مديراني است كه هم سابقه فعاليت دولتي دارد وهم فعاليت در بخش خصوصي.هر چند اين روزها ترجيح داده است به حجره اش در بازاربرود اما همچنان درگيرمسائل اقتصادي –سياسي كشور است وبا دكتر محمدرضاعارف وهمچنين آيت ا… هاشمي رفسنجاني همكاري مي كند .
او به« قانون» ميگويد:ما انقلاب کرده بودیم که جلوی فسادهای اجتماعی را بگیریم. مشايخ همچنين درباره وضعيت اقتصادي امروز ايران مي گويد:قبل از انقلاب چیزی تحت عنوان بحران صنعت نداشتیم.درشرایط کاستی و کمبود تولیدمان ، اینها از این موقعیت سوء استفاده نمی کردند که جیب مردم را تهی کنند. چون خود اینها یک شخصیت تجاری داشتند. یک تاجر در کل نظام های جهان مسئول پیشبرداقتصادش است وهمچنین کمک به مصرف کننده می کند. او يكي ديگر از موانع رشد توليد را نرخ هاي بهره بالا دانسته واز سوي ديگر بي مسئوليتي برخي واردكنندگان را مسئول وضعيت فعلي مي داند.
وضعیت امروز صنعت خودروی ایران بی شباهت به وضعیت پیش آمده برای صنعت نساجی در دهه هفتاد نیست . دهه 70 صنعت نساجی به عنوان یک صنعت پیشرو با قابلیتهای زیاددرسهم تولیدی کشورمان حضور داشت.اما،رفته رفته این صنعت به مرحله ای رسیدکه درحال حاضر می توان به جرات گفت که صنعتی به نام نساجی نداریم. سوال من این است ، چه اتفاقی افتاد که مااین صنعت را از دست دادیم؟
برای پاسخ به این پرسش باید به پیش از انقلاب برگردیم. قبل از انقلاب چیزی تحت عنوان بحران صنعت نداشتيم.خصوصاً صنعت نساجی.یعنی اینکه یک حالت ثبات و آرامش دربازارنساجی حاکم بود. تعداد بسیار کمی که انگشت شمار بوده وحدود 99درصد آنها نیز در تهران بودند،مسئول واردات کشور بودند. جنسی را به کشور وارد می کردند که طبیعتا پارچه بود.اماازنوعی بود که در کشور ما دقیقاً تولید نمی شد و کمبود آن احساس می شدومورد نیاز بود. کسانی راکه من می شناختم آدمهای مسئولی بودند ، آدمهای بسیارمومن و مسلمانی هم نبودندامادرجایگاه خودشان احساس مسئولیت می کردند.اینکه این واردات به صورت بحران تولید نشود.یعنی اینکه در شرایط کاستی و کمبود تولیدمان ،اینها ازاین موقعیت سوء استفاده
نمی کردند که جیب مردم را تهی کنند. چون خود اینها یک شخصیت تجاری داشتند.
این مسئولان دولتی بودند يا تجاربازاري ؟
تمام اینها از مردم بودند. تجاری بودند که از بازار رشد کردند، یاد گرفته بودند و بازار را می دانستند. هنوز هم اینها متعلق به مردم هستند. هیچگاه وابسته به نظام شاهنشاهی و سلطنتی نبودند. این عده ای که در بازار ما بودند وابسته به رژیم سابق نبودند. همه اینها کسانی بودند که به طورژنتیکی و وراثتی به عنوان تاجر فعالیت می کردند.تجاری بودندکه به کشورشان علاقه مندبودند.اگراز کشورهایی مثل ژاپن و انگلستان، فرانسه،ایتالیا،آمریکا خریدمی کردندبه فروشنده آنجافشار می آوردند که بهترین کالا را با کمترین قیمت خریداری کنند. این چیزی است که متاسفانه بعدازانقلاب کسی به آن عنایتی ندارد.ما میرفتیم بهترین کالا رابه صورت رقابتی از آنهاخریداری می کردیم.قیمت آن هم سعی می کردیم درسطح پایین خریداری شودوکیفیت آن هم مجبور بودندروز به روزبالاتررود . به دلیل اینکه وقتی آن جنس با برند آن کشوربه ایران واردمی شد می باید این برند روزبه روز کیفیت آن بالا ميرفت چون می خواستند اسم خودشان در دنیا حاکم باشد.
به چه دلیل؟
به دلیل اینکه بعضی از صاحبان صنایع یافرارکرده بودندیاکارخانه های آنها مصادره شده بود و به بیانی یازیرکلید بنیاد یا زیر کلید بانک بود،اینها نتوانستند کارخانه ها را به طرف پیشرفت وتولیدبیشتر بارآوری کنندو همين باعث شد که ما تولید نداشته باشیم .درضمن چیزی که در دوران جنگ مهم است، این است که هر کالایی را که کارخانه های ما تولید می کردند،توجیه اقتصادی داشت.چون به چند برابر قیمت در بازار خریداری
می شد درحالیکه دلارآن هفت تومان بود.ولیکن دربازار به چندبرابر قیمت خریداری می شد. یعنی هیچ کارخانه ای در آن دوران ضرر نمی کرد. بنابر این آن کسی که بالای سر کارخانه بود، احساس
می کرد نیازی نیست که تکنولوژی خود را به روز کند یا
ماشین آلات جدیدی را وارد کند. در پایان دهه شصت جنگ به اتمام رسیدووارد دنیایی شدیم که باید پول وارد صنایع و اقتصادمان شود اما اتفاقی که افتاده بود این بود که دیگر حالاتولید نداشتیم،جمعیت افزایش پیدا کرده بود وبازار مصرف داشتیم. قیمت دلار همان نرخ مانده بودوقیمت نفت هم افزایش پیدا کرده بود.درآن وضعیت به جای اینکه بخواهیم صنایع مان را رشد بدهیم،مجبورشدیم که وارد کننده باشیم.
چه تفاوتی باقبل داشت ؟
کسانی این بار وارد کننده شدند که تاجرنبودند و افرادي بودند که ازشرایط بازار جدید،بدترین استفاده و فساد اقتصادی را وارد کشورمان کردند.یعنی اینکه طرف مقابل مامتوجه شداین بارکسانی را که می آیند و از او خرید می کنندووارد کننده می شوند،کسانی نیستندکه به دنبال کیفیت باشند. آدمهای جدید التاجری هستند که دیرآمده اندو زودمی خواهند بروندواو می خواست که اینها را جذب خود کند. و متاسفانه در دوبی،چین،تایلند،ترکیه تمام چیزهایی است که با تمام وجود خود آن را احساس کرده ام. تمام کشورها متوجه شدند که ابتداباید سفره فساد راپهن کنند،بعدجوانان اینجا بروند و واردات داشته باشند.
چگونه این سفره پهن شد و اصولاً چگونه سفره ای بود؟
ماانقلاب کرده بودیم که جلوی فسادهای اجتماعی را بگیریمامادرآن طرف آدمهای زرنگی هستند که ازهرکجاوهرکشوری آمده اند و به آنها آموزش داده شده است.اینکه ایرانیها را با آنچه که در کشورشان رشدنکرده ، یعنی بد اخلاقی را به آنها جذب کنیم.هتل هایی که در دوبی بوده اند و الان هم هستند،اینها جوان های ما را نسبت به آن چیزهایی که درکشورمانع آن شده بودند،در آنجا به خود جذب کردند.صاحبان سرمایه ای که از هند،چین وکشورهای دیگری که دردبی جمع شده بودند ، آمدند در آنجا این سفره فساد اخلاقی را درآنجا پهن کردند.این جوانان هم که به قول قدیمی ها می گفتندهم فال است وهم تماشابه آنجا رفتند.چیزی که ازهمه بدتربود،بعدازفروپاشی شوروی سابق،ازتمام این کشورها آمدندودردوبی پایگاه فسادایجادکردند.
چرا از لحاظ اخلاقی نتوانستيم جوانهای خودمان را مهار کنيم؟
به خاطر اینکه جنگ همه امکانات ما راتحت تاثیر خود قرار داد،ازجمله دانشگاههاوصنایع مارا و فرصتی هم نبود که بیايیم و اینها را مورد بررسی قرار دهیم. چون دردوران جنگ همه بودند و افکار مردم را آنقدر به خود مشغول کردند که فکری به جز پیروزی درجنگ نبودوهیچکس به دنبال فکر دیگری نبود. در عین حال در صنعت و اقتصاد،مسئولان درفعال بودند که مردم درمانده و مستاصل نشوند این بود که وارداتی که همراه با فساد بودبه صورت فرهنگ درآمد ازجمله کشورهایی چون ترکیه،تایلند،هندوچین درسطح گسترده این کارها را انجام دادند.نمی خواهم تهمتی به همه زده باشم، ولی چون می دانم که اکثریت این وارد کنندگان تاجرنیستند،یابچه هایی بوده اند که در این 20 ساله بعد از دوران جنگ رشد کرده اند،اینها وقتی به آن کشورها می روندوهرچیزی را می خرند و با هر کیفیت و هر قیمتی دراینجا از آنهاخریداری می شود. لذامتاسفانه هنوزهم هیچگونه ضابطه ای برای واردات اینها نداریم.
نکته ای که در خصوص تجار اشاره کردید،کسانی که پیش از انقلاب با وجود اینکه مومن و متعهد بودند اما به کشورشان وفادار بودند،یعنی نگاه ملی هم داشتند.چه اتفاقی افتادکه در حال حاضر این نگاه ملی عوض شده است وبه دنبال سودجویی شخصی هستند؟
دلیل اين قضيه درخود آن مستتر است الان مسلمان هایی که در قبل از انقلاب در بازار بودند،الان جزوبسیاری از «ان جی او»هایی هستند که درحال حاضر به این کشور خدمت می کنند. البته نمیخواهم برای کسی تبلیغات کنم ولی همان تجار الان مشغول کارهای خیر و موسسات خیریه شده اند. اینها همان تجارقبل از انقلاب هستندكه در حال حاضر به دلیل اینکه هجمه ای که توسط آدمهای بی مسئولیت به بازار شده است ، ترجیح می دهند خودشان راازاقتصاد کناربکشندودرکارهای خیریه وعام المنفعه فعالیت داشته باشند. ما فکر نمی کردیم در این نظام کسی جرات اختلاس کردن داشته باشد. این اختلاس ها هم از زمان آقای خداد شروع وبعد با امثال جزایری ها ادامه پيداكردتاامروز که به زنجانی ها رسیده است ، حالا این اندیشه بددرذهن جوانان مارشدکرده است،که بدون زحمت می توانیم صاحب پول زیاد شویم.
بحث انقلاب را مطرح کردید. آیادر آن هنگام اصلا به اقتصادفکرمی کردید؟به عبارت دیگر وقتی
می خواستیدنظام سیاسی کشور راعوض کنید،یکی ازدلایل آن وجودفساد اقتصادی،هزار فامیل و افزایش شکاف طبقاتی و اینگونه مسائل بود.آیادراین جریان ، اقتصاد را به عنوان یک مقوله اساسی مدنظرقرارداده بودید؟
چون من زیر مجموعه شهید بهشتی بودم، هستم و خواهم بودوازافکار آیت ا…شهیدمطهری بهره می برم و الان هم به شرایط زندگی (حداقل خود من) تطبیق می دهم، که اقتصاد سالم یعنی چه؟ بله. در انقلاب هدف ما،عدالت اقتصادی و اجتماعی بود.خانواده شاه فساد ایجادمی کردند.مردم درفساد شرکت نداشتند.آن بخش شاهنشاهی که شامل خانواده واطرافیان او بودند.
کسانی که به نظام حکومتی نزدیک بودند. الان چه تفاوتی کرده است؟ الان هم کسانی هستند که به مسئولان یا منسوبین دسترسی دارند.
الان که ما بحران هاواختلاس های رده بالا را مشاهده می کنیم و می بینیم که در کنار آن مردم ما از نداری، نداشتن خانه و بیکاری رنج می برند و به تدریج تولید و کشاورزی ما در حال از بین رفتن است، این صحبت شما کاملاً صحیح است. اینکه فلان وزیر در فلان بحران شرکت داشته و چندنفر مسئول هم آن را امضا کرده اند. باید یک برنامه ریزی کلی در این مورد صورت گیرد.اینکه این نظام،نظام فاسدی نیست، اما در هر میوه بسیار خوب هم یک کرمی هست.به هرحال فساد در اقتصاد هم در زمان رسول ا… (ص) و امام علی(ع) هم بوده است. اگر مسئولان، نمایندگان مجلس،هیات وزراء،هیات حاکمه دراین کارها دخیل هستند، این را باید یک سیستم قدر و توانمندی بیاید و شروع به بررسی ریشه کنی بنیادی آن کند. نه اینکه ما بگوییم چند نفر را بگیرند یا زندان کنند.
به نظر شما این فسادها و عقب ماندن ما ازقافله اقتصاد جهانی چقدر ریشه در دولتی بودن اقتصاد ما دارد؟
به همان اندازه ای که این دولتی بودن، قدرت نفوذ در اقتصاد کشور را دارد، به همان اندازه هم در آن فساداست.اگر فرض بگیریم که ازصدمیلیارددلار اقتصادی داریم که 70درصد آن دولتی باشد، در همان 70درصد هم فساد داخلی هست. چنانکه می بینیم. مثلاً اگر می گویم 30 میلیارد دلار، رقم فیکسی را می گویم چون این رقم چندین بار بالا و پایین رفته است. از زمان قالیباف که فرودگاه پیام را پیدا کردند، آن موقع 6 میلیارد دلار بود. پس بنابر این جلوی آن را نگرفته اند. 25 یا 30 میلیارد دلار شده است. این 30 میلیارد دلار برابر500 میلیارد دلار می تواند فساد و ناامیدی ایجاد کند. بخش فنی و مهندسی ما ، دانشگاه و علوم ما ، آدمهای صاحب فن و تولید ما را ، همچنین در بخشهای کشاورزی، دامداری، صنایع ما ناامیدی ایجاد کند. کسانی که در این کشور می توانند ایجاد صنعت و تولید ثروت کنند با ناامیدی از بین می روند.
چه تعريفي از عدالت اجتماعي داشتيد يا داريد؟
اینهاسوالاتی است که مملکت ما را در گیر کرده است. اتفاقی که الان دارد می افتد و ما ازخارج واردات قاچاق را انجام می دهیم،این باعث می شود که حقوق ملت ما ازبین برود.یعنی نه گمرکي و نه مالیات بدهند.ازهمه بدترکالاهایی رابیاورندکه استانداردندارند.آنهایی که صنعتی است استاندارد ندارد. آنهایی که شامل کشاورزی و بخش تغذیه وغذایی هستندآنها هم از نظرعلمی وپزشکی صحت ندارند. یعنی ممکن است بسیاری از مواد غذایی را که وارد کشور میکنندازنظر سلامت جامعه هم ضرر داشته باشد.من شخصاً معتقدم جامعه ما باید در اقتصاد هنرمندی کند،نظارت داشته باشد و ورود کند.اگربیائیم جلوی قاچاق را بگیریم و یک سالم سازی اقتصادی کنیم…
اين مسائل درحرف زيباست ،اماهیچگاه نتوانسته است عملی شود.ماتجربه دهه هفتاد را وآغاز اصلاحات اقتصادی را داريم كه مقاومت های زیادی در مسير آن صورت گرفت.به نظر شما آن موقع آرمانگرا بودند یا اینکه درکی از اقتصاد نداشتند؟ چرا این مقاومت ها صورت گرفت؟
آرمان گرایی که چیز بسیار خوبی است. هیچکس این را
نمی تواند نفی کند که آرمان من این است که اصول اسلام یا حکومت امام علی (ع) را آرزو می کنم که جاری شود. این آرمانگرایی است. اما اینکه عده ای صاحب نفوذ بیایند بگویند که وسط دنیا همین جا ست و هر کسی که نمی خواهد برود متر کند و بیاید، این چیزی است که ما را از اهداف و عدالت اقتصادی مان دور می کند. ما باید ببینیم یک نفری که قدرت دارد در دولت نفوذ کند آیا باید نان 10 هزار نفر را بقول قدیمی ها آجر کند یا به سهم خودش بیاورد. این همان فرمایش امام علی(ع) است که می گوید بدان، ثروتی که در یک جا جمع می شود، در جایی دیگر یک عده ای فقیر و نابود شده اند. این است که تمام سرمایه ها در تمام دنیا محدود است. در کشور ما هم محدود است. اگر همین یارانه را حساب کنید می بینید که
بی عدالتی را توزیع می کند.
چرا؟
چون کسانی هستندکه بنزین ماشین آنها روزانه 20 هزار تومان است،آنهایارانه ماهی 45 هزاروپانصدتومان رادریافت می کنند.به نظر می آیدکه ماخدای ناکرده قصدی برای اجرای عدالت الهی نداریم. وقتی می بینیم که آقایی دومیلیارددلار (طبق گفته رئیس قوه قضائیه درخرم آباد)وقتی یک نفر 6 هزار و پانصدر میلیارد تومان اختلاس می کند،این را تقسیم بریک میلیون کنید.چندنفراز این بهره مند نشده اند.اگر قرار باشد که هر نفردر تولیدوتجارت و اقتصاد به دست بیاورد،چند نفراز این
بهره مند نشده اند. بنابر این عدالت اقتصادی این است که آن امکانات محدودی را که درکشورهست، تمامی ملت در آن سهیم شوند. اگرسیستم مابه گونه ای باشد که خود مردم را در اقتصاد شریک کنیم، یعنی تمامی مظاهر اقتصادی و تولید رشد خواهد کرد. الان خشکسالی نیست ،بلکه مابه خشکسالی بحران می زنیم.مابه اندازه 10 برابر تولیدمان آب داریم. چون رودخانه خشک است،ولی آب که هست.مملکت که عوض نشده است. خدا که عوض نشده است. منابع زیر زمینی ما که از بین نرفته است.ماباهمین آبهایی که هدرمی دهیم می توانیم 10 برابر نیاز کشورمان تولید داشته باشیم. به این امکانات اقتصادی می گویند.وقتی به جای اینکه آقایی به میزان چند میلیارد ،کالایی را وارد میکند که مملکت ما آن را توليد مي كند،برویم وکمباین وتراکتور بگیریم و به روستا ببریم و برای آن روستایی امید زندگی ایجاد کنیم، اینجا عدالت اقتصادی ایجاد کرده ایم. از سوي ديگر آن فرد هم به دليل بيكاري از روستا آواره شهرها نخواهد شد
همانطور كه اشاره كردم مسائلی را که شما می گویید خیلی خوب است،اما معمولاً در حد حرف باقی می ماند. چرا خیلی از طرحها و حتی قوانین قابلیت اجرایی پیدا
نمی کنند؟ به چه دلیل این اتفاق نمی افتد؟
من به اندازه یک هشتاد میلیونیوم جامعه می توانم حرفی را بزنم.وقتی شما می فرمایید که اجرایی نمی شود، اولین دلیل آن این است که ما 30 درصدبهره بانکی می دهیمکه هیچ امیدی برای تولید نمی ماند.وقتی یک نفر یک میلیون تومان وام بگیردوآخر سال 300 هزار تومان آن را ندارد،این باید چکار کند؟ اما کسیکه یک میلیارد تومان پول داردودربانک بگذارد و آخر سال 200 میلیون تومان آن بدون هیچگونه دردسر و مشقت های تولید کاری به او میدهند،این باعث می شود که هیچ طرحی پیشرفت نکند. ما دیگر نباید رو در بایستی داشته باشیم. الان چیزی که در این مملکت موجب ترس است، پایین آوردن نرخ بهره است . تا زمانیکه ما این رو در بایستی را داریم،روز به روز به سمت ترکیه 20 سال پیش می رویم.
می گویند نرخ بهره باید کمتر از نرخ تورم باشد.
کدام تورم؟
تورمی که الان موجود است.
الان این تورم منطقی است؟ پس باید به قول خودشان تورم یک یا دو رقمی باشد. تا 4درصد تورم منطقی است ولی نه 30 یا 15 یا 20درصد . دولت اعلام کرده است که تورم 14درصد است. و
می خواهد آن را تک رقمی کند. پس بنابر نرخ بهره هم باید 10درصد باشد و نه اینکه 30درصد. اگر این حرفی که می زنند درست باشد، اعلام کرده اند که تا آخر سال 1393 نرخ تورم ما به روی 14درصد آمده است. نرخ بهره باید 14 یا 5/14درصد باشد و نه اینکه 30درصد باشد. و در بازار آزاد و بخشهای دیگر تا 50درصد برسد. این نقض غرض است. این تناقض است با اینکه اتفاق هم افتاده است. اگر قرار است نرخ بهره بالاتر از نرخ تورم باشد، اعلان کرده اند که تورم 14درصد است. خب 5/14درصد بگذارند. ببینند مملکت عوض می شود یا نمی شود. نرخ نزول خواری هم پایین می آید. یک بهره بانکی و یک نزول خواری داریم. الان بهدلیل آنکه نرخ بهره بانکی تعاونی است، نرخ بهره بیرون که بخش خصوصی
می دهد ، نرخ آزاد است.
می بینند که نیاز فرد چه مقدار است. 40 یا 50درصد است؟ بعد نزول می دهند. تا زمانی که ما بر اساس نوشته ها و نظریه های اقتصادی آیت ا… مطهری و تا زمانیکه اقتصاد سالم نداشته باشیم به اهداف اسلامی هم نخواهیم رسید. چون من این اقتصاد را ناسالم می بینیم. به دلیل اینکه خود من در این اقتصاد ناسالم زندگی می کنم.
به بحث خودکفایی اشاره كرديد، در دنیایی که الان همه سعی می کنند بر اساس مدیریت هزینه فعالیت کنند، آیا خودکفایی می تواند معنا داشته باشد؟
من قطعاً به این حرف خود معتقدم،اما خودکفایی این نیست که تکنولوژی و مهندسی پزشکی را خودمان در اینجا تولید کنیم. هیچ نیازی نیست ،هر نیازی را که ما داریم،دراینجا بسازیم.اما نیاز هم نیست که گندم ، برنج، شکر، ذرت، علوفهو چای مان را از خارج وارد کنیم. وارد کردن پارچه که اصلاً کفر است. چون ظرفیت تولید پارچه ما اینقدر بالا ست که ظرف یک الی دو سال هم
می توانیم خودکفا شویم و هم صادر کنیم. تکنولوژی پزشکی ما ، یا اینکه نمی توانیم هواپیمای بوئینگ یا ایرباس بسازیم، ما نباید برای این ها بنشینیم، تا زمانی که خودمان بهترش را نساخته ایم ، آن ها را وارد کنیم. بنابر این خودکفایی هم تعریف دارد. اینکه بگوییم در کشور را می بندیم و همه چیز را خودمان تولید می کنیم. این حرف نشدنی و غیر منطقی است. چون تمام دنیا به یکدیگر نیاز دارند و رشته شان به هم وصل است، اما نه اینکه به این دلیل هر چه
می توانند تولید می کنند ، وارد بشود. و هر چه را که نمی توانند تولید کنند ، وارد نکنند. من معتقدم اگر این مدیریت سازمان برنامه و بودجه ما که راه افتاد و همینطور وزارت اقتصاد مان که هنوز من از آن کارایی ندیده ام، که بگوید صنایع و واردات مان را چکار کردهایم. همینطور که الان می گویند پکیج های بسته، سیاست های حکومت هم به صورت بسته متحد و منسجم است.
به نظر می رسد خصوصی سازی عملاً به معنای واقعی و در مسیر درست آن قرار نگرفته است. با توجه به اینکه شما هم در بخش خصوصی و هم دولتی فعالیت داشتهاید ،چرا این اتفاق نیفتاده است. اینکه بخش خصوصی تعبیر به
شبه دولتی یا به تعبیری خصوصی تبدیل می شود؟
این نیست که کسی نخواهد اینگونه شود. بلکه شرایط است که نمی خواهد این کار شود. الان یک شرکت تولید کننده وسایل منزل ، قیمت اصلی آن 10 میلیارد تومان است. چه کسی می آید و این را خریداری کند. آنهایی که پشت سر هم می آیند که این کارخانه را خریداری کنند آیا با یکدیگر لابی نمی کنند که قیمت این را بیش از دو میلیارد نزنید. این هم یک نوعی از ناامنی اقتصادی است. وقتی ما می خواهیم خصوصی سازی کنیم، واقعا آن را
نمی خواهیم انجام دهیم و انحرافاتی ایجاد می شود که به قیمت واقعی فروش نرود. اگر بخش عمده ، یعنی اقتصاد کلان را کنار بگذاریم، و در صنایع کوچک به مردم انگیزه تولید دهیم، ما می توانیم آنها را هم کنترل کنیم.
انگیزه تولید در خیلی ها وجود دارد،اماشرایط تولید مهیا نیست.یعنی با همان عدم ثبات نرخ ارز ، هجمه بی رویه واردات، عوض شدن مداوم قوانین و همچنین ناامنی محیط کسب و کار روبه رو است. شما اگر بخواهید عمده ترین موانع تولید در ایران را نام ببرید ، کدامیک در اولویت است؟
این موردی را که می گویم ممکن است به ذهن شما سنگین بیاید. امام (س) فرمودند معلمی شغل انبیا ست پس من تشخیص می دهم که مدیریت مربوط به خداوند است. یا مدبر اللیل و النهار… ای کسی که شب و روز را مدیریت می کنی، پس مدیریت کار خداوند است. بر اساس آن چیزی که می بینیم خداوند است که همه کائنات را مدیریت می کند. کره زمین که نقطه کوچکی در کائنات است. روی این موضوع فیکس کنید. آیا آنقدر که ما به فوتبال بها می دهیم، 10درصد ازآن را به مدیرمان بها می دهیم. چگونه یک فوتبالیست یک دفعه صاحب خانه های مجلل و ماشین های سواری دو میلیاردی و دارای احترام آنچنانی هستند،اما یک مدیر اقتصادی باید قرض بگیرد تا زندگی کند.مابه مدیریت و اقتصادمان بها نمیدهیم.شکوفا نمی شود و سقوط می کند. الان یک باشگاه 200 میلیارد تومان هزینه فوتبالش می کند،در حالیکه دانشگاههای ما آزمایشگاه هایشان لوازم مورد نیاز را ندارند.در بخش کارگاهیشان، آن چیزی که باید یک هواپیما و یک ماشین مدرن را بسازد، آیا 10 میلیارد تومان در درس مکانیک دانشگاه شریف گذاشتیم که برود یک ماشین پورشه یا بالاتر از بنز، کادیلاک، رویز رویز بسازد. آیا کسی این کار را انجام داده است؟ مطمئن باشید اگر 20 سال پیش این کار را کرده بودند از ماشین هایی چون کیا، هیونداو تویوتا جلو زده بودیم. آیا کسی سرمایه گذاری کرد که دانشگاههای ما به آن بها بدهد. این شکست علم و دانش و تخصص در این مملکت است که تجارت را هم تحت الشعاع خود قرار می دهد. یک تاجر که می داند نمی تواند نسبت به فکر و سرمایه اش پیشرفت کند پولش را در بانک می گذارد و 20درصد آن را آخر سال دریافت می کند.
عدم توجه به تخصص ،حلقه مفقوده اقتصاد است.
دانشگاه. یکی از دانشمندان بزرگ کشورمان به من گفتند که دانشگاههای کشورمان به دبیرستان تبدیل شده است.
در جمع بندی و درنکته آخر اگر صحبتی هست بفرمایید.تنها راه برون رفت ما،بها دادن به دانشگاه و متخصصین ما ست.
بله.شاید 30درصد از تولید ، نیروی کار است. من به دست بوسیدن اعتقادی ندارم. به من گفتند که برای شهرداری چه پیشنهادی را دارید؟گفتم من لباس رفتگری افتخاری را
می پوشم و می روم و کنار خیابان را جارو می زنم. که رفتگر ما بداند ارزشمند است. این کارگران ما که تولید می کنند و بخشی از سرمایه و تولید هستند، ما باید به آنها هم بهاء بدهیم . به همه کسانی که فکرشان برای تولید هست بها بدهیم و برای سرمایه هم ارزش قائل شویم. به آن امنیت بدهیم و آن را پشتیبانی کنیم تا بتوانیم سرمایه گذاری کنیم. ما به هیچ سرمایه گذار خارجی نیاز نداریم و این پولی را که در بانکهایمان است و اعلام می کنند که هزار برابر آن چیزی است که نقدینگی ما ست ، 800 هزار میلیارد تومانی بوده که در بانک ها خفته است این را بیاورند به ابزار تولید تبدیل کنند.به مزرعه و کارخانه بیاورند که دیگر در بانک ها باقی نماند. اگر ما پول مان راازبانک رها کنیم،دو سال بحران خواهیم داشت، بله . هر چه جلوتر برویم و این ادامه پیدا کند،این دو سال به سه سال می رسد. دوباره پنج سال ادامه دهیم،پنج سال ما،10 سال می شود.دوران بحران ما نه اینکه کم شود بلکه زیاد میشود.هرروزی را که بهره بانکی را پایین بیاوریم،ضررآن کمتر ازفرداست.