حفظ سرمايه اجتماعي از نتيجه انتخابات مهم تر است
حبيب رستمي/ فعال سياسي: انتخابات را به معنای صرف، سیاسی دیدن و دور شدن از فضای واقعی جامعه، آسیبی است که به اعتماد جامعه وارد شده و موجب میشود باور بدنه اجتماعی به فعالین سیاسی کمتر شود. فعالینی که باید کنش سیاسی و اجتماعی داشته باشند ،صرفا فعال انتخاباتی میشوند و ستاد انتخاباتی را سخت افزاری میبینند ، بدون توجه به داده های اجتماعی هدف خود را معطوف به پيروزي مي كنند.
بنیادِ سیاست ورزی ، دیدنِ تحولات اجتماعیِ جامعه است. دیدن امید های جامعه به بهبودِ اوضاعِ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و…..و دیدن نگرانی های جمعی ، مانند نگرانی های عدم ثبات اقتصادی و عدم ثبات شغلی و نگرانی های زیست محیطیِ هوا و آب و پارازیت و نگرانی های مشکلات خانوادگی و غیره و همین طور نگرانیِ بی ثباتی سیاسی.
جامعه ای که در حال نگرانی و مخاطره باشد، تصمیم گیری منطقی ندارد. این نگرانی ها در هر منطقه و جغرافیایی نیاز به تحلیل منطقه ای و استانی دارد که با توجه به مولفه های موجود در هر منطقه و نگرانیِ اولویت داری که وجود دارد، روی مسائل اساسی تر و جدی تر کار کنند. حال با وجود این نگرانیها به عنوان فعالین سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب ببینیم که چه داشتههایی داریم. مهمترین داشته ما، میراثِ گفتمانِ اصلاح طلبی است که با تغییرات و بهبودِ اوضاع سازگار است. در حقیقت ، جامعه با اصلاحطلبی سازگار است. در میان اصلاح طلبان تقویت نهادهای مدنی پذیرفته شده است و فرهنگ گفتوگو در بیان اصلاحطلبان غالب است و باید این میراث را برای فردایِ بعد از اتنخابات هم حفظ کنیم. این گفتمان در پی منافع ملی است و نه سهم خواهی اقتدارگرایانه. باید و باید به سوی تقویت نهادهای مدنی برویم چون ضعف نهادهای مدنی موجب پایین آمدن سرمایه اجتماعیمان میشود. باید به گرایش های خیرخواهانه صنفی و زیست محیطی و جامعه خُرد و خلاقیت افراد بها بدهیم. در اینجا کار تشکیلاتی موضوع و هدف نیست، بلکه اصل، رسیدن به گفتمان اصلاح طلبی و افزایش امید در جامعه و بهتر شدن اوضاع موجود است . باید برای رسیدن به این هدف، بیشترین تلاش و صادقانه ترین رفتار را داشته باشیم. به سمت و سوی گفتمان عاقلانه رفتن هم آدابی دارد. باید علایم نگرانی جامعه را بشناسیم و به تغییر رفار جامعه نگاه مشخص داشته باشیم. نباید به هر نگرانی و تغییری نگاه تهدید آمیز و تعریف امنیتی داشته باشیم. باید تغییر را پذیرفت تا به فرصت و تهدید نگاه واقعی داشته باشیم. به پیگیری کار صبورانه و امیدوارانه باید عادت کنیم. در حقیقت الزام ما این است که در برابر آسیب های اجتماعی توسعه گرا باشیم. یعنی ملزم باشیم که با روش بهتر شدن اوضاع، فقیر کم شود، معتاد کم شود ، طلاق کم شود و در کل آسیب کم شود تا آسیب دیده کم شود . نه اینکه از وجود این آسیب ها سو استفاده کنیم و از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت استفاده کنیم و بعد از 8 سال این آسیب ها و آسیب دیده ها چند برابر شوند. به واقع الزام داریم که 8 سال عقب افتادگی انسانی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و اخلاقی و … را جبران کنیم.
واقعیت این است که اقتدارگرایی در ایران شرمنده است و میخواهد اصلاح طلبان باشند، اما تعیین کننده نباشند.در حقیقت اقتدارگرایی با ساخت اصلاح طلبان جعلی که به مسائل محیطی نگاه صرف سهم خواهانه دارند ، میخواهند اصلاح طلبان واقعی را به محاق قانونی ببرند.به شخصه معتقدم از بستر انتخابات باید برای توسعه تشکیلاتی و حزبی استفاده کنیم و نیروهای شایسته را معرفی و حمایت کنیم. توسعه گرا هستیم ، در واقع یعنی کیفی ترین نیروها در بروکراسی باشند.
اما مسئله مهم اجتماعی امروز ما، شکاف بین تندروها و میانهروهاست. تندروها پایگاه اجتماعی ندارند ، اما حاشیه امنیت دارند و برعکس میانه رو ها پایگاه اجتماعی دارند ولی قدرت سیاسی کمتری دارند. باید بپذیریم و در راستای آن تلاش کنیم که با صحنه گردانی میانه روها زندگی بهتری خواهیم داشت و با صحنه گردانی تندروها این شکاف عمیق تر میشود و سرنوشت خوبی نخواهیم داشت. و الزام داریم به سرمایه اجتماعی مان این باور و اعتماد را بدهیم که فردای انتخابات و سوای هر نتیجه ای به کنش اجتماعیمان پایبند خواهیم بود و ناگفته پیداست که در این مسیر اصلاحطلبان با نیروهایی که می خواهند با ناامنی به اهدافشان برسند، هیچ رابطه و سنخیتی ندارند. تفاوتی هم ندارد که این نیروها از چه طیفی باشند.
179/