خواندنی

مسئول پرونده سوریه قاسم سلیمانی است

موبنا – «خط مقدم غرب، خط مقدم شرق، شاهرگ خاورمیانه؛ سوریه تبدیل به میدان تسویه‌حساب قدرت‌ها شده است و هر جبهه‌ای سخت تلاش می‌کند تا نوار مرزهایش را در این کشور پر رنگ کند. هر کس که به نوعی دست‌اندرکار سیاست است، خوانش خود را از این جنگ ارائه می‌کند. مهدی محمدی، عضو سابق شورای امنیت ملی و سخنگوی تیم مذاکره کننده هسته‌ای سعید جلیلی در دولت احمدی‌نژاد است. او دولت حسن روحانی را در تفکیک مفاهیم جنگ و دیپلماسی از هم ناتوان می‌داند. مهدی محمدی می‌گوید: تکلیف سوریه را باید روی زمین مشخص کرد.

گزیده پاسخ‌های مکتوب محمدی به سوال‌های رو به رو در ادامه آمده است.

– در ادبیات استراتژیک، عمق استراتژیک به فاصله خط مقدم نبرد با مرکزیت حکومت اطلاق می شود. با این تعریف، عمق استراتژیک ایران را نبردهایی تعیین می‌کند که به نوعی به امنیت نظام و کشور مرتبط است و در عین حال ایران در آن مشارکت فعال دارد. با این تعریف عمق استراتژیک ایران، اکنون جغرافیای وسیعی از مرزهای شرقی افغانستان تا کرانه مدیترانه را دربرمی‌گیرد.

– راهبرد ایران تاکنون این بوده است که عمق استراتژیک خود را با محوریت نیروی قدس توسعه بدهد. در میانه منطقه‌ای به شدت ناامن با آینده نامطمئن و پیش‌بینی‌ناپذیر، این راهبرد ایران را به جزیره ثبات و صادر کننده امنیت بدل کرده است.

– با توجه به شرایط منطقه مهم‌ترین کار ما این است که عمق استراتژیک خود را توسعه بدهیم، ناامنی را از مرزهای خود دور نگه داریم، ائتلاف‌های قدرتمند در جبهه‌های درگیری ایجاد کنیم و از طولانی شدن فرساینده نبردها جلوگیری کنیم.

– بعید نیست دولت سوریه در ابتدای ماجرا خطاهایی در مدیریت اعتراضات داشته باشد اما این موضوع بسیار حاشیه‌ای و بلکه بی‌اهمیت است.

– آغاز بحران در سوریه از زمانی بود که این کشور بدل به صحنه درگیری‌های بسیار پیچیده میان بازیگران مختلف بین‌المللی شد.

– ارزیابی سازمان سیا اکنون این است که در سوریه بیش از ۶ جنگ وجود دارد که حتی یکی از آنها هم جنگ میان دولت سوریه و مردمش نیست؛ جنگ میان کردها و ترکیه، جنگ میان النصره و دولت، جنگ میان داعش و دولت، جنگ میان بخشی از کردها و دولت، جنگ میان النصره و داعش، جنگ میان ارتش آزاد و سایر گروه‌های معارض و جنگ میان کردها و داعش. این وضعیتی نیست که دولت سوریه آن را به وجود آورده باشد.

– از همان ابتدای بحران سوریه لااقل بیش از دو بار به طور مستقیم به اسد پیغام داده شد که اگر دست از ائتلاف با ایران بردارد و کریدور تدارک حزب‌الله را قطع کند، بحران خاتمه خواهد یافت. اگر بحران واقعا جنبه مردمی داشت، هیچ طرف خارجی از جمله آمریکا و سعودی نمی‌توانستند قول خاتمه آن را به اسد بدهند.

– ایران مسئله اصلی – یا یکی از اصلی‌ترین مسائل – را این می‌داند که اسد، خط مقدم درگیری با تکفیری‌گری عنان‌گسیخته‌ای است که اگر مهار نشود، کل منطقه را برای چیزی بیش از ۳ دهه در یک ناامنی غیر قابل مهار فرو خواهد برد.

– یک لحظه فکر کنید، اگر داعش موفق می‌شد که در حد فاصل موصل تا رقه حکومت خود را تشکیل بدهد و مثلا برای یک دهه حکومت کند، آن وقت یک نسل تروریست در این منطقه پرورش داده می شد که اگر کل ارتش‌های جهان هم بسیج می‌شدند، نمی‌توانستند آن را مهار کنند.

– از دید من ایران با حمایت از اسد جلوی مخوف‌ترین ناامنی تاریخ را گرفته است. امروز همه تحلیل‌های اطلاعاتی در غرب اذعان دارد که شخص بشار اسد در سوریه و حشد الشعبی در عراق، اصلی‌ترین بازیگرانی هستند که ائتلاف داعش و القاعده را مهار کرده‌اند.

– اساسا راهی جز جنگ و راه‌حل نظامی برای مقابله با تکفیری‌ها وجود ندارد. راه‌حل سیاسی دارای شانس موفقیت بسیار کمی است چون هیچ طرفی وجود ندارد که روی همه گروه‌های معارض سلطه داشته باشد.

– نبرد در سوریه را می‌توان جنگ پیشگیرانه هم نامید. اگر ایران این منازعه را به حال خود رها کند، باید به زودی در مرزهای خود میزبان داعش باشد؛ چنان که که یک بار داعش تا خانقین در ۴۰ کیلومتری مرزهای ایران پیشروی کرد. بنابراین ایران از تشکیل یک کشور تروریستی در مرزهای خود پیشگیری کرده است.

– تیم جدید حاکم بر سعودی ایران را به عنوان اصلی‌ترین حریف امنیت ملی خود شناسایی و همه عناصر قدرت ملی خود را برای مقابله با ایران بسیج کرده است. اکنون در سوریه یک جنگ نیابتی میان ایران و سعودی در جریان است که می‌توانست – و هنوز هم می‌تواند – بدل به یک جنگ مستقیم شود.

– همه می‌دانند این شخص سردار سلیمانی بود که پوتین را به مداخله در سوریه راضی کرد. ایران با این اقدام بدل به یک بازیگر قابل اعتماد و راهبردی در منطقه شده و توانسته ائتلاف‌هایی خلق کند که در موضوعات دیگر نیز مانع از فشار غرب به ایران خواهد شد.

– دولت‌های دهم و یازدهم درک درستی از معادله راهبردی حضور ایران در منطقه نداشته‌اند و به همین دلیل از استراتژی منطقه‌ای ایران به طور کامل حمایت نکرده‌اند. این امر به طور خاص درباره دولت فعلی مصداق دارد.

– ایران بیشتر از آن که مستقیما بجنگد، تعیین‌کننده استراتژی بوده و سازماندهی ایجاد کرده است.

– تردیدی نیست که اسراییل در حال سود بردن از این وضعیت است. اطلاعات میدانی و سیاسی بی‌شمار حکایت از آن دارد که اسراییل بر داعش کنترل عملیاتی دارد و آن را تدارک و تجهیز می‌کند. این موضوع به واسطه ترکیه درباره النصره هم صادق است.

– فعلا در سوریه راه‌حل سیاسی امکانپذیر نیست.

– کاری که آمریکا فعلا در حال انجام آن است این است که هم به لحاظ جغرافیایی و هم نظامی، انرژی وهابی‌گری را به سوی ایران و حزب‌الله جهت‌دهی کند. به همین دلیل است که تاکنون حتی یک گام جدی برای مبارزه با داعش برنداشته و بلکه بر عکس در حلب و موصل به صراحت به نفع القاعده و داعش وارد نبرد با مقاومت شده است. ظاهرا به شرطی که وهابی‌ها قول داده باشند، انرژی خود را صرف درگیری با ایران کنند، آمریکا مخالفتی با تشکیل کشور داعش در شرق سوریه ندارد.

– (خیر و شر حضور ایران در سوریه برای ایران): اولا ایران جلوی تشکیل کشور تکفیری‌ها در کنار مرزهای خود را که می‌توانست یک تهدید امنیتی و حتی نظامی مهارناشدنی علیه آن ایجاد کند، گرفته است. ثانیا قدرت بازدارندگی خود را با حفظ کریدور تدارک حزب‌الله و افزودن بر تجربه جنگی آن در مقابل اسراییل افزایش داده است. ثالثا قدرتی مانند روسیه را به بخشی از پروژه ژئوپلتیک خود بدل کرده است و رابعا برگ‌های چانه‌زنی بسیار نیرومندی در مقابل آمریکا فراهم آورده است.

– نبرد سوریه روحیه شهادت‌طلبی را در ایران احیا کرده که این به معنای سوختن یکی از مهم‌ترین پروژه‌های غرب در ایران یعنی غیر دینی‌تر شدن جامعه است.

– مسئول پرونده سوریه در تهران سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه است. دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مسئولیت هماهنگی‌ها را بر عهده دارد.

– حضور روسیه در جنگ سوریه مستقیما محصول احترامی است که نزد پوتین برای سردار سلیمانی و ایران ایجاد شده است.

– هیچ ضعفی بزرگ‌تر از این نیست که دولت‌ها به ظرفیت ژئوپلتیکی ایران به چشم برگی برای چانه‌زنی و معامله نگاه کنند و این تصور را داشته باشند که می‌توان از طریق مذاکره با آمریکا، مثلا سعودی یا داعش را کنترل کرد. ناتوانی از درک مرز میان جنگ و دیپلماسی می‌تواند بنیان‌برافکن باشد. دولت آقای روحانی به طور عمیقی گرفتار این مسئله است.

– اساسا یکی از مهم‌ترین پروژه‌هایی که آمریکا و اسراییل در منطقه تعقیب می کنند، این است که القاعده را با داعش جایگزین کنند؛ چرا که القاعده برای خود ماموریت جهانی مبارزه با آمریکا قائل است و به دنبال تشکیل حکومت هم نیست؛ در حالی که داعش شیعه را به عنوان دشمن اصلی خود تعریف کرده است.

 منبع: دوهفته‌نامه روبه‌رو

Mobna-Telegram

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا