فید

آزادی قاتل مرد ترکیه‌ای از زندان

دهم دی‌ماه‌ سال ٩٣ ماموران کلانتری ١٧٧ خاورشهر درجریان ناپدیدشدن مرد ترکیه‌ای درهمان اطراف خاورشهر قرار گرفتند. خانواده این مرد به ماموران گفتند: «محمد چند وقتی می‌شد که به ایران آمده و با شریک کاری‌اش اجناسی را وارد می‌کرد و به فروش می‌رساند. او به‌خاطر کارش در ایران زندگی می‌کرد. از دوروز پیش که او به محل کارش رفت، دیگر بازنگشت و از آن روز به بعد هیچ خبری از محمد نداریم.»

با اعلام این شکایت ماموران پلیس تحقیقات خود را دراین‌باره آغاز کردند و به ردیابی مرد ترکیه‌ای پرداختند. درحالی ‌که تحقیقات در این رابطه آغاز شده بود، به کارآگاهان جنایی خبر رسید که جسد سوخته یک مرد در اطراف شهر پیدا شده است. ماموران وقتی این جسد را بررسی کردند، در پیگیری‌های خود دریافتند که جسد متعلق به محمد، مرد ترکیه‌ای ناپدید شده است. وقتی خانواده محمد نیز جسد را شناسایی کردند، تحقیقات در رابطه با قتل این مرد ترکیه‌ای آغاز شد.

درحالی ‌که پیگیری‌ها در این‌باره ادامه داشت، ماموران در ابتدا به شریک ایرانی این مرد مظنون شدند. اما او در تحقیقات هرگونه دخالت در قتل محمد را منکر شد و گفت، خودش هم چند روزی می‌شده که از سرنوشت مقتول بی‌خبر بوده است. با این‌حال تیم تحقیق به پیگیری‌های خود در این رابطه ادامه داد، تا این‌که متوجه شد، مقتول در روزهای آخر با شریک ایرانی‌اش اختلاف مالی داشته است. حتی چند نفر از همکارانشان هم شاهد دعوا و درگیری این دونفر بوده‌اند.

بنابراین مرد ایرانی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و این بار پرده از راز قتل شریکش برداشت.  او با اعتراف به جنایت به ماموران گفت: «مدتی بود که با محمد شریک شده بودیم و با راه‌اندازی یک کارگاه، اجناسی را خریداری کرده و در ترکیه به فروش می‌رساندیم. گاهی اوقات هم از ترکیه اجناسی را به ایران آورده و می‌فروختیم. اوایل مشکلی نداشتیم و درآمدمان هم خوب بود. ولی بعد از مدتی به اختلاف خوردیم و مشکلات مالی برایمان به وجود آمد تا این‌که هر روز بر سر این اختلاف مالی با هم درگیر می‌شدیم. تا این‌که روز حادثه برای مشخص‌‌شدن تکلیف پولی که برسر آن اختلاف داشتیم، در کارگاه قرار گذاشتیم.

اما باز هم کار به درگیری کشید و محمد چوبی برداشت و چندبار به من حمله کرد. خیلی عصبانی شده بودم، برای همین نخستین ‌چیزی را که دم دستم آمد، یعنی یک چاقو بود که ما در کارگاه از آن استفاده می‌کردیم، برداشتم و به سمت محمد حمله کردم. چند ضربه به او زدم. اصلا حالت عادی نداشتم و نمی‌دانم چطور توانستم این کار را بکنم. وقتی به خودم آمدم متوجه شدم محمد خونریزی شدیدی دارد. دیگر کاری از دستم برنمی‌آمد و اگر جسد در کارگاه می‌ماند، ماجرا رو می‌شد و من بازداشت می‌شدم. برای همین تصمیم گرفتم جسد را از بین ببرم.

برای همین جسد را داخل بشکه‌ای که در کارگاه داشتیم، انداختم و به بیابان‌های اطراف تهران بردم. وقتی از شهر خارج شدم با مقداری بنزین بشکه را آتش زدم و جسد هم همان‌جا سوخت. وقتی خانواده شریکم با من تماس گرفتند و سراغ او را گرفتند، گفتم من هم چند روزی است که از او خبر ندارم.» با اعترافات این مرد پرونده وی، پس از بازسازی صحنه جنایت و صدور کیفرخواست درحالی به دادگاه کیفری ارسال شد که خانواده اولیای دم درخواست قصاص کردند.

قضات شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران نیز پس از بررسی این پرونده صبح روز پنجشنبه جلسه محاکمه متهم را برگزار کردند. این درحالی است که خانواده محمد در آخرین مراحل رضایت خود را اعلام کرده بودند.  در ابتدای این جلسه که به ریاست قاضی اصغرزاده برگزار شد، وکیل اولیای دم رضایت خود را از طرف خانواده محمد اعلام کرد. در ادامه متهم با قرارگرفتن در جایگاه به هیأت قضائی گفت:  «باور کنید من قصد کشتن شریکم را نداشتم. ما با هم شریک بودیم و این اواخر کارمان کمی با مشکل مواجه شده بود.

از طرفی ١٥٠‌میلیون تومان پول این وسط مانده بود که تکلیفش مشخص نبود. من هم آن زمان دیگر حتی خرج خانه و زندگی‌ام را هم نمی‌توانستم بدهم. برای همین به مقتول گفتم به من پول بده. ولی او هربار طفره می‌رفت تا این‌که روز حادثه خودش با من درگیر شد. من فقط از خودم دفاع کردم و اصلا نمی‌خواستم او را به قتل برسانم. ولی ناخواسته او کشته شد. هول شده بودم. وقتی دیدم محمد کشته شده، ترسیدم. اول خواستم با اورژانس تماس بگیرم و کمک بخواهم.

بعد هم تصمیم گرفتم خودم او را به بیمارستان ببرم چون خونریزی خیلی زیاد بود. وقتی به سمتش رفتم، متوجه شدم او مرده‌ است و کاری هم از دست من برنمی‌آید. برای همین تصمیم گرفتم اینکار را انجام دهم تا ماجرا لو نرود.»متهم در پایان صحبت‌هایش گفت: «آقای قاضی از شما می‌خواهم در مجازاتم به من تخفیف بدهید.

خانواده من ٣٠٠‌میلیون تومان پول دادند تا توانستند رضایت خانواده اولیای دم را جلب کنند. در این مدت هم حسابی تنبیه شده‌ام. دیگر وقتش است درکنار خانواده‌ام باشم و به دختر بیمارم رسیدگی کنم.» در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند و متهم را به دو‌سال زندان تعلیقی محکوم کردند که با احتساب ایام بازداشت، او از زندان آزاد شد.

176/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا