خواندنی

بدون دست و چشم جهانبخش را می برم

سعید عزت اللهی که در بازی های تدارکاتی نیم فصل روستوف درخشید مترصد فرصتی است تا به ترکیب این تیم راه پیدا کند و در لیگ روسیه به میدان برود. عزت اللهی که جزو بازیکنان جوان و آینده دار تیم ملی است در گفت و گویی متفاوت با “ورزش سه” از سالی که گذشت گفت و البته برنامه هایش برای آینده. سالی که او توانست به ترکیب تیم ملی بزرگسالان راه پیدا کند. هافبک 19 ساله تیم ملی درباره عید نوروز هم صحبت کرد و خاطراتش. او در این گفت و گو سری هم به دوستانش در تیم ملی زد و به شوخی و جدی درباره شان نقل قول هایی انجام داد.

****************************

هر جا می روم با کاپیتان هم پستی ام!

شرایط روستوف خدا را شکر خوب است. من در بازی های تدارکاتی روستوف در اسپانیا بازی کردم و در این دو هفته اخیر هم به لیست 18 نفره رسیدم اما بازی نکردم. دلیلش هم نتایج درخشان روستوف است. چون تیم در صدر جدول قرار دارد و فعلا بازیکنانی بازی می کنند که هم تجربه بیشتری نسبت به من دارند و آبدیده ترند. البته بردی اف با من صحبت کرد و از عملکردم در تمرینات و بازی های تدارکاتی راضی بود. او گفت منتظر یک فرصت است تا از من استفاده کند. جای نگرانی نیست و من هم سعی می کنم کم کم به ترکیب روستوف برسم. البته یکی از بدشانسی هایم این است که به هر تیمی می روم با کاپیتانش هم پستی ام. در ملوان با مازیار زارع و اینجا با گایکان.

به لیگ قهرمانان فکر می کنیم

مقابل زسکا بچه ها با تمام وجود بازی کردند. تماشاگران هم 90 دقیقه ما را مورد حمایت قرار دادند. از اولین روزی که برای فصل جدید استارت زدیم مربی بزرگی چون بردی اف بالای سر تیم بود و بازیکنان و کادر فنی را یکدل کرد تا بتوانیم به موفقیت برسیم. الان هم هدفمان این است که سهمیه لیگ اروپا را کسب کنیم. هر چند فعلا صدر جدول هستیم و با کمی تلاش می توانیم این رتبه را حفظ کنیم و به لیگ قهرمانان اروپا برسیم.

یا فیفا بازی می کنم یا بیلیارد

شرایط زندگی در روسیه بد نیست و کم کم به اینجا عادت کرده ام. در روز دو جلسه تمرین می کنیم و برخی اوقات به باشگاه می رویم. بقیه اوقات هم فیفا بازی می کنیم یا بیلیارد. الان هم دو، سه هفته است که پدر و مادرم به روسیه آمده اند تا کنارم باشند. به همین دلیل فعلا از نظر خورد و خوراک مشکلی ندارم اما آنها برگرند دوباره ماجراهای رستوران رفتن من و سردار شروع می شود.

بدون یک چشم و یک دست جهانبخش را می برم

شنیدم علیرضا جهانبخش پلی استیشن باز قهاری است اما قسمت نشده با او بازی کنم. قول می دهم یک چشمم را ببندم، از یک دستم هم استفاده نکنم و یک پایم را روی هوا نگه دارم و علیرضا را ببرم. البته این را به شوخی گفتم وگرنه علیرضا از دوستان صمیمی من است و همیشه با او در ارتباطم.

روستوف آلکمار را می برد

اگر با روستوف مقابل آلکمار بازی کنیم نمی توانم پیش بینی کنم که چه نتیجه ای رقم خواهد خورد. چون بازی آنها را از نزدیک ندیده ام و نمی دانم کیفیت شان چطور است. باید ببینیم سطح ما با آنها چقدر فرق دارد اما فکر می کنم باز هم می بریمشان.

کنسرو و تن ماهی می آورم

خانواده ام اینجا آمده اند و دستپخت مادرم را می خورم. خدا بعد از عید را به خیر کند که آنها می روند. شاید بعد از بازی های تیم ملی و هنگام بازگشت با خودم کنسرو بگیرم و اینجا بخورم. باید تنوع غذایی داشته باشم. تن ماهی و لوبیا را می پسندم و حتما با خودم به روسیه می آورم.

فضای مجازی هم سرگرمی است هم کمک

فضای مجازی یکی از سرگرمی های من است. هم حوصله ام سر نمی رود و هم اینکه با دوستان و هواداران در ارتباطم. از کامنت هایی که برایم می فرستند انرژی می گیرم و از خیلی از انتقادها استفاده می کنم. فضای مجازی یک جورهایی هم کمک است و هم سرگرمی. البته روز بازی که اصلا در فضای مجازی حضور ندارم و روز قبل از بازی هم تا ظهر. چون باید روی بازی تمرکز کنم. البته اتفاق نمی افتد که پشت سر هم و به مدت چند ساعت در فضای مجازی باشم. مثلا 20 دقیقه هستم و 2 ساعت نیستم. رکورد یک ضرب من به نیم ساعت نمی رسد.

دایرکت هایم را چک می کنم

در اینستاگرام دایرکت را هم چک می کنم و اکثر کامنت ها را هم می خوانم. خیلی جاها بی احترامی می شود و خیلی جاها به ناحق از من انتقاد می کنند اما واکنشی نشان نمی دهم. انتقادهای سازنده را به جان می خرم و بقیه را فراموش می کنم. برخی مواقع هم شده که از نظرات مردم استفاده کرده و به موفقیت رسیده ام. به همین دلیل سعی می کنم تا جایی که امکان دارد نظرات را ببینم.

فرقی ندارد پدر سعید یا پسر نادر

پدر سعید بگویند یا پسر نادر هیچ فرقی برایم ندارد. چون من هر چه دارم از پدر و مادرم است. اگر پدرم نبود من اینجا نبودم.

این موقعیتی که حالا دارم مدیون پدرم هستم. او که مرا تشویق کرد تا فوتبالیست شوم. الان هم دوست دارم با پیشرفت، بخشی از زحمات پدرم را جبران کنم.

عاشق بی ام دبلیو و لکسوس هستم

ماشین خیلی دوست دارم اما اینکه هر سال بخواهم تغییرش بدهم نه. سالی یک بار خوب است. در بین اتومبیل ها، بی ام دبلیو A8  و لکسوس XS  را بیشتر از بقیه می پسندم. خوشگل هستند و هر دو را می پسندم.

ویو سوار می شدم

پدرم یک موتور داشت که آن را سوار می شدم. ویو بود. فکر می کنم حدود 3،4 سال قبل. گواهینامه هم نداشتم اما خدا را شکر کسی جلوی مرا نگرفت و جریمه هم نشدم. تازه شانس اوردم که موتور پدرم را هم نگرفتند. وگرنه مشخص نبود چه اتفاقی رخ خواهد داد.

با موتور به دریا رفتم!

یک سال عید با خانواده رفته بودیم بندرعباس. لب ساحل از این موتورهای چهار چرخ کرایه می دادند. پدرم را زور کردم و در نهایت راضی شد که سوار شوم. من هم جلوی پدر و مادرم پز می دادم و با یک دست موتور را هدایت می کردم. آنها آنطرف بودند و من سمت دیگر. آمدم که با آنها بای بای کنم و برایشان دست تکان بدهم، سر موتور کج شد. برگشتم دیدم وسط آب هیتم و موتور هم دود می کند. بنده خدا صاحب موتور می گفت تازه خریده ام و به سر خود می کوبید. فکر می کنم موتورش سوخت.

همین که در نظر سنجی بودم ارزش داشت

من در نظرسنجی برنامه نود که قرار بود بهترین جوان سال را انتخاب کند کم سن ترین بازیکن بودم. ضمن اینکه نه در استقلال حضور داشتم و نه در پرسپولیس. شش ماه هم بود که در رده باشگاهی بازی نکرده بودم. پستی هم که من بازی می کنم چندان به چشم نمی آید. یک مهاجم اگر 90 دقیقه خوب نباشد و یک گل بزند همه درباره اش صحبت می کنند. همینطور یک دروازه بان اما هافبک پستی است که هر چقدر خوب باشی دیده نمی شوی. مگر اینکه گلی سرنوشت ساز بزنی. در این شرایط همین که به عنوان یک هافبک جزو بازیکنان حاضر در نظرسنجی بودم برایم ارزشمند بود.

سال 95 دروازه بان می شوم!

بهترین عیدی که تا به حال گرفته ام همین پارسال بود که به تیم ملی دعوت شدم. اگر می خواهید دروغ سیزده هم بگویم بنویسید عزت اللهی سال آینده تغییر پست می دهد و دروازه بان می شود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا