سیاست مداران مشهوری که ترور شدند
موبنا –
«ولادیمیر ایلیچ لنین» چند ماهی مانده به پنجاه و چهارمین سال روز تولدش، در 21 ژانویه سال 1924 میلادی (1303) شمسی) به دلیل سکته مغزی از دنیا رفت. البته این فقط یکی از فرضیه هایی است که درباره مرگ رهبر بلشویک های روسیه مطرح می شود. فرضیه دیگری هم این وسط هست که پای استالین را به میان می کشد؛ این که شاید استالین از روی دشمنی، لنین را چیزخور کرده باشد.
دکتری «هری وینترز» (Harry Winters) استاد نورولوژی دانشگاه کالیفرنیا و «لو لوری» (Lue Lawry) تاریخ دادن روس، درباره علت مرگ لنین تحقیقات زیادی کرده و موفق شده اند از دوران کودکی و جوانی لنین، کلی بیماری بیرون بکشند.
با این همه، هنوز کسی نمی داند که چرا باید به لنین، محلول های حاوی آرسنیک، تزریق می شد. ضمن اینکه او در ساعت های پایانی عمرش دچار تشنج هم شده بود. نمونه برداری از جسد لنین نشان داد که شریان های منتهی به مغز او تقریبا به صورت کامل مسدود شده بودند، اما چرا با وجودی که لنین، ظاهرا عوامل خطر سکته مغزی را نداشت، باید به این روز می افتاد؟ این وسط فقط یک احتمال قوی وجود دارد؛ اینکه لنین مسموم شده باشد، اما به دست چه کسی؟ شاید استالین! آدمی که لنین بدجور سر راه رهبری اش قرار گرفته بود.
می گویند نامه محرمانه ای از استالین در سال 1923 میلادی (1302 شمسی) در دست است که در آن نوشته لنین تمایل دارد رنج ناشی از بیماری هایش زودتر تمام شود. به همین خاطر، یک بار در اواخر عمرش از او خواسته بود که برای او «سیانید پتاسیم» تهیه کند تا بتواند به زندگی اش پایان دهد. از قضا، استالین هم به لنین اطمینان داده بود که زمانی که لازم شود، خواسته او را بی تردید برآورده خواهدکرد.
داستان وقتی عجیب تر می شود که بدانیم در اسناد و مدارک به دست آمده از آن دوران، گزارشی هست که جلوی آزمایش سم شناسی برای کشف علت مرگ لنین را می گیرد. یعنی استالین تا اینجا هم پیش رفته بود؟
یکی از بزرگ ترین جنگ های تاریخ دنیا با شلیک یکگلوله شروع شد. شلیک اسلحه مردی به نام «گاوریلو پرنسیپ» (Gavrilo Princip). ناسیونالیست صربستانی آنقدر برای کشتن دوک اعظم اتریشی سماجت به خرج داد که دست آخر نه فقط سیاست مدار مشهور اروپایی را از هست و نیست ساقط کرد، بلکه یکی از بزرگ ترین جنگ ملت های دنیا را نیز رقم زد؛ جنگ جهانی اول. برای همین هم اسمش در تاریخ سیاسی دنیا ماندگار شد وگرنه کشتن یک آدم که دیگر این همه سر و صدا ندارد.
گاوریلو یک روز تمام، مثل سایه مرگ دنبال «دوک فرانسیس فردیناند» و همسرش رفت تا آخر توانست هر دو را بکشد، اما کار به همین جا ختم نشد؛ صربستان و اتریش به بهانه ترور دوک اتریشی به جان هم افتادند و دست آخر همه دنیا به خاطر یک سوءقصد ساده به روی هم اسلحه کشیدند.
آنها کالسکه اشتباهی را نشانه رفته و چند نفری از ملازمان دوک، قربانی ترور نافرجام شدند. پرنسیب همان جا از دوستانش جدا شد و برای صرف ناهار به شهر رفت، اما همین که پا به شهر گذاشت در موقعیتی قرار گرفت که می توانست کار دوک را برای همیشه یک سره کند. فردیناند برای عیادت از مجروحان انفجار صبح آن روز، به همان بیمارستانی آمده بود که پرنسیپ برای ویزیت پزشکی به آنجا رفته بود. دیداری دوباره بعد از چند ساعت و پایان کاری نه چندان خوشایند. دوک این بار هیچ راه فراری نداشت؛ پرنسیپ همان جا فردیناند را به قتل رساند.
پیرمرد یکباره از پا افتاد. بیماری هر روز او را نحیف تر از قبل می کرد، بدون اینکه دلیل خاصی برای آن همه ناتوانی و ضعف وجود داشته باشد. یاسر عرفات رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، روز 11 نوامبر سال 2004 میلادی (1383 شمسی)، بعد از مدت ها بیماری در بیمارستانی در پاریس از دنیا رفت. همه بر این باور بودند که پیرمرد 80 ساله به خاطر کهولت سن فوت کرده، اما وقتی گزارش کالبدشکافی او برای معلوم شدن علت مرگش منتشر شد، تازه داستان بیخ پیدا کرد.
متخصصانی از کشورهای فرانسه، روسیه و سوییس، مامور آنالیز نمونه ای از جسد عرفات شدند و دست آخر اعلام کردند که در استخوان رهبر فلسطینی ها، 18 برابر اندازه معمول مواد رادیواکتیو پیدا شده است. حتی در آن قسمت از خاک اطراف جسد که مایعات پیکر عرفات را به خود جذب کرده بود نیز ماده رادیواکتیو وجود داشت. البته فرانسوی ها بعدها جلوی ادامه کار را گرفتند و پرونده را مختومه اعلام کردند، اما بازرسان فلسطینی معتقدند ترور یاسر عرفات و خوراندن پلوتونیوم به او کار محافظش بوده است، همان کسی که بعد از مرگ عرفات به کانادا فرار کرد و حتی شایعه شد که با جراحی پلاستیک، تغییر چهره داده. می گویند این مرد هر روز ماده ای سمی را به داخل نسکافه عرفات می ریخته و به خورد پیرمرد می داده.
بیشترین سوءقصدها در اروپا، یا به جان «ملکه ویکتوریا»ی انگلستان بوده یا «شاه زوگ» آلبانی. ملکه انگلستان در طول عمرش، توانست هفت بار از معرکه ترور و مرگ جان سالم به در ببرد و پادشاه آلبانی، نزدیک به 55 بار. پادشاه آلبانی- که یک شبه از رییس جمهوری زورگو به «شاه زوگ» بدل شد- آنقدرها بین مردم کشورش محبوبیت نداشت، به طوری که در طول عمرش 600 دشمن خونی برایش خط و نشان کشیده و قول داده بودند در اولین فرصت، حتما او را از هستی ساقط کنند.
مهمترین سوءقصد به جان او هم زمانی اتفاق افتاد که برای دیدن نمایشی به سالن اپرای وین رفته بود. گلوله به سمت او شلیک شد، اما راه به جایی نبرد و شاه صحیح و سالم به کاخ برگشت. سوءقصد بعدی، کار ایتالیایی ها بود که به یکی از دوستان نزدیک شاه، ده میلیون لیر داده بودند تا یک جوری او را نابود کند. ترور با موفقیت انجام نشد، اما چنان بلبشویی به راه انداخت که راه را برای هجوم ایتالیایی ها و از بین بردن پادشاهی زوگ باز کرد.
روز 25 سپتامبر 1997 میلادی (1376 شمسی)، دو مرد قد بلند بیرون دفتر خالد مشعل رییس دفتر سیاسی حماس ایستاده و در حال خوش و بش با هم بودند. به ظاهر با هم شوخی می کردند و می خندیدند، اما هدف شان تعقیب طعمه ای بود که برای از بین بردنش از موساد ماموریت داشتند. عملیات باید ظرف چند ثانیه انجام می گرفت. یعنی باید آنقدر سریع به سرانجام می رسید که خود مشعل هم از وقعش باخبر نمی شد. قرار بر این بود که یکی از دو مرد، بطری نوشابه گازداری را تکان دهد و بعد بازش کند تا نوشابه با فشار از آن بیرون بریزد و حواس مشعل را به آن سمت جلب کند.
در همین گیر و دار، مرد دیگر باید ماده ای سمی به «فنتانیل» را به داخل گوش او اسپری می کرد. ماده ای شیمیایی که اگر جذب بدن شود، ظرف 48 ساعت هم طرف را می کشد و هم هیچ ردی از خودش به جا نمی گذارد. یک مرگ آرام و بی صدا در انتظار رهبر حماس بود.
رژیم صهیونیستی تنها کشوری بود که این پادزهر را در اختیار داشت، اما اهدای آن برای نجات مشعل، برایشان خیلی سنگین بود. آنها آنقدر در دادن پادزهر دل دل کردند که حتی پای «بیل کلینتون» رییس جمهور وقت آمریکا هم به میان آمد. او به نتانیاهو نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی پیغام داد که اگر مشعل در اردن بمیرد، مذاکرات صلح هم با او می میرد. این طوری بود که نتانیاهو به هوای نگه داشتن پایگاه امنیتش در اردن، پادزهر را با اولین پرواز به «اُمان» فرستاد.
منبع: ماهنامه دانستنیها