خرمالو، عامل درگیری مرگبار!
رسیدگی به این پرونده از آبان چهار سال پیش با مرگ مردی میانسال در یکی از بیمارستانهای تهران آغاز شد. او که به دلیل اصابت جسم تیز به قلبش دچار جراحت شدید شده بود، پس از ناکام ماندن اقدامات درمانی جان باخت تا پروندهای با موضوع «قتل عمد» تشکیل و برای رسیدگی به پایگاه دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ ارسال شود.
با آغاز تحقیقات، کارآگاهان به پرسوجو از خانواده مقتول پرداختند که در همان ابتدا، همسر مقتول، همسایه خود را عامل قتل معرفی کرد و گفت: «چند ساعت قبل از مرگ رحمان – مقتول – پسر بچه همسایهمان بالای پشتبام خانه ما رفته بود و میخواست از درخت خرمالوی ما خرمالو بکند. رحمان چند بار قبلا به او و پدر و مادرش تذکر داده بود که بالای پشتبام ما نرود، چون حیاط خانه ما از آنجا دیده میشود اما آنها توجهی نمیکردند تا اینکه روز حادثه، به پشتبام رفت و پسر همسایه را از آنجا پایین آورد و بیرون انداخت، چند دقیقه بعد پدر آن بچه آمد در خانهمان را زد. رحمان در را باز کرد. ناگهان دیدم با هم گلاویز شدند و رحمان در یک لحظه از پشت روی زمین افتاد. تمام بدنش خونی شده بود. من او را به بیمارستان بردم اما فایدهای نداشت.»
با ثبت حرفهای همسر مقتول، کارآگاهان برای دستگیری متهم وارد عمل شدند اما او متواری شده و فقط همسرش در خانه بود. او به کارآگاهان گفت: «روز حادثه در خانه نشسته بودم که صدای گریه پسربچهام آمد. رحمان او را وقتی داشت از درخت خرمالو میوه میکند، کتک زده بود. من هم چون خیلی ناراحت شده بودم موضوع را برای شوهرم رحیم تعریف کردم. او تازه از خواب بیدار شده بود. نمیدانم چه شد که به آشپزخانه رفته و یک چاقو برداشت و رفت سراغ رحمان؛ دم در خانه با هم درگیر شدند و شوهرم با چاقو رحمان را زد و فرار کرد.»
با اطلاعات به دست آمده، ارتکاب قتل از سوی رحیم ثابت شد و او به عنوان متهم اصلی تحت تعقیب قرار گرفت و چند روز پس از حادثه دستگیر شد. او در همان بازجوییهای ابتدایی به قتل اعتراف کرد و به کارآگاهان گفت: «آن روز من خواب بودم که همسرم مرا بیدار کرد و گفت پسر رحمان، پسرمان را به خاطر چند عدد خرمالو کتک زده. او موضوع را خیلی آرام برایم تعریف کرد اما من نمیدانم چرا ناگهان عصبانی شدم و به آشپزخانه رفتم. یک چاقو برداشتم و خودم را به خانه رحمان رساندم. وقتی در زدم، خودش آمد. همانجا باهم دهان به دهان شدیم. میخواستم با چاقو ضربهای به کتفش بزنم اما ضربه به قلبش خورد و او روی زمین افتاد و کشته شد.»
با ثبت اعترافات متهم، کیفرخواست پرونده صادر و برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم در جلسه دادگاه بار دیگر به قتل اعتراف کرد و گفت: «آن روز نمیخواستم رحمان را بکشم. فقط میخواستم یک ضربه به دستش بزنم اما چاقو به قلبش خورد. من یک بچه معلول دارم و خانوادهام جز من کسی را ندارند. به بچههایم رحم کنید.»
سرانجام با رضایت اولیای دم، متهم از اعدام نجات یافت و به پرداخت دیه و زندان محکوم شد.
176/