محاکمه زن خیانتکار که همسرش را کشت
همزمان با بررسیهای پلیسی، کارآگاهان با تناقصگویی همسر این مرد و رفتارهای مرموزش مواجه شدند تا اینکه فاطمه رازگشایی کرد و پرده از رابطه پنهانیاش با پسر 22 سالهای برداشت.
با اقرارهای تلخ این زن توطئهگر جوان مورد علاقهاش که بهنام نام دارد بازداشت شد و ادعا کرد با برادر و 2 دوستش نقشه قتل شوهر فاطمه را طراحی و اجرایی کرده است.بهنام گفت: من و فاطمه به یکدیگر علاقهمند بودیم اما شوهرش مانع اصلیمان بود از این رو با همدستی برادر 17 سالهام به نام بهزاد و دوستانش به نامهای سهراب 25 ساله و سعید 19 ساله دست به جنایت زدیم.
با اعترافات تکاندهنده بهنام همه عاملان جنایت بازداشت شدند و اقرارهای طراح قتل را پذیرفتند.بدین ترتیب این 4 پسر جنایتکار در برابر اتهام سنگین با مجازات قصاص و مشارکت در قتل قرار گرفتند و فاطمه نیز به خاطر مهیا کردن شرایط جنایت اتهام معاونت در قتل را پیش روی خود دید.
بازسازی صحنه قتل در دادگاه
صبح دیروز عاملان این جنایت در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغرزاده و یک قاضی مستشار و با حضور نماینده دادستان تحت محاکمه قرار گرفتند.در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار اشد مجازات عاملان این جنایت خیانتکارانه شد.
سپس دختر قربانی جنایت در جایگاه قرار گرفت و با تقاضای قصاص برای عاملان قتل پدرش گفت: زمان جنایت10 سال بیشتر نداشتم. شب حادثه داخل پذیرایی بودم و پدرم در اتاق خواب استراحت میکرد که بهنام و دوستانش وارد خانهمان شدند. این دختر که سعی میکرد کلمه مادر را به زبان نیاورد با اشاره به فاطمه گفت: این زن را بارها با بهنام دیده بودم و میترسیدم که ماجرا را به پدرم بگویم. این زن همیشه به فکر خودش بود چرا که اگر به فکر من و زندگیش بود هرگز برای کشتن پدرم نقشه نمیکشید. او از لحاظ مالی هیچ مشکلی نداشت و پدرم همه امکانات رفاهی را برایمان مهیا کرده بود. او باعث شد تا سایه پدر از سر من گرفته شود و کانون گرم خانوادهمان ویران به خاطر همین برای این زن و همدستانش تقاضای اشد مجازات را دارم.
با درخواست این دختر گریان وی به خاطر شرایط روحی و روانی از رئیس شعبه خواست که صحن دادگاه را ترک کند که قاضی اصغرزاده نیز موافقت کرد سپس بهنام برای ارائه آخرین دفاع پشت تریبون قرار گرفت و گفت: قتل را قبول دارم. اوایل سال 91 وقتی به مشهد سفر کرده بودم آنجا شماره فاطمه را از داخل گوشی شخص دیگری برداشتم و با او تماس گرفتم. نزدیک 10 ماه تلفنی با فاطمه در ارتباط بودم تا اینکه سرانجام پس از گذشت 10 ماه با وی در نازیآباد قرار ملاقات گذاشتم. وقتی او را دیدم گفت که از همسرش جدا شده است و یک دختر نوجوان دارد.آنجا بود که فهمیدم وی متارکه کرده و بچه دارد.
با او گاهی اوقات بیرون میرفتم. یکسال و 8 ماه از آشناییمان گذشت که وی یک روز گریان به من زنگ زد و گفت بهرام مقابل مدرسه وی و دخترش را کتک زده است.وقتی جلوی مدرسه دخترش رفتم و پرسیدم چه شده است، گفت: بهرام ما را کتک زده است. آنجا بود که فهمیدم او شوهر دارد همان لحظه از فاطمه خواستم که تکلیف مرا روشن کند و از همسرش جدا شود و او پذیرفت.از آن روز به بعد وی از نامهربانیهای همسرش برایم گفت و من هم تحت تأثیر حرفهای این زن قرار گرفتم. من همیشه از فاطمه و دخترش به لحاظ مالی حمایت میکردم. بارها دختر قربانی دستهایش را به من نشان داد و میگفت پدرش با کمربند به جانش افتاده است.من نیز با دیدن این صحنه خیلی ناراحت میشدم و به فاطمه بارها گفته بودم تا از همسرش جدا شود و با من زندگیاش را آغاز کند اما فاطمه بعدها به من گفت که بهرام راضی نیست وی را طلاق دهد و نمیداند چکار کند.
یک روز گوشیام زنگ خورد وقتی آن را برداشتم دیدم فاطمه است، گفت که بهرام دیشب یک لیوان چای به صورتش پرت کرده همان لحظه عصبی شدم به او گفتم بیا بیرون تکلیف مرا روشن کن چرا که از کار و زندگیام افتاده بودم.ظهر روز حادثه با فاطمه و دخترش بیرون رفتیم. پس از بازگشت تصمیم به درگیری با بهرام گرفتم و به برادرم بهزاد و دوستانش سعید و سهراب زنگ زدم و از آنان کمک خواستم.شب دوستانم ر اسوار خودرویم کردم و به در خانه فاطمه رفتیم. همزمان یکی از همسایه بیرون آمده و در ورودی آپارتمان را باز گذاشت ما وارد آپارتمان شدیم وقتی به پشت در ورودی رسیدیم به فاطمه پیامک دادم تا در را باز کند و او در را باز کرد ابتدا من وارد خانه شدم از او پرسیدم که بهرام کجاست؟ و شنیدم در اتاق خواب است!
وارد اتاق خواب شدم او دراز کشیده بود و دستش را روی صورتش گذاشته بود انگار در خواب و بیداری بود همزمان با دیدن من از خواب پرید و با هم گلاویز شدیم. دوستانم نیز وارد شدند و من دست و پایش را گرفتم و به گمانم بهزاد، سهراب و سعید شلوار کشیای که آنجا بود را دور گردنش انداختند وقتی من برگشتم دیدم نفس نمیکشد و بهزاد نیز مشروب خورده بود و حالت عادی نداشت.
در این بخش از دادگاه قاضی اصغرزاده از وی خواست که دست به بازسازی صحنه قتل بزند و نشان دهد که چگونه دست و پای قربانی را گرفته و دوستانش وی را خفه کردهاند و با این خواسته قضایی بهنام صحنه چگونگی قتل بهرام را بازسازی کرد.بعد از این اقدام برادر بهنام نیز در جایگاه قرار گرفت و به دفاع از خود پرداخت و گفت چون مست بودم هیچ چیزی از صحنه را به یاد ندارم.
بنابر این گزارش، در حالی که توضیحات بهنام در بازسازی صحنه قتل مطابقتی با دیگر اعترافاتش و اقرارهای همدستانش نداشت ادامه جلسه به هفته بعد موکول شد.
176/