خواندنی

مافیای تیتراژ خوانی در صدا و سیما

این دست‌ها ظاهرا اجازه حضور دیگران را نمی‌دهند و عرصه را برای کسانی که آنها هم به سختی مشغول کارند هر روز تنگ‌تر از دیروز می‌کنند. حالا که داریم به روزهای پایانی اسفند نزدیک می‌شویم و تولید سریال‌های نوروزی هم مطابق معمول هر ساله درحال پیگیری است، واکاوی چگونگی انتخاب خوانندگان تیتراژهای تلویزیونی احتمالا خالی از لطف نیست.

مافیا یا عدم وجود ریسک‌پذیری؟

بسیاری از خوانندگان موفق دهه ٨٠ که حالا بنا به دلایل متعددی به حاشیه رانده شده‌اند، معتقدند استفاده از لفظ مافیا در مورد تیتراژهای تلویزیونی کاملا درست و دقیق است. نیما مسیحا یکی از همین خوانندگان شناخته‌شده است که پیش از این درباره علل کم‌کاری‌اش در سال‌های اخیر به «شهروند» گفته بود: صحبت بر سر مافیای سنگینی است که درحال حاضر روی موسیقی پاپ کشورمان سیطره دارد. حمایت‌های عجیب و غریبی که از بعضی از دوستان ما می‌شود عملا عرصه فعالیت برای دیگران را تنگ کرده است. موسیقی پاپ کشور را درحال حاضر پنج خواننده قبضه کرده‌اند. این جریان به غیر از مافیای موسیقی چه چیزی می‌تواند باشد؟ همه تیتراژهای تلویزیونی مال این دوستان است.

او البته به کسانی که پشت این مسأله هستند، اشاره‌ای نکرد: «حالا این‌که چه اشخاصی پشت این قضیه هستند هم مهم است اما من نمی‌خواهم وارد این بحث شوم. وقتی حمایتی در بین نیست، نمی‌توانیم کار کنیم. وقتی تیتراژهای تلویزیونی تماما توسط این دوستان قبضه شده و از طرف فلان مدیر شبکه خواندن تیتراژ توسط یک خواننده خاص توصیه می‌شود، دیگر مسیحا نمی‌تواند حضور داشته باشد. دیگر دوستان هم نمی‌توانند کار کنند. این یک درد مشترک است بین من و هم‌نسل‌های من». عبدالجبار کاکایی، ترانه‌سرای شناخته‌شده کشورمان با بیان این‌که با وجود مافیای ترانه برای خوانش تیتراژها موافق است، در این جمله منظور دیگری را دنبال می‌کند. او در این‌باره به «شهروند» گفت: «طبیعی است که در شرایط کنونی تهیه‌کنندگان تلویزیون برای ساخت کاری جدید ریسک نمی‌کنند و سعی دارند از شاعری که قبلا با او تجربه موفقیت را داشته‌اند، استفاده کنند. در این شرایط تهیه‌کننده به دلیل همان عدم ریسک‌پذیری، ترجیح می‌دهد از جوانان استفاده نکند. با این توضیحات از دید من استفاده از کلمه مافیا خشونت‌آمیز و نادرست خواهد بود. این حالت را بهتر است به عدم شهامت، ریسک‌پذیر نبودن و نبود سرمایه کافی در حوزه موسیقی تعبیر کنیم».

در میان خوانندگانی که در حوزه تیتراژخوانی اقبال نسبتا خوبی به دست آورده‌اند، هستند کسانی که معتقدند فعالیت در این حوزه با انتشار تک‌آهنگ و قطعات یک آلبوم تفاوت بسیاری دارد. علی لهراسبی یکی از همین افراد است که در این‌باره به «شهروند» گفت: «به نظر من این مسأله نیاز به اصولی دارد و در اصلاح مبتنی بر فوت‌و‌فن خاصی است. کارهای من و دوستانی که تیتراژهایشان از اصولی که باید، پیروی می‌کند، کم‌ریسک است و مورد توجه مردم قرار می‌گیرد.

این اصول را در چند ‌سال فعالیت مستمر و آزمون و خطا به دست آورده‌ایم و هرکدام اساسی برای خواندن تیتراژ داشته‌ایم که همیشه به آن احترام گذاشته‌ایم».

به نظر لهراسبی قرار نیست تیتراژ در همان قسمت اول همه را درگیر کند. اصولا یک تیتراژ موفق آن است که هم بتواند به سریال کمک کند و هم با همراهی با یک سریال موفق بتواند از آن استفاده کند. این موزیک باید به تدریج مورد توجه قرار گیرد. وقتی این اتفاق افتاد مخاطب به موسیقی تیتراژ سریال علاقه‌مند می‌شود و موزیک ماندگار خواهد شد. او در ادامه افزود: «نکته دیگری که به نظر من اهمیت دارد، این است که موسیقی تیتراژ هویت مستقل داشته باشد. منظور از هویت مستقل در مورد تیتراژ این است که درعین‌حالی‌ که به داستان سریال مربوط است با اتمام سریال به‌عنوان تک‌آهنگ موفق توسط مخاطب پذیرفته شود و مردم بخواهند خارج از سریال هم آن را گوش دهند. خیلی‌ها به این نکته توجه نمی‌کنند.

یعنی به محض پیشنهاد یک تیتراژ با خواندن فیلمنامه می‌خواهند تمام قصه را در تیتراژ بیاورند. در چنین شرایطی مردم موزیک را در همراهی با سریال دوست دارند و گوش می‌دهند اما هرگز بدون سریال آن را گوش نخواهند داد. مخاطبان در مواجهه با چنین تیتراژهایی به این ذهنیت می‌رسند که سریال و موزیک در یک مجموعه جدایی‌ناپذیر قرار دارند. حالت عکس این قضیه هم وجود دارد. برخی از دوستان که خودشان معتقدند در کار تیتراژخوانی چندان موفق نبوده‌اند، این ماجرا را تجربه کرده‌اند که بهترین کاری که خوانده‌اند و منتشر نشده است را برمی‌دارند و روی سریال می‌گذارند. در این شرایط هیچ تضمینی وجود ندارد که این کار شنیده شود».

چه تیتراژی موفق است؟

چرایی موفقیت برخی از تیتراژها و عدم موفقیت بسیاری از آنها یکی از سوالات مهم و البته تکراری است که از ابعاد مختلفی می‌توان برای پاسخ دادن به آن کوشید. با این وجود در یک نگاه کلی به نظر می‌رسد تیتراژی می‌تواند موفق باشد که مخاطب هر وقت سریال پخش می‌شود، منتظر شنیدنش باشد. این وضع در صورتی پیش می‌آید که موزیک پایانی با فضای سریال پیوند داشته باشد. مثلا بعد از اتمام یک سریال پلیسی مردم دوست دارند یک موزیک با ریتم تند و صدای فریاد خواننده را بشنوند درحالی‌که با اتمام یک سریال عاشقانه ترجیح می‌دهند در فضای آرام سریال بمانند و موزیکی آرام و عاشقانه بشنوند. همذات‌پنداری اصلی است که در گذر زمان برای خواننده تیتراژ پیش می‌آید و می‌تواند به موفقیت تیتراژ کمک کند. به همین دلیل نوشتن تیتراژ موفق برای آهنگساز و خوانش کار برای خواننده کار سختی است.

در این بین سالار عقیلی که یکی از پرکارترین خوانندگان در حوزه تیتراژ است در این‌باره به «شهروند» گفت: «از دید من خواندن تیتراژ یک فیلم با کاری که هنرمند در یک آلبوم موسیقایی انجام می‌دهد، کاملا متفاوت است. چون موسیقی تیتراژ برای یک فیلم ساخته شده و مخاطبان عام‌تری را در برمی‌گیرد درحالی‌که یک آلبوم موسیقی، برای مخاطبان خاص خواننده وارد بازار می‌شود. در نتیجه فضای این دو کاملا با هم فرق دارد. شاید اگر هر یک از کارهایی که من در زمینه تیتراژ پذیرفته‌ام، خارج از موسیقی سریال یا فیلم و برای انتشار در یک آلبوم پیشنهاد می‌شد، من اصلا خواندنش را نمی‌پذیرفتم. موسیقی تیتراژ با فضای سریال هماهنگی دارد و درواقع این دو به‌عنوان مکمل هم هستند».

در فضایی که بسیاری از خوانندگان موسیقی (خاصه از نوع پاپ) و البته طرفداران آنها مسأله وجود پررنگ مافیا در تیتراژخوانی را مطرح کرده‌اند، به نظر می‌رسد کمتر کسی به این موضوع از افق‌های تخصصی‌تر پرداخته باشد. شاید لازم باشد بعد از مطرح کردن همه آن صحبت‌ها کمی آن‌سوتر ایستاد و فضای حاکم بر این جریان را قضاوت کرد. آیا کسانی که امروز از اقبال زیادی در مقوله تیتراژ برخوردار نیستند، کم‌کاری نکرده‌اند؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا