جز خانه هایشان چیزی باقی نماند
شهر منتسب قوم عاد در كشور عمان «عادی» ها که با دستان خويش، سنگ كوهها را ميشكافتند ، جنگاورانی برگزيده بودند و در نعمات بی حدوحصر زندگی سپری می کردند. اما دارندگان این نعمات بیشمار به جای شکرگزاری به خدا و نیکوکاری ، بيبند و باری، عيش و نوش ، شهوت پرستي و بت پرستي پیشه کرده بودند. جهل و گمراهي، لجاجت و سركشي، در سراپاي وجودشان ديده ميشد و هرگز حاضر نبودند از روش خود دست بكشند و در برابر حق تسليم شوند.
در چنین شرایطی حضرت «هود» پیامبر خدا نزول کرد تا هدایتگر این قوم خوشبخت ولی سرکش و ناشکر باشد. نام حضرت هود (ع) هفت بار در قرآن آمده و يك سوره نیز به نام او ناميده شده است.
وي از نوادگان حضرت نوح(ع) بود كه با هفت واسطه به او ميرسید.
آن حضرت دو هزار و 648 سال بعد از هبوط حضرت آدم(ع ) به دنيا آمد و در در چهل سالگي مبعوث شد. او دومين پيامبري است كه در برابر بت و بت پرستي قيام و مبارزه كرد. ابن بابويه گفته است: آن حضرت را براي اين هود (ع) گفتند، كه از ضلالت قومش هدايت يافته بود و از سوي خدا براي هدايت قوم گمراهش برانگيخته شده بود. ولي اين دعوت در قوم عاد مؤثر واقع نشد. آنان هود(ع) را تحقير كرده و او را بيمقدار شمردند و نسبت ناداني و سبك مغزي و دروغ به وي دادند،ولي هود(ع) با تأكيد بر اين كه فرستاده خداي جهانيان است و جز خيرخواهي آنان منظور ندارد، اين نسبتهاي ناروا را از خود نفي كرد. هود(ع) همين طور دعوت خويش را پي گرفت و سعي كرد آنها را به راه راست باز گرداند ، ولي قوم هود(ع)همچنان خدا را به خاطر نعمتهاي وي سپاس نگفتند. هود(ع) به آنها گفت: چرا مانند كساني كه ميخواهند هميشه زنده بمانند، كاخهايي در كمال شكوه و جلال بنا ميكنيد … اي قوم! از خدايي كه نعمتهاي فراوان به شما بخشيده بيم داشته باشيد…
بزرگان «عاد» خطاب به هود(ع) گفتند: تو دليل روشني برصحت آنچه ما را به آن دعوت ميكني نياوردي، بنابراين ما دست از پرستش خدايان خود برنميداريم و تو را راستگو نميدانيم . هود(ع) در پاسخ آنان گفت: «شما و خدايانتان همدست شويد و براي من توطئه كنيد واگر قادر هستيد لحظهاي كيفرم را تأخير نيندازيد..» اما قوم عاد درپاسخ گفتند: «اگر راست ميگويي عذابي را كه به ما وعده كردي بر ما بفرست.»
اولین عذاب قوم عاد
پس از آنكه حضرت هود(ع) قوم خود را 760 سال هدايت و ارشاد کرد و چون آنها همچنان سرپيچي می کردند مدت سه سال باران قطع شد و اين هشداري بود كه عذاب آنها نزديك است، در همين فرصت نيز هود(ع) به پند و اندرز قوم خود ميپرداخت و به آنها ميگفت: « از خداي خود بخواهيد كه گناهان گذشته شما را بيامرزد و با توبه كردن به سوي او باز گرديد.» گروهي از قحطي زدگان به نزد هود(ع) آمدند و از او خواستند تا دعا كند. هود(ع) نيز دست به دعا برداشت و باران رحمت الهي آغاز گشت ، به طوري كه سرزمينهاي آنها مجددا سرسبز شد. اما آنان باز هم به كفر و سركشي خود ادامه دادند و رسالت پيامبر خدا را انكار كردند، آنگاه فرمان خدا تعلق گرفت كه بر آنها عذاب نازل شود.
و سرانجام عذاب نهایی…
خداي سبحان بادي بسيار شديد بر قوم عاد مسلط گرداند، كه هفت شب و هشت روز پي در پي بر آنان وزيدن گرفت و همان گونه كه درخت نخل ميان تهي، از ريشه كنده ميشد بدنهاي آنان از جا كنده شد و بر زمين كوبيده ميشد و بدين سان به هلاكت رسيدند و بدنهايشان قطعه قطعه گرديد و همگي نابود شدند و يكي هم باقي نماند، به گونهاي كه فرداي آن روز جز خانههايشان چيزي ديده نمي شد و حضرت هود(ع) و همراهان مؤمن او را از عذاب رهانيد.
179/