سیاست خارجی “دختر شایسته” ترامپ
موبنا – درست است، راحت می شود به سیاست خارجی دونالد ترامپ ایراد گرفت. اما صرفا به این خاطر که او اخیرا حمله به مرکز تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر را به جای تعبیر مصطلح “نه یازده”، “هفت یازده” که نام یک سوپرمارکت زنجیرهای است، گفته است یا به این خاطر که در مصاحبه ای در تایید ادعایش مبنی بر شناخت روسیه به برگزاری مراسم دختر شایسته در آن کشور طی چند سال گذشته اشاره کرده بود، نمی توان او را فاقد صلاحیت دانست.
یقین دارم که با معاشرت با دختر شایسته آرژانتین چیزهای زیادی می شود یاد گرفت. از غذا خوردن در “سرای بین المللی پنکیک” هم خیلی چیزها می شود آموخت. من تا قبل از خوردن حمص (خوراک مدیترانه ای) – یا حماس؟ – هرگز درک کاملی از سیاست عرب نداشتم.
در ضمن، صرف این که سخنرانی عمده سیاست خارجی دونالد ترامپ، کاندیدای جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، با اکاذیبی مانند این همراه بود که داعش میلیون ها دلار از فروش نفت لیبی درآمد دارد، نمیتوان او را فاقد صلاحیت دانست.
مجله نیویورک تایمز اخیرا گزارشی ویژه از بن رودز، یکی از معاونان مشاور امنیت ملی رییس جمهوری آمریکا، تهیه کرد که در آن او در چگونگی ساخت و پرداخت روایتی از توافق هسته ای با ایران در رسانه های اجتماعی برای جلب افکار عمومی اغراق می کند. دونالد ترامپ تنها کسی نیست که گرفتار گزافه گویی ابلهانه و ارائه نادرست سیاست خارجی شده است.
زندگی در حال حاضر در هر کجا تقلیدی از توییتر است.
در واقع، انتقاد از ترامپ برای تناقض در موضع گیری در سیاست خارجی کمی دور از انصاف است وقتی در نظر داشته باشید که دموکراتها و جمهوریخواهان هر دو پاکستان را با وجود اطلاع شان از همکاری سرویس مخفی آن کشور با تروریست ها و طالبان که نیروهای آمریکا را در افغانستان کشتهاند، متحد آمریکا میدانند؛ هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه عربستان سعودی را با وجود ترویج سلفی گری و ترغیب جهادیون به خاطر نیاز به نفت متحد ایالات متحده عنوان می کنند؛ هر دو حزب از ساقط کردن حکومت لیبی و نماندن برای برقراری امنیت در آن کشور حمایت کردهاند؛ اقدامی که راه هجوم پناهجویان به اروپا را هموار کرد؛ و هر دو حزب از گسترش ناتو در جلوی چشم پوتین حمایت کردند ولی بعد از بی رحمی ولادمیر پوتین به شدت متعجب شدند.
اگر از سیاست خارجی ترامپ انتقاد میکنم، نه به خاطر تناقضات یا ریاکاری یا دروغگویی است، بلکه به این علت است که او هیچ آمادگی از خود نشان نداده که اساسا می داند چه چالش های واقعی پیش روی رییس جمهوری بعدی آمریکا قرار دارد. زیرا اگر هر گونه ایده ای در این باره داشت به دنبال این شغل نبود.
بیایید بعضی از پرسش هایی که به استقبال ساکن بعدی کاخ سفید خواهد رفت را مرور کنیم.
برای شروع، وقتی عمل به یک ضرورت غیرممکن است، اما انجام آن غیرممکن ضروری است، رییس جمهوری بعدی چه خواهد کرد؟ بله، ما در عراق و افغانستان نشان دادیم که کشورسازی را در دیگر نقاط دنیا بلد نیستیم. اما رها کردن آن منطقه هم موجی از پناهجو را به اروپا به همراه آورده است که به احتمال زیاد بریتانیا را به خروج از اتحادیه اروپا مجبور خواهد کرد.
باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا اخیرا برای تصمیم به عدم مداخله نظامی در سوریه به خود خیلی دلگرمی میدهد. من حقیقتا در مورد سختی چنین تصمیمی با او ابراز همدردی می کردم تا این که شنیدم رییس جمهور و مشاورانش درباره هوشمندانه بودن تصمیم شان و نادان بودن منتقدان شروع به اغراق گویی کردند.
تبعات ژئوپولتیک و انسانی سوریه هنوز به تمامی روشن نشده است. جنگ سوریه اتحادیه اروپا، لبنان، عراق، کردستان و اردن را بی ثبات کرده است. انتخاب های پیش رو همه جهنمی هستند. من هرگز مسولیت چنین وضعی را نمیخواهم بپذیرم. اما هیچ کس کنترل مطلقی بر مسائل ندارد. دور پیروزی اوباما اطراف این ویرانه سوخته و راه حل های ساده و گزاف ترامپ هیچ کدام جذابیتی ندارند.
مسائل اضطراب آور دیگری هم در راه هستند: سقوط بهای نفت، تغییرات آب و هوایی کره زمین و انفجار جمعیتی، کشورهای ضعیف را به مرز سقوط رسانده و موج بیشتری از پناهجو را به همه سو سرازیر خواهد کرد.
بعد این پرسش مطرح میشود که با شبکه پوچگراها چه خواهید کرد؟ از زمان ظهور اسامه بن لادن، مردان خشمگین توانمندی ما را به چالش کشیده اند. دست کم بن لادن یک هدف قابل تشخیص و مجموعهای از خواستها داشت: پاکسازی شبه جزیره عرب از نفوذ غرب.
اینک ما شاهد نوعی جهش ژنتیکی هستیم. آیا کسی میتواند بگوید تروریست های سان برناردینو، پاریس و بروکسل در پی چه بودند؟ آنها حتی یادداشتی به جا نگذاشتند. عمل آنها یادداشت شان بود. این جهادیون پوچ گرای انتحاری در پی پیروزی و کسب چیزی نیستند؛ آنها فقط میخواهند ما شکست بخوریم. این دشمن سرسختی است. آنها در حال حاضر نمیتوانند ما را نابود کنند، ولی در صورت دسترسی به مهمات لازم میتوانند درد و رنج ما را شدت ببخشند. منزوی کردن آنها ضمن حفظ یک جامعه باز شامل احترام به حریم خصوصی مردم در تلفن همراه و اینترنت امری چالش برانگیز است.
بعد نوبت به روسیه و چین میرسد که خود را دوباره در بازی سنتی کسب حوزه نفوذ ژئوپولتیک میبینند. مشکلات اقتصادی داخلی مسکو و پکن هر دو را به ماجراجویی های ملی گرایانه در خارج از مرزهایشان سوق داده است.
دوره سیاست های روشن و پیروزی های رضایت بخش در آن سوی مرزها، چون گشایش به سوی چین و فرو ریختن دیوار برلین، به پایان رسیده است. سیاست خارجی آمریکا در حال حاضر فقط معطوف به مهار بی نظمی و آشوب است. این دقیقا خلاف مراسم دختر شایسته است. برندهای در کار نیست و هر رقیبی زشتتر از رقیب قبلی است.
منبع: فرادید