پریناز ایزدیار در آخرین پست اینستاگرامی خود نوشت:
❌ ❌پست موقت❌ ❌ ?ترحم به یک سگ گرسنه،مرا ثروتمندکرد!!!!!!?
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘??
یک عالم دینی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالباً لباس ایشان از زیادی وصله به رنگ های مختلف جلوه می کرد. گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان کرده و به کسی نمی گفت. روزی مقداری پول به دست ایشان رسید و چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی خرید و به طرف مدرسه بازگشت.
در بین راه ناگاه در کنار کوچه یی چشمش به سگی افتاد که بچه هایش روی سینه او افتاده و شیر می خوردند، ولی از سگ بیش از مشتی استخوان باقی نمانده و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. ایشان با دیدن این منظره جگرها را قطعه قطعه کرد و جلوی آن سگ انداخت و خود گرسنه به مدرسه بازگشت. آیت الله سیدمحمدباقرشفتی نقل می کند؛ «وقتی پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی او را طوری یافتم که سرش را به طرف آسمان گرفته و صدایی بلند کرد. من دریافتم که در حق من دعا می کند. از این جریان چندی نگذشت که وضع مالی من به قدری خوب شد که چندین دکان و کاروانسرا خریدم و دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند. تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه نمودم و او را بر خود ترجیح دادم.» مرحوم شفتی از حدود سال ۱۲۴۵ قمری به بعد تقریباً از مراجع بزرگ به شمار می رفت و یکه تاز مرجعیت در اصفهان بود. درباره درستی و راستی ایشان گفته شده حمایت و حراست وی از اموال مرجعیت و مصرف آن در امور خیریه و دستگیری از بینوایان مثال زدنی بود. لذا آنگاه که مقاومت های شجاعانه اش در برابر درخواست فتحعلی شاه مبنی بر در اختیار گرفتن بخشی از اموال مرجعیت ثمری نبخشید دست به آسمان بلند کرد و در دعایی سریع الاجابه خواستار مرگ پادشاه شد. انتشار خبر مرگ فتحعلی شاه ساعاتی پس از دعای این عالم بزرگ، موجب شد همگان این واقعه را دال بر عظمت ایشان بشمارند.