تمام مدارک دادگاه نشان میدهد تنها مظنون جنایت قاتل اصلی زن جوان بوده است
پنجم مهرماه سال ٩١ بود که دختر جوان زمانی که به خانه مادرش رفت تا به او سری بزند، با جسد این زن روبهرو شد. این دختر که بهشدت شوکه شده بود، پس از اطلاع دادن به پلیس، در تحقیقات به ماموران گفت: «مادرم در آپارتمانش تنها زندگی میکرد. همیشه گاهی اوقات به او سر میزدیم. اما از دیروز مادرم پاسخگوی تلفنهای من، خواهر و برادرم نبود. برای همین امروز بهشدت نگران شدم و به خانهاش آمدم که با جسدش روبهرو شدم.»
با این اظهارات ماموران پلیس جسد این زن را که با ضربات چاقو کشته شده بود، به پزشکی قانونی فرستادند. مدارکی نیز در صحنه جنایت مثل قطرات خون وجود داشت که پزشکی قانونی همه آنها را برای مشخص شدن موضوع آزمایش کرد. همچنین در ادامه مشخص شد که سیمکارت به همراه گوشی مقتول سرقت شده است. بنابراین ماموران پلیس جنایی نیز در ادامه تجسسهای خود به ردیابی گوشی و سیمکارت مقتول پرداختند که درنهایت به پسری افغانی که هم گوشی و هم سیمکارت مقتول را داشت، مشکوک شدند. این پسر خیلی زود از سوی پلیس بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او سعی میکرد که منکر هرگونه ارتباط با مقتول شود. ولی در ادامه زمانی که مشخص شد برادرش با مقتول ارتباط پنهانی داشته است، مجبور به اعتراف شد و به ماموران پلیس گفت: «چند وقتی میشد که برادرم برای کار به ایران آمده بود. او پس از اینکه به ایران آمد با مقتول آشنا شد و پس از این آشنایی تمام پولهایش را به این زن میداد. او هیچ پولی برای ما که در افغانستان بودیم نمیفرستاد، برای همین به شدت عصبانی شدم و به تهران آمدم تا این زن را ببینم. وقتی او را دیدم با هم درگیر شدیم و مجبور شدم او را به قتل برسانم.» با وجود اینکه متهم به این جنایت اعتراف کرد، اما در ادامه باز منکر جنایت شد و دیگر هیچ وقت به قتل اعتراف نکرد. با این حال پزشکی قانونی پس از انجام آزمایشهای لازم تایید کرد که مدارک کشف شده و خون موجود در محل قتل متعلق به مظنون شماره یک این پرونده است. اما متهم ادعا میکرد که سیمکارت مقتول را از برادرش گرفته و گوشی تلفن همراه را نیز خریده است و هیچ اطلاعی از این جنایت ندارد. بنابراین کیفرخواست این پرونده صادر و برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز جلسه رسیدگی به این پرونده در همین شعبه برگزار شد. در ابتدای این جلسه ٢ دختر و پسر مقتول در جایگاه حاضر شدند و درحالیکه اشک میریختند برای متهم تقاضای قصاص کردند. دختر مقتول به هیأت قضائی گفت: «من یک ماه پیش از جنایت زمانی که به خانه مادرم میرفتم همین متهم را دیدم که در آپارتمان مادرم بود. ولی اهمیتی ندادم و از آنجایی که قاتل مادرم را ندیده بودم، الان متوجه شدم که این پسر همان پسری است که در آپارتمان مادرم دیدم. در صورتی که او ادعا میکند اصلا مادر مرا ندیده است. پس همین موضوع نشان از دروغگویی او دارد.»
در ادامه متهم به هیأت قضائی گفت: «من اصلا مقتول را نمیشناختم و نمیدانم چرا همه تصور میکنند من قاتل هستم. دختر مقتول دروغ میگوید که مرا آنجا دیده است. در مورد نظریه پزشکی قانونی هم حرفی ندارم و نمیدانم چطور شده که خون مرا در محل جنایت تشخیص دادهاند. من حاضرم قسم بخورم که اصلا مقتول را ندیدهام.»
در این لحظه قاضی از متهم پرسید: «چند روز قبل از جنایت با همان سیمکارتی که از تو کشف شد چندین بار با مقتول تماس گرفته بودی. در مورد این دلیل چه میگویی؟»
متهم پاسخ داد: «من تماس نگرفتم و نمیدانم چه کسی به این زن زنگ زده است.»
در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شد و با توجه به دلایل و مدارک موجود در پرونده و محرز بودن جرم متهم، او را به قصاص محکوم کرد.
179/