بهترین نقش هایی که شهاب حسینی آنها را ماندگار کرده است!
موبنا -آدم های باعرضه یک جایی از اتفاق بودن فاصله می گیرند و تبدیل به یک جریان همیشگی می شوند. دیگر با یکی، دو اثر شناخته نمی شوند و همه از آنها انتظار دارند در هر اثر تازه ای بدرخشند، در هر کاری خوب باشند و کم نیاورند.
شهاب حسینی هم همین است. مدت هاست کم نیاورده؛ حتی در آثار متوسط سینمایی هم می درخشد. در همان حضورهای کوتاه و موثر «واکنش پنجم» و «شمعی در باد» در سینما نمی ماند و به اوج می رسد. چون دل به دریا زده و بعد از به شهرت رسیدن سینما را در درآمد خوب خلاصه نکرده است.
شهاب حسینی تبدیل به جریانی همیشگی شده و حالا هر کارگردانی که سراغش می رود دلش قرص است که شهاب حسینی ریتم فیلم را خوب نگه می دارد و نیازی نیست برای رسیدن به یک بازی خوب سختی بکشد. شهاب حسینی توانسته استعداد و سوادش در سینما را جوری به کار بگیرد که نقش های زیادی از او در یادها بماند.
کم حرف و موثر در واکنش پنجم
«گیریم که زن داداش زن ما شد، اگر منم تو یکی از این سفرها رفتم پیش داداش، اون موقع با سه تا بچه می خوای چی کارش کنی؟» این مهم ترین و موثرترین دیالوگ شهاب حسینی در فیلم واکنش پنجم است که داوران جشنواره فجر را مجاب کرد تا او را برای سیمرغ نقش مکمل مرد کاندیدا کنند. اگرچه آن سیمرغ به دست شهاب حسینی نرسید ولی نشان داد یک بازیگر با توانایی های بازی حتی بدون کلام وارد سینما شده تا سوپر استار شود.
در کل فیلم شاید شهاب حسینی دو خط دیالوگ هم نداشت اما آنقدر نقش یک پسرحاجی عاصی را خوب بازی کرد که همه را به تحسین واداشت. نیکی کریمی به خاطر بازی در همین فیلم سیمرغ برد اما شهاب حسینی هم می توانست در اولین حضورهای سینمایی به این عنوان برسد.
عاصی در شمعی در باد
عاصی، سرکش و فراری از گذشته المان های شخصیتی بابک «شمعی در باد» است. او نقش یک ساقی و فراهم کننده بساط اکس پارتی را بازی می کرد؛ کسی که می خواست با چیتان فیتان، خانه، لباس اعیانی و افیون، گذشته تلخش را کنار بگذارد و به طبقه اجتماعی دیگری برسد.
این نقش باید مکمل نقش بهرام رادان در داستان می بود اما یک جاهایی حتی از نقش اول فیلم یعنی بهرام رادان هم پیش می افتاد؛ اتفاقی که مدیون ریزه کاری ها و حس عجیب شهاب حسینی در آن کار بود به خصوص در لحظات پایانی فیلم که بابک داستان در آسایشگاه خسته و بی رمق و بیمار با فرزین(بهرام رادان) روبه رو می شود و یک بازی فوق العاده از شهاب حسینی شکل می گیرد. جالب اینکه شهاب حسینی برای بازی در این فیلم هم کاندیدای سیمرغ شد اما باز هم سیمرغ از دستش پرید. بهرام رادان برای بازی در این فیلم سیمرغ بهترین بازیگر مرد را کسب کرد.
اصلاحگر «رستگاری در هشت و بیست دقیقه»
شهاب حسینی بار دیگر یکی دیگر از نقش های کوتاه و موثرش را در سینما با فیلم «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» به نمایش گذاشت. فواد(شهاب حسینی) به عنوان معلم عقیدتی طاها رحمانی، دانشجوی اخراجی از دانشگاه او را به سمت اصلاح جامعه تشویق می کند؛ البته نه به شکل صحیح و درست آن که به شکل تروریستی و نابودگرایانه.
او طاها را راهنمایی می کند تا مظاهر فساد در جامعه را از بین ببرد. او در این فیلم فوق العاده موثر است و توانسته زیر دست سیروس الوند نقش را دربیاورد. او به خاطر این فیلم هم کاندیدای بهترین بازیگر مکمل شد اما باز هم اقبال نداشت و جایزه جشنواره فجر را نبرد.
پایان تلخ درباره الی
«یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه» این مهم ترین و موثرترین دیالوگ فیلم «درباره الی» است که در یک سکانس دونفره با الی گفته می شود. او ماجرای طلاق خود از همسر سابقش در آلمان را اینگونه تعریف می کند. شهاب حسینی در «درباره الی» وجهی بین المللی را از خود به نمایش می گذارد که او را از گذشته اش متمایز می کند. بازی کنترل شده با واکنش های ظریف و ریزه کاری هایی که تحت هدایت اصغر فرهادی فوق العاده از آب در آمده اند.
این فیلم اولین تجربه همکاری مشترک او و اصغر فرهادی و برایش خوش یمن بود. خیلی ها حتی می گویند درباره الی بهترین فیلم اصغر فرهادی هم هست. اینکه شهاب حسینی در کاری مثل درباره الی هم که بازی های دسته جمعی دارد هوش و حواس تماشاچی را به خود جذب کند، اتفاق بزرگی است.
عاشق پیشگی برای محیا
یک دانشجوی پزشکی که از دیدن جنازه هراس دارد و در معرض جدایی از دانشگاه است در چشم برهم زدنی عاشق دختری به نام محیا می شود. اما محیا هم با اینکه از ته دل دوستش دارد از ارتباط با او طفره می رود چون پدر و مادرش غسال هستند و خودش هم گاهی به آنها برای این کار کمک می کند. جاوید(شهاب حسینی) تصمیم می گیرد دل را به دریا بزند و محیا را به دست بیاورد. محیا خواستگار پروپاقرصی دارد که جاهل است.
محیا به خاطر اینکه شهاب حسینی را از دردسرهای وصال دور کند شرطی عجیب می گذارد. او می خواهد که جاوید هفت مرده را بشوید. جاوید هم در راه عاشقی دست به هر کاری می زند و شرط را قبول می کند. او در روستایی هفت خوان عشق را رد می کند و به وصال می رسد. این اولین نقش خیلی عاشقانه شهاب حسینی در سینما است که باعث شد دیپلم افتخار جشنواره فجر را به دست بیاورد. «محیا» شاید فیلم خیلی ویژه ای نبود اما شهاب حسینی با درخشیدن در نقش جاوید فیلم را هم بالا کشید.
سوپراستار؛ بازگشت به اصل
بازیگر عیاشی که با فرشته ای آشنا می شود و مسیر زندگی اش تغییر می کند؛ این خلاصه ای یک خطی از فیلم سوپراستار تهمینه میلانی است که باعث شده طلسم جایزه نبردن های شهاب حسینی از جشنواره فجر شکسته شود و او بالاخره سیمرغ بهترین بازیگر مرد را به خانه ببرد.
شهاب حسینی یکی از سوپراستارهای سینمای ایران است و شاید ساده به نظر برسد که بتواند نقش یک بازیگر سینما را بازی کند. اما کوروش زند «سوپراستار» با شهاب حسینی که بی حاشیه و اهل خانواده است زمین تا آسمان فرق دارد. شاید همین پر کردن فاصله زیاد باعث شد که جایزه را ببرد و یک گام به بهترین شدن نزدیک شود.
حجت عاصی و «جدایی»
مردی از طبقه پایین جامعه که به تازگی شغل خود را از دست داده و همسرش فرزند دوم را باردار است و همه دنیا روی شانه هایش خراب شده است. این روزها کلی از حجت «جدایی نادر از سیمین» استیکر و جوک درست شده و در تلگرام و اینستاگرام پخش شده است. همین شیطنت ها نشان می دهد تا چه حد این نقش در ذهن مردم مانده و از تراژدی نقش به کمدی رسیده اند و با آن زندگی می کنند.
از این جور آدم ها دور و بر ما زیاد زندگی می کنند و زیاد دیده می شوند اما شهاب حسینی به حدی از همذات پنداری رسیده که کاملا نقش را بغل کرده و با آن زندگی می کند. اوج هنر او در فیلم زمانی اتفاق می افتد که از همسرش می خواهد شهادت دروغ دهد تا بتوانند دیه فرزند دوم سقط شده شان را بگیرند و در مقابل جواب منفی همسرش شروع می کند به زدن خودش و به جنون کشیده می شود. شهاب حسینی در دومین همکاری با اصغر فرهادی هم فوق العاده بود.
حوض نقاشی شهاب حسینی
یک تجربه خطرناک و پرریسک که شهاب حسینی توانست از آن هم با موفقیت عبور کند. بازی کردن در نقش فردی که به لحاظ ضریب هوشی مشکل دارد و در عین حال عاشق می شود و تشکیل خانواده می دهد. پذیرفتن چنین نقشی یک جور دیوانگی می خواهد که در شهاب حسینی هست؛ یک جور دیوانگی از سر جسارت و تجربه گرایی برای اینکه خودش بتواند خودش را کشف کند.
همین است که شهاب حسینی با دیگر بازیگرها یک فرقی پیدا می کند. از تغییر چهره اش نمی ترسد و وارد تجربه های تازه می شود. به این فکر نمی کند که خارج شدن از قالب همیشگی ممکن است ذهنیت هوادارانش را به هم بریزد. او تنها تلاش می کند که وجوه شخصیتی اش را در بازیگری پیدا کند.
179/