جنایت برای پایاندادن به رابطه اجباری
وقتی تحقیقات درباره زندگی شخصی این مرد که کاظم نام داشت، شروع شد، پلیس فهمید او تنها زندگی میکرد و از مدتی قبل با زنی به نام فرناز، که در همان نزدیکیها سکونت دارد، رابطه داشته است و همسایهها هم این زن را قبل از پیداشدن جسد کاظم در محل دیدهاند. پلیس، فرناز را بازداشت کرد تا از او درباره رابطهاش با مقتول بپرسد. این زن بدون هیچ مقاومتی قتل کاظم را قبول کرد و گفت: «چندماهی میشد که با کاظم آشنا شده بودم. او عاشق من شده بود و اصرار میکرد با هم رابطه داشته باشیم؛ اما من بچه و شوهر داشتم به کاظم گفتم این کار شدنی نیست اما او اصرار میکرد. وقتی که دید من قبول نمیکنم تهدیدم کرد و آخرینبار که به خانهاش رفتم برای اینکه از تهدیدهایش خسته شده بودم با ضرباتی که بر بدنش زدم او را به قتل رساندم». اعترافات فرناز نشان داد او به خواسته مقتول بارهاوبارها به خانهاش رفته و با هم رابطه داشتهاند و احتمالا به دلیل اینکه فرناز دیگر نمیخواسته به این رابطه ادامه دهد، اقدام به قتل او کرده است. با توجه به شکایتی که اولیای دم ارائه دادند اعترافات متهم و نظریه پزشکی قانونی که علت مرگ را خونریزی ناشی از قطع شریانهای حیاتی بدن مقتول اعلام کرده بود، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ٤ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.متهم روز گذشته پای میز محاکمه رفت. در ابتدای جلسه رسیدگی نماینده دادستان خواستار صدور حکم قانونی شد و با توجه به اعترافات متهم درباره زنای محصنه و رابطه با مقتول نیز خواستار تصمیمگیری دادگاه دراینباره شد. سپس اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. متهم وقتی پشت تریبون قرار گرفت یکبار دیگر اتهام قتل را قبول کرد و گفت: کاظم مدتها بود که مزاحم من میشد. او میخواست با من رابطه داشته باشد و وقتی که میدید قبول نمیکنم تهدیدم میکرد. به من میگفت اگر به حرفم گوش نکنی آبرویت را میبرم و کاری میکنم که همه بفهمند. تهدیدم کرد اگر به خانهاش نروم بچههایم را میدزدد و بلایی سرشان میآورد. من از جان خودم نمیترسیدم چیزی که آزارم میداد تهدید جان بچههایم بود. یکبار به مقتول گفتم هرکاری دوست داری بکن. وقتی که دید حرفهایم فایدهای ندارد گفت: وقتی برای خرید بیرون میروی کمین میکنم جلو چشمهای مردم تو را میدزدم و به خانهام میبرم، آنوقت دیگر هیچکاری نمیتوانی بکنی. متهم در ادامه گفت: همین تهدیدهای مقتول باعث میشد دست به هر کاری که او میخواست بزنم. درحالیکه از رابطه با او واقعا زجر میکشیدم و نمیتوانستم تحمل کنم. او هربار که میخواست من به خانهاش بروم، با سنگ به پنجره خانهام میزد و خبرم میکرد. اگر نمیرفتم تهدیدهایش را شروع میکرد. روز حادثه وقتی با سنگ به پنجره خانه کوبید، خیلی عصبانی شدم. ضمن اینکه هفتبار دیگر که به خانهاش رفته بودم، از ترس تهدیدهایش بود که تمکین میکردم. وقتی به خانه رفتم چاقویی با خودم بردم. همهچیز آماده بود. به محض اینکه به من نزدیک شد، چندین ضربه چاقو به او زدم. بیشتر به پهلوهایش زدم، بعد دیگر نتوانست کاری بکند. خون زیادی از بدنش بیرون میآمد و من هم خانه را ترک کردم.زن جوان ادامه داد: او مجبورم کرد با هم رابطه داشته باشیم و به شوهرم خیانت کنم. من اصلا این را نمیخواستم. راهی برایم نگذاشته بود و نمیتوانستم کاری بکنم. اگر او را نمیکشتم دوباره مجبور بودم به خواستهاش تمکین کنم. خسته شده بودم و تنها راهی که داشتم به قتل رساندن کاظم بود. برای من بچههایم خیلی مهم بودند. او گفته بود یا بچههایم را میدزدد یا اینکه خانهام را به آتش میکشد و چون آدم خشنی بود، مطمئن بودم این کار را میکند و چارهای به جز قتل او نداشتم. او مرد بدی بود. من از کاری که کردم پشیمان نیستم. بعد از دفاعیات متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد و مدافعات خود را مطرح کرد. سپس به اتهام زنای محصنه که به متهم وارد شده بود به صورت غیرعلنی رسیدگی شد و در متهم پایان یک بار دیگر در جایگاه حاضر شد تا آخرین دفاعیات خود را مطرح کند. او اتهام قتل عمدی را یکبار دیگر پذیرفت و گفت مقتول را کشته چون او را وادار میکرد با هم رابطه داشته باشند و چارهای به جز به قتل رساندن او نداشته است. هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
179/