فید

سارا سنتوری با تنبک

آنجا كه نت‌‌ها كنار هم قرارگرفته و آهنگي مي‌شوند كه ضرباهنگ مي‌دهد به تمام زندگي.ريتم زندگي از همين الفباي كوك موسيقي نشأت مي‌گيرد و در نهايت مي‌رسد به اوج هنر.آنجاست كه مي‌تواني بگويي عروجي اتفاق مي‌افتد از جسم خاكي به بلنداي معنا و براي چنين تعالي‌اي چه بال و ابزاري بهتر از نت؟ شايد استادي هنر تنها مقامي باشد كه خيلي سن و سال نشناسد. جوانك مكتب مي‌تواند به ضرب شستي استاد روزگار ديده را مبهوت هنر خويش كند و سارا سلطاني  نمونه بارز همين تعبير در دوران ماست. او متولد سال 1378 است و موسيقي را از 5 سالگي شروع كرده و تنها حدود يكسال موسيقي كودكان كار كرده است و پس از آن به سمت و سوي اجراهاي بزرگسالان سوق يافته است. حدود هفت سالگي تنبك را به عنوان ساز اصلي خودش  انتخاب كرده و الان حدود 11 سال است كه دف مي‌نوازد.
شما موسيقي را از سن خيلي كم و كودكي شروع كرده‌ايد اين به اين معني بوده كه خانواده باعث گرايش شما به موسيقي شده است؟
پدر من موسيقیدان بود و من به‌واسطه پدرم با موسيقي آشنا شدم. اين آشنايي به نحوي عميق بود كه حتي من شب‌ها با صداي سنتور پدرم مي‌خوابيدم.به جز پدرم، خواهر بزرگ‌ترم هم سنتور مي‌نواخت و همين من را بيش تر به موسيقي علاقه‌مند كرد.
با توجه به اينكه در خانواده‌اي هنرمند رشد كرده‌اي نقش استعداد را در آموزش هنري چون موسيقي چطور مي‌بيني؟
خيلي موثر است. حتي روانشناس‌ها معتقدند كه موسيقي از طريق ژن به فرزندان منتقل مي‌شود.البته همان‌طور كه گفتم نقش خانواده و همچنين پشتكار هم قابل انكار نيست.اما خاصيت ژن اين است كه وقتي آهنگي را گوش مي دهي مي‌تواني آن را روي هر سازي پياده كني. من خودم همين‌طورم يعني اگر آهنگي را بشنوم مي‌توانم آن را با هر سازي بنوازم. نكته ديگري هم كه مطرح مي‌شود اين است كه افرادي كه استعداد بالايي ندارند و فقط موسيقي را با تلاش ياد مي‌گيرند خيلي وابسته به نت مي‌شوند و اگر نت را از مقابل‌شان برداري قادر به اجرا نيستند.
پس اين‌طور كه پيداست پدر و مادرت نقش خيلي پررنگي در نوازنده شدنت داشته‌اند؟
خيلي . مخصوصا مادرم كه تمام زندگي خود را صرف آينده ما كرده است و تمام تلاشش كمك به ما و فراهم كردن شرايطي است كه در آن بهتر بتوانيم استعدادمان را رشد و پرورش دهيم.
چطور شد كه ساز تنبك را انتخاب كرديد؟ علاقه شخصي بود يا به اصرار خانواده؟
در ابتدا تنبك را به پيشنهاد مادرم انتخاب كردم. اما در حقيقت تنبك سازي است كه به اصطلاح آن را قلب گروه مي‌گويند كه گروه را هدايت مي‌كند. از طرفي پدرم هم به تنبك علاقه‌مند بود و همين شد كه من تنبك را به عنوان ساز اصلي خودم انتخاب كردم.
نقش آموزشگاه‌هاي موسيقي در رشد و پرورش استعداد موسيقي‌ات چطور بوده است؟
آموزشگاه نقش موثري داشت .من در ابتدا موسيقي را  با استاد حياتي شروع كردم و ايشان نقش بسزايي در تربيت موسيقايي من، به خصوص گروه نوازي داشتند. بعد از استادحياتي، موسيقي را نزد استاد ديگري به نام استاد فرهمند آموختم  و به نظرم تمام آنچه كه از نواختن تنبك مي‌دانم ماحصل آموزش‌هاي ايشان است.
شما در سن كمي شروع به نواختن كردي و بالطبع در سن پايين هم به پختگي براي اجرا رسيده‌اي.اولين اجرايت چه زماني بود؟
اولين اجرايم همراه پدرم بود و با او روي سن حاضر شدم.كلاس پنجم دبستان بودم كه در كنسرت تنبور نوازان ساز«كوزه» را نواختم و اين اولین تجربه من براي اجرا بود كه جزو بهترين خاطرات من است و پس از آن هم به تورهاي مختلفي رفتم و اين قضيه( اجراي روي سن) تا امروز برايم ادامه يافت.
تنبك ريتم دهنده گروه موسيقي است كه به اجراها جهت مي‌دهد. آيا رهبران گروه ها با توجه به جوان بودنت، براي سپردن نبض گروه به تو اعتماد مي‌كردند؟
بله. چون به نظر م كار مهمی است و وقتي مي‌ديدند كه ريتم را به خوبي درك مي‌كنم وقادر به درك آن هستم از من براي همنوازي دعوت مي‌كردند.
روزي چقدر تمرين مي‌كني؟
در حال حاضر چون خودم را براي كنكور سال آينده آماده مي‌كنم خيلي درگير درس هستم شايد نشود خيلي زياد تمرين کرد اما خب درطول روز حتما براي دست گرمي هم كه شده سمت ساز مي‌روم.
چرا رشته تحصيلي‌ات را موسيقي انتخاب نكردي؟
چون به نظرم آدم نبايد تك بعدي باشد و با آنكه بسيار به موسيقي علاقه مندم اما آن را به عنوان فعاليت جنبي مي‌بينم.
آينده موسيقي‌ات را چطور مي‌بيني؟
آرزويم اجرا در كنار اركسترهاي ملي بزرگ، مثل اركستر ملي ايران است و البته هميشه همنوازي با گروه استاد شجريان در صدر خواسته‌‌هايم بوده است.من حتي براي اجرا  و همنوازي همراه چند گروه خارجي به كشورهاي ديگر مانند اتريش و آلمان دعوت شدم ولي به‌واسطه مشكلاتي فرصت حضور در اين اركسترها را نيافتم اما آرزويم همواره اجرا با چنين گروه‌هاي بزرگي است.
تا به حال چه مقام‌هايي كسب كرده‌اي؟
من در سنتور مقام سوم كشوري دارم.البته در منطقه 7 و استان تهران رتبه اول را كسب كرده بودم.البته به نظر من در اين جشنواره‌ها براي انتخاب برگزيده‌ها بسيار سليقه‌اي برخورد مي‌شود.
بعد از كسب مقام‌ها و موفقيت‌هايت از تو حمايت شد؟
بعضي از گروه‌هايي كه با آنها همكاري مي‌كنم مانند ساير اعضاي گروه با من قرارداد رسمي نمي‌بندند و علت آن را نمي‌دانم كه آیا سن كم من است يا علت ديگري دارد. اما به جز اين قضيه، اساتيد و خانواده‌ام همواره از من حمايت كرده‌اند.
اين سختي‌ها تو را دلزده نكرده است؟
بعضي وقت‌ها تبعيض‌هايي كه مي‌بينم يا حق كشي‌ها دلزده و بسيار ناراحتم مي‌كند.بارها  شده است قبل اجرا موضوعي پيش ْآمده كه به خاطرش گريه كرده‌ام و چشمانم خيس شده است اما وقتي كه براي اجرا روي سن مي‌روم تمام ناراحتي‌هايم را فراموش مي‌كنم و با عشق ساز مي‌زنم.
دوست داري با گروه‌هاي بانوان اجرا داشته باشي؟
واقعيتش اين است كه نه، و علت آن هم وجود محدوديت هاي بسيار در سر راه اجراي زنان  است. آنها به تنهايي نمي‌توانند اجرا داشته باشند و براي اجرا نيازمند همخواني مردها هستند يا اگر مي‌خواهند گروهي كاملا زنانه داشته باشند بايد اجراهايشان به مخاطب زن محدود شود .
هر هنرمندي دوست دارد اجرايش جنبه عمومي تري داشته باشد و مخاطبان وسيعي به تماشاي هنر او بنشينند به همين علت ترجيح مي‌دهم كه خود را محدود به اجراهاي زنانه نكنم.
به نظر تو بهترين راه آموزش موسيقي چيست؟ آكادميك يا آزمون و خطا و به صورت  تجربي؟
يك هنرمند نبايد تنها وابسته به آموزش‌هاي استادش باشد. زيرا اگر به همان روش ها محدود باشد وقتي در آينده خود به مقام استادي رسيد نكته جديدي براي آموزش وحتي اضافه كردن به موسيقي‌اش ندارد و هنرش در يك حد باقي مي‌ماند. هنرمند واقعي بايد همواره راه‌ها و شيوه‌هاي جديدي به آنچه دارد  اضافه كند تا رسالت واقعي خودش را به انجام رساند.
به نظرت موسيقي علم است يا هنر؟
موسقي تركيب علم و هنر است چون تنها نبايد به يكي از آنها اكتفا كرد.
بدون احساس اثري كه به دل نشيند را نمي‌توان خلق كرد و نوازنده‌اي كه تنها بر مبناي احساس بنوازد مطرب است نه موسيقيدان.

179/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا