واقعگرایی کلید مبارزه با داعش است
آرمین منتظری
جملهای که تمام سخنرانان این نشست در سخنانشان بر زبان میآورند این است که «ما امروز در جهانی پرخطر روزگار میگذرانیم». این سخن بلاشک درست است. جهان امروز به مراتب از جهان ١٠ سال پیش
٢٠ سال پیش و ٥٠ سال پیش پرخطرتر است. مطئن باشید که جهان ٢٠ سال بعد هم از جهان امروز پرخطرتر خواهد بود. اما یک چیز را باید به خاطر داشت جهانی که ما در آن زندگی میکنیم چیزی جدای از ما نیست. این ما هستیم که در این جهان روزگار میگذرانیم و این زمانه خطرناک متعلق به ما است و باید برای خطراتش
چارهای بیندیشیم.
در این مسیر هیچ چارهای جز توجه به واقعیات نداریم. واقعیات آن چیزهایی که ما میخواهیم یا آن چیزهایی که ما دوست داریم باشند، نیستند. اگر قرار است نگاهی اینگونه به واقعیات داشته باشیم، همین واقعیات خود ساخته و خود خواسته روزی بر سرمان آوار خواهند شد. اما اگر به واقعیات آنگونه که هستند توجه کنیم، شاید بتوانیم راهی برای فهم آنها بیابیم.
باید چشمانداز نگاهمان را گستردهتر کنیم. به نسلهای بعدی فکر کنیم. فرزند من یا شما در آینده با خطرات زیادی در این کشور و در این منطقه روبهرو خواهد بود؛ اگر ما که امروز در عرصه اندیشه، قلم، سیاستورزی و سیاستگذاری قرار داریم، درست و دوراندیشانه و واقعگرایانه نیندیشیم، چه چیز میتوانیم از خود برای آیندگان به یادگار بگذاریم؟ نمیخواهم نگاه سیاهی به آینده داشته باشم اما واقعیت و تجربه تاریخی نشان میدهد که دنیا قرار نیست در سالهای بعد جای بهتری برای زندگی باشد. تجربه تاریخی ملتها نشان میدهد که دنیا روز به روز، سال بهسال و دهه به دهه به مکانی خطرناکتر برای زندگی تبدیل شده است.
باید جهان را درک کرد. باید بدانیم با چه روبروییم و برای این منظور نیاز به مراکز تضارب افکار و مراکز تولید اندیشه و فکر داریم. متاسفانه امروز یکی از مهمترین مشکلات کشور ما نبود چنین مراکزی است. در حوزه تحولات جهانی چند مرکز تضارب افکار غیردولتی میشناسید؟ نمیخواهم خودمان را با کشورهای غربی مقایسه کنم که در این حوزه ما از آنها بسیار عقبتریم. اما فقر مراکز تولید آرا و اندیشه در حوزه تحولات جهانی هشداری است برای کشوری مانند ایران که داعیه توسعه گسترده نفوذ خود در منطقه را دارد. هشداری است برای کشوری که به دنبال تبدیل شدن به قدرت نخست منطقه است. مراکز تضارب افکار باید فعال شوند. باید دانشجویان ما در دانشگاهها طوری تربیت شوند که جهان را با واقعیاتش بفهمند. روزنامههای ما دعواهای سیاسی را کنار بگذارند. هر روز که صفحات روزنامهها با دعواهای نازل سیاسی سیاه میشوند، ما فرصتی را برای آگاهیرسانی به جامعه درخصوص این شرایط پرمخاطره در منطقهای که در آن زندگی میکنیم از دست میدهیم. امروز با خواندن کدامین روزنامه میتوان شناختی واقعی از جهان به دست آورد.
روزنامهها باید باربری برای جریانات سیاسی را کنار بگذارند و توجهشان را به جریانی سهمناک و بزرگ معطوف کنند که اگر از آن غفلت شود، به چشم برهم زدنی همه چیز را و شاید خود ما را با خود میبرد.
واقعیتهای جهان را باید نهتنها با سنجههای نظری بلکه با چاشنی واقعگرایی تحلیل کرد. جهان امروز سالها است که از الگوی جنگ سرد فاصله گرفته و هرسال پیچیده و پیچیدهتر شده است. در دوران جنگ سرد فهم تحولات جهانی به مراتب آسانتر بود. در آن زمان جهان به ٢ بلوک شرق و غرب تقسیم میشد. اما پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به یک معنا، ما شاهد الگوی جدیدی از تحولات جهانی هستیم. الگویی که فهم آن بسیار دشوار و پیچیده است. جهان امروز دیگر به معنای جهان دوران جنگ سرد عمل نمیکند. بسیاری از معادلههای دوران جنگ سرد در محاسبات دنیای امروز دیگر کارکرد ندارند. امروز اگر گلولهای در یک گوشه از جهان شلیک شود ارتعاش صفیرش به دیگر گوشه جهان نیز میرسد و آنجا را از خود متاثر میکند. امروز ما به یک معنا جزیی در هم تنیده از این جهانیم. اگر اشتباهی در یک گوشه جهان صورت گیرد اینگونه نیست که ما از تبعات آن اشتباه مصون بمانیم. ما امروز به مراتب بیش از گذشته شاهد جنگهای داخلی، حملات تروریستی و ظهور گروههای تروریستی در نقطهنقطه جهان هستیم. دنیای امروز به مراتب یکپارچهتر شده است و این یکپارچگی با وجود همه مزیتهایش، مخاطراتی را نیز به همراه دارد. اگر زمانی شاهد درگیری میان یمن جنوبی و یمن شمالی بودیم و اگر این درگیری به نقاط دیگر جهان نفوذ نمیکرد، جهان امروز دیگر اینگونه نیست. امروز ناآرامی در کشوری کوچک با جغرافیایی کوچک به مانند سوریه به راحتی به بحرانی جهانی تبدیل میشود و به همه کشورها تسری مییابد. بنابراین هیچ کشوری دیگر تافته جدا بافته نیست. از این جهت است که باید از پیشنهادهمکاری
رئیسجمهوری به رئیسجمهوری فرانسه در زمینه امنیتی و اطلاعاتی برای مبارزه با تروریسم جهانی استقبال کرد چراکه دنیای جدید، دنیای انزوا نیست. در جهان جدید اگر کشوری به انزوا ادامه دهد دیر یا زود بحرانهای جهانی به سراغش میآید و این بحرانها هستند که به انزوایش پایان خواهد داد. انزوا امنیتساز نیست. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که میتوانیم نظم کوچک خود را در یک گوشه از جهان داشته باشیم و با توسل به این نظم کوچک از آشوبهای جهانی مصون و دور بمانیم. آشوبها دیر یا زود به سراغمان میآید حتی اگر ما نخواهیم با آنها روبهرو شویم. و امروز پدیده داعش این واقعیت تلخ را ثابت کرده است. در این زمانه کشوری عاقل است که پدیده داعش و داعشها را تهدید جدی امنیتی برای خود قلمداد و برای رفع این تهدید تدبیر کند. در نخستین گام مسلما باید تواناییهای نظامی و اطلاعاتی، امنیتی را افزایش داد. در منطقهای با این سطح تنش و ناامنی، نابخردی است که به دنبال افزایش توان دفاعی و امکانات امنیتی، اطلاعاتی نبود. فهم واقعگرایانه جهان قدم مهم دیگری برای دفاع از خود است. باید بدانیم که دقیقا با چه چیزی روبهرو هستیم تا بتوانیم در زمان و مکان مناسب از خود دفاع کنیم. باید بدانیم که با چه خطراتی روبهرو هستیم تا براساس دانستههایمان اتحادهایمان را با دیگر کشورهای شکل دهیم. باید زمینههای ظهور و بروز تهدید را از خود دور کنیم. وزیر اطلاعات به درستی و با شجاعت بلافاصله پس از حملات پاریس درخصوص تهدیدات احتمالی علیه ایران هشدار داد. اگرچه ما کشوری امن هستیم و تاکنون توانستهایم به خوبی امنیت خود را در چنین منطقه ناامنی تامین کنیم، اما این توانایی ما به معنای قانع شدن و قانع بودن نیست. سطح تهدیدات امنیتی مدام درحال تغییر است و ما نیز ناچاریم هماهنگ با این تغییرات، خود را تغییر دهیم.
شرق کشور را باید جدی گرفت. تهدیدات احتمالی از شرق کشور به مراتب مهمتر از تهدید امنیتی دیگر است. باید به موضوع اقلیتهای نژادی و مذهبی به چشمی دیگر نگریست. تجربه تاخت و تاز داعش در کشورهای همسایه نشان داده است که این گروه تروریستی از شکاف میان اقوام و اقلیتهای مذهبی با دولتهای مرکزی کمال استفاده را میبرد.
باید کانالهای موجود مطالبات قانونی اقوام و اقلیتهای شرق کشور را تقویت کرد و باز گذاشت. اینها مسائلی است که به نظر میرسد از سوی وزارت اطلاعات و همچنین وزارت کشور در دولت یازدهم مورد توجه ویژه قرار گرفته است و این روند باید ادامه یافته و تقویت شود.
در منطقه نیز تا زمانی که روند حاکمیت قانون متعارف و دموکراسی واقعی تثبیت نشود، همواره فضا برای ظهور و بروز گروههای تندرو تروریستی فراهم خواهد بود. نگاهی به کشورهایی که تروریسم و جهادگرایی تندرو در آنها شایع است، نشان میدهد که این کشورها عموما فاقد ساختارهای دموکراتیک و نهادهای مدنی هستند. البته باید توجه داشت که روند تغییر در کشورهای دیکتاتوری منطقه خلقالساعه نیست. این تغییرات طی یک روند ایجاد میشود و نمیتوان پروژهای زماندار برایش تعریف کرد. تعریف پروژه دموکراتیزاسیون برای چنین کشورهایی تنها به تضعیف حاکمیت مستقر در آنها منجر خواهد شد که این خود شرایطی بهشتوار برای تولد تروریسم به وجود میآورد. نمونه این آسیب را میتوان در کشورهایی نظیر لیبی و سوریه مشاهده کرد. اما طولانی بودن پروسه استقرار دموکراسی در مقابل لزوم مبارزه عاجل با داعش نباید کشورهای منطقه را به واگذاشتن هدف نخست و توجه صرف به هدف دوم معطوف کند. بلکه این دو باید همزمان با هم پیش بروند.
کوتاه سخن اینکه داعش در کوتاهمدت نابودشدنی نیست. همانطور که جهان در شکست تام و تمام القاعده در کوتاهمدت ناتوان بود. همانطور که جهان هنوز نتوانسته است طالبان را سر به راه کند. مبارزه با داعش پیگیری یک روند طولانیمدت مبارزه سخت در کنار اصلاحات اساسی در روند حکومتداری در منطقه را میطلبد. مبارزهای که کشورهای منطقه باید پرچم آن را به دست گیرند و این پرچم همان پرچم واقعگرایی است که امروز در منطقه جواهری نایاب است.
179/