شهرزاد همتی: او عضو دوره سوم شورای شهر تهران بوده و در انتخابات چهارمین دوره شورای شهر تهران (دوره کنونی 1392 تا 1396) هم به عنوان نماینده این شورا انتخاب شد.
علیرضا دبیر در کنار زندگی قهرمانی تصمیم گرفت که بعد دیگری از تجربه های اجتماعی را نیز کسب کند. برای همین وارد شورای شهر شد. اصلا آیا تنها راه از میان رفتن دغدغه های ورزشکاران و هنرمندان برای شهر، ورود به شورای شهر است؟ نمی شود برای جوانان و ایجاد زیرساخت های ورزشی یا گسترش فرهنگ و هنر در میان مردم شهر، از شیوه دیگری بهره جست؟ و یک سوال مهم: چه کسی گفته است که الزاما یک ورزشکار حتی با نیت خیر! می تواند دغدغه های جوانان یک شهر را رفع کرده و شرایط آنان را بهبود بخشد؟ پس تخصص چه می شود؟ این ها سوال هایی بود که با این قهرمان کشتی مطرح شد.
چه اتفاقی باعث می شود که قهرمان کشتی تصمیم می گیرد پا به عرصه جدی تر شورای شهر بگذارد و شرایط خودش را در عرصه های سیاسی محک بزند؟
وقتی شما خانواده یا دوستانتان را با یک هدیه یا هر چیزی خوشحال می کنید، احساس رضایت درونی عمیقی از خودتان پیدا می کنید. نوعی شادی عمیق در وجودتان حس می کنید. شاید بارها به شادی آن ها فکر کنید و هر بار هم به حس شاد بودن آن ها لبخند بزنید. من وقتی کشتی می گرفتم، به اذعان بسیاری از دوستانم و اصحاب رسانه بارها توانسته بودم این شادی را نه در دل چند نفر، بلکه در دل یک ملت ایجاد کنم. خیلی مواقع مردم ما به این شادی نیاز داشتند و من از این که می توانستم برای چند ساعت هم که شده مردم را شاد کنم و به آن ها نوعی غرور و اعتماد به نفس ملی بدهم، حس عجیبی داشتم.
می دانید خوشحال کردن مردم لطف بزرگی از سوی خدا به من بود. از این جهت برای من که از دنیای ورزش به مدیریت آمده ام، این هدف یعنی شادکردن هم چنان پابرجاست. درواقع وقتی قهرمان مردم می شوی، فضا و رابطه ای بین تو و مردم ایجاد می شود که دوست داری برقرار بماند. وقتی هم دوره قهرمانی تمام می شود، چه چیز بهتر از این که نماینده مردم باشی. وقتی می خواهی تصمیم بگیری که نماینده باشی، کجا بهتر از یک نهاد کاملا مردمی و مدنی که با دغدغه های روزمره مردم مرتبط است.
در شورای شهر هم خوشحال کردن مردم اصلی ترین اولویت و هدف من است و فکر می کنم هر مسئولی باید به خوشحال کردن مردم فکر کند و به دنبال ابزار آن باشد. این ابزار در شورا همان ارتقای شهر برای زندگی راحت تر مردم است. همین که مردم کمتر دست انداز و چال چوله داشته باشند، شهرشان تمیز باشد، نمای خیابان ها آزاردهنده نباشد، برای رفت و آمد در شهر دچار مشکل نباشد و خیلی چیزهای دیگر قطعا شادتر خواهندبود.
این طوری هم بگویم که: من همان اهدافی را که در شورای شهر دنبال می کنم که در میدان کشتی به آن رسیده ام. وقتی خیلی خام و جوان هستی، فکر می کنی رسیدن به سکوی اول همه آن چیزی است که باید به آن برسی، اما با لطف خدا، ائمه و مردم که آمیخته می شوی، بیدار می شوم و می بینی سکو وسیله است برای چیزی دیگری. برای شاد کردن مردم است. بنابراین اتفاق عجیبی برای من نیفتاده. من همان علیرضا دبیر هستم با همان اهداف، اما در میدان دیگری. این جا هم پست و مقام هدف نیست، بلکه وسیله ای برای شاد کردن مردم است. هرچند همیشه کسانی هستند که به سکو و پست به چشم یک هدف نگاه می کنند.
اگر هیچ وقت کشتی گیر نمی شدید، باز هم برایتان حضور در شورا در اولویت قرار می گرفت؟
من با خودم، شما و مردم تعارفی ندارم. می دانم که وقتی قهرمان جهان و المپیک شدم، لطف مردم به من دوچندان شد و احتمالا این لطف در رای اعتماد آن ها به من در دور اول حضورم در انتخابات شورا تاثیر داشته است. از طرف دیگر من هیچ گاه نخواسته ام از جایگاه ورزشی ام برای رای آوردن استفاده کنم. شما در دو دوره تبلیغات من در انتخابات شورا حتی یک عکس با لباس یا مدال ورزشی از من پیدا نمی کنید.
برای اولین بار این را به شما می گویم که برخی دوستان روزنامه نگار سعی می کردند از سر لطف قهرمانی های ورزشی من را در انتخابات برجسته کنند که تذکر جدی دادم. صادقانه بگویم از این کار بیزارم و از این جهت منتقد برخی رفتارهای دوستان ورزشکاری هستم که در انتخابات شورا شرکت می کنند.
هیچ وقت با این انتقاد مواجه نشدید که نباید یک ورزشکار یا هنرمند از اقبال خود در سطح عمومی استفاده کند تا در سطوح کلان مدیریتی قرار بگیرد؟
به نظرم انتقادهایی که از این موضوع می شود، دقیق تر از پرسش شماست. تا جایی که من متوجه شدم، دغدغه اصلی این است که ورزشکار یا هنرمندی با استفاده از شهرت و نام نیکی که دارد، در انتخابات پیروز شود، اما نتواند از عهده نمایندگی مردم به خوبی بربیاید و در قبال اعتمادی که به او شده پاسخ گو باشد.
درواقع نمایندگی مردم دو بعد دارد. یک بعد آن اعتماد مردم به یک شخص است و بعد دیگر کفایت آن شخص برای به عهده گرفتن سمت نمایندگی مردم است. من فکر می کنم دغدغه اصلی این است که مردم اعتماد کنند، اما آن شخص کفایت لازم را نداشته باشد. من در بخشی از این انتقادها کنار منتقدان قرار می گیرم و به همه هنرمندان و ورزشکاران می گویم به صرف این که صاحب شهرت و نام نیکی شدند، فکر نکنند می توانند از پس نمایندگی مردم بربیایند.
البته این توصیه را به سیاسیون هم دارم. کسانی هم که فکر می کنند با داشتن پایگاه سیاسی می توانند نماینده خوبی برای مردم باشند، همین اشتباه را می کنند. از این جهت من فرقی بین برخی سیاسیون با برخی هنرمندان و ورزشکاران نمی بینم. هر دو دسته صعوبت نماینده مردم بودن را دست کم می گیرند و فکر می کنند کار اصلی پیروز شدن در انتخابات است، در حالی که کار اصلی بعد از انتخابات است. جایی که رای مردم روی شانه ها سنگینی می کند. می دانید شبیه چیست؟
شبیه وقتی است که قهرمان جهان می شوی. شاید عده ای فکر کنند از سکو که بالا رفتی، کار تمام است، اما هیچ وقت این طور نیست. وقتی از سکو بالا می روی، تازه کار شروع می شود. مردم به تو اعتماد می کنند که دوباره خوشحالشان کنی. آن ها در میدان های بعدی از تو انتظار افتخار دارند. یک مسئول هم پس از مفتخر شدن به اعتماد مرد تازه کارش شروع می شود. مراقبت از این اعتماد مهم است و یک مسئول باید وسواس زیادی درباره آن داشته باشد.
حالا از یک طرف دیگر هم به این موضوع نگاه کنید. من معتقدم در نهایت مردم بهترین تصمیم را می گیرند. این یعنی مردم آگاه هستند و ارزیابی می کنند. همین مردم اگر احساس کنند که تعداد افراد حاضر از یک قشر یا اقشاری مثل ورزشکاران و هنرمندان در شورا زیاد است، با رای بعدی خود این تعداد را اصلاح می کنند و تعادل را حکم می کنند. بنابراین اگر به صحت رای و قضاوت مردم اعتماد داشته باشیم، باید بپذیریم همین مردم در نهایت تصمیم درست می گیرند.
منظور شما از کفایت نمایندگی دقیقا چیست؟
منظورم درک اهمیت جایگاه نمایندگی است. این که وقتی در این جایگاه هستی چه کارهای مثبتی برای بهترشدن زندگی مردم و خوشحال کردن آن ها می توانی انجام بدهی. این که وقت بگذاری و این طور نباشد که فکر کنی بعد از انتخاب شدن و صرفا با حضور در رسانه ها و چند اظهارنظر و پیشنهاد کارت را انجام داده ای و دینت را به اعتماد مردم ادا کرده ای. شورای شهر افرادی اهل عمل می خواهد. افرادی با منطق اجتماعی و مدنی و منهای گرایش های مضر سیاسی.
علیرضا دبیر چقدر از شرایطی اجتماعی- سیاسی کشور خود آگاهی داشت و به آن اشراف داشت وقتی که وارد شورای شهر شد؟ به عبارت دیگر آیا مطالعه دقیق داشت تا بتواند در این عرصه نیز به موفقیت برسد؟
من بچه جنوب شهرم. در شرایطی بزرگ شدم و برای موفقیت تلاش کردم که فرصت ها کم بود. به همین دلیل نسبت به شرایط اجتماعی حساسیت زیادی داشتم و دارم. من معادنی از استعدادهای ناب انسانی را دیدم که هیچ وقت استخراج نشدند. من جوانان بسیاری را دیدم که ناشکفته باقی ماندند و این ها آگاهی های دردآوری برای من بود. آگاهی که ناشی از تعامل مستمر من با محیط اجتماعی و مدیریت کشور بود.
همیشه هم گفته ام ورزش کشتی خیلی چیزها به من داد. کشتی ارتباط عمیقی بین من و مردم برقرار کرد. باعث شد در جریان تصمیم گیری های مسئولان قرار بگیرم و البته فضایی برای سفرهای خارجی برای من ایجاد کرد. من خیلی کشورها را در دوران قهرمانی ام دیده ام. به هر شهری که می رفتم، آن جا را با تهران خودمان مقایسه می کردم. خیلی وقت ها کم و کسری شهر خودمان را در مقایسه با خیلی شهرها و آسایش مردم برایم خیلی مهم و جالب بود. این سفرها باعث شد تا برای تهران خودمان، برای جنوب شهرش که علقه عمیقی به آن دارم و برای همه جایش و برای مردم خویش کلی نقشه بریزم و آرزوی دست یافتنی داشته باشم.
از طرف دیگر من هم اکنون 9 سال است که عضو شورای شهر هستم. این 9 سال هر روزش یک تجربه برای من بوده است. هر روز سعی کردم چیز تازه ای یاد بگیرم که به کار مردم بیاید و به قول شما آگاهی ام را افزایش دهم تا تصمیم های درست تری را بگیرم. از طرف دیگر رساله دکتری من مدیریت یکپارچه شهری بوده و در این حوزه نیز تجربه و دانش لازم را کسب کرده ام.
اگر بخواهید حضور هنرمندان و ورزشکاران را در عرصه های سیاسی و اجتماعی نقد کنید، به چه نکاتی اشاره می کنید؟
من از زاویه حضور این عزیزان در انتخابات شورا و مدیریت شهری به پرسش شما جواب دادم. معتقدم فرقی نمی کند یک عضو شورا هنرمند باشد یا ورزشکار یا یک سیاسی. فعالیت در این عرصه چهارچوب و ضوابط خودش را دارد. یک هنرمند یا ورزشکار به صرف این که هنر می داند یا مهارت ورزشی دارد، لزوما نماینده خوبی برای مردم نخواهد شد.
مثالی از خودم بزنم. امیدوارم برداشت درستی از آن داشته باشید. من الان رئیس کمیسیون بودجه شورا هستم. توجه کنید که اعضای کمیسیون از گرایش های مختلف هستند و به من رای داده اند تا رئیس این کمیسیون باشد. آیا این اعضا می توانند به صرف این که من زمانی که کشتی گیر بودم خوب زیر می گرفتم به من رای دهند تا رئیس این کمیسیون حساس باشم؟! قطعا جواب منفی است. می خواهم بگویم یک عضو شورا چه ورزشکار و چه هنرمند یا هر کس دیگری باید بتواند باری از دوش شورای شهر مردم بردارد.
از طرف دیگر من می خواهم توجه شما را به یک موضوع جلب کنم. واقعا الان مشکل شورای شهر ما هنرمندان و ورزشکاران هستند انصافا مشکل این است یا سیاسی شدن شورای و شهرداری مشکل اصلی ماست؟ توجه کنید که شورای شهر و شهرداری ابتدا به ساکن نهادهای کاملا مدنی و اجتماعی هستند، اما الان ببینید چه وضعی دارند.
آیا بوی سیاسی کاری شامه شما و مردم را آزار نمی دهد؟ من از شما و سایر همکارانتان دعوت می کنم همان قدر که به موضوع حضور اقشار مختلف توجه دارید، به سیاسی شدن شورای شهر و شهرداری هم توجه کنید. باور کنید که این دو نهاد مهم مدنی از سیاسی کاری ها بیشترین آسیب را خورده اند و باید هرچه زودتر فکری به حال این آفت بزرگ شود. از شما می خواهم بیشتر به این موضوع بپردازید.
این آفت از کجا پیدا شده؟
نمی خواهم بگویم صرفا حضور پررنگ سیاسیون در شورا یا شهرداری عامل این آفت است، اما سیاسی کاری قطعا در پیدایش این آفت نقش داشته است. مهم تر از آن؛ نگرش سیاسی به انتخابات شورا و انتخاب شهردار هم تاثیر زیادی در شکل گیری این آفت داشته است.
اگر این نگرش اصلا شود این مشکل خیلی کم رنگ می شود. اگر ما نگرش مدنی به شورای شهر و شهرداری داشته باشیم و شورای شهر را به عنوان محلی برای حضور نمایندگان اقشار مختلف و گروه های اجتماعی و صنفی ببینیم، این آفت تا حد زیادی از بین می رود.
اگر شورای شهر ترکیبی از نمایندگان این ها باشد، آن گاه انتخاب شهردار تا این حد سیاسی نخواهد بود و به طور طبیعی آفات بعدی سیاسی بودن هم گریبان گیر شورای شهر و شهرداری نخواهد بود. واقعا معتقدم ماهیت شورای شهر به عنوان یک نهاد مدنی نباید تا این حد سیاسی باشد. امیدوارم گروه های سیاسی هم این موضوع را درک کنند و اجازه دهند شورای شهر شورایی متشکل از نمایندگان همه اصناف، اقشار و گروه های اجتماعی باشد و باز هم هشدار می دهم که با روند فعلی سیاسیزه شدن شورای و شهرداری آینده خوبی در انتظار این نهادهای ذاتا مدنی نخواهد بود.
آقای دبیر مردم چقدر شما را به عنوان یک ورزشکار می شناسند و چقدر به عنوان عضو شورا؟
جواب این سوال را باید از مردم پرسید، اما همان طور که گفتم، من به ورزشکار بودنم افتخار می کنم، اما همیشه سعی من این بوده که صرفا به عنوان یک ورزشکار در شورا حاضر نباشم. هم اکنون عضویت در شورا شغل اصلی من است، زیرا نماینده مردم هستم و باید پاسخ گوی اعتماد آن ها باشم.
در این جا به یک نکته دیگر درباره حضور چهره های مشهور در شورا اشاره می کنم. یکی از محاسن حضور چهره ها در شورا به شرط این که کفایت لازم را داشته باشند، این است که وقتی این افراد در مجامع عمومی هستند، مردم آن ها را می شناسند با آن ها سر صحبت را باز می کنند و مشکلاتشان را منتقل می کنند. درواقع حضور افراد مشهور به شرط آن که به اصل کفایت توجه شود، یک ظرفیت ارتباطی مناسب ایجاد می کند که هم مردم نفعش را می برند و هم شورا.
179/