خوشبینیای در اقتصاد ایران باقی نمانده است
بهروزترینها– اقتصاد ایران را تورم، نقدینگی، کاهش درآمدهای ارزی، تحریم، کسری بودجه، چاپ پول بدونپشتوانه، رانت و فساد و ناکارآمدی مسئولان و عدم پیوستن به معاهدات بینالمللی، کاهش رتبه ایران در اقتصاد جهان و… صدها و شاید هزاران هزار مشکل دیگر تشکیل داده و این ترکیب باعث بروز سیاهچالههایی عظیم در اقتصاد ایران شده است. با سقوط شاخصهای اقتصادی رفاه عمومی و درآمد سرانه مردم هم افت کرده و شرایط بسیار دشواری را برای همه ایجاد کرده است. امروز فرصتی برای آزمون و خطا نیست و این در حالی است که برخلاف انتظار شکلگرفته مبنی بر عزم دولت برای بهبود شرایط اقتصادی اما اظهارات و برنامههای ارائه شده از مسئولان وزرای کابینه تاکنون چنگی بهدل نمیزند و بیشتر تداعیکننده آن است که در برخی از حوزههای کلیدی همچنان آزمون و خطا سیاست اصلی را تشکیل میدهد. در همین رابطه «آرمانملی» گفتوگویی با پدرام سلطانی، عضو اتاق بازرگانی ایران و رئیس اتاق بازرگانی ایران و اتریش و همچنین فعال اقتصادی داشته که در ادامه میخوانید.
با توجه به وضعیت اقتصادیای که وجود دارد و برنامههایی که وزرای اقتصادی دولت مطرح کردند و با توجه به همه مشکلاتی عدیدهای که در اقتصاد با آن روبهرو هستیم؛ پیشبینی شما از وضعیت اقتصادی کشور در ماههای آینده چیست؟
تنها عناوین برنامه اقتصادی یکی دو نفر از وزرا را مرور کردم؛ دلیل آن هم این است که معمولا وقتی فردی برای جایگاه و سمتی مناسب باشد به بررسی برنامه آن شخص میپردازند. ولی زمانیکه احساس میکنید این فرد مردمیدان نیست دیگر فرقی نمیکند که برنامهاش چه باشد. یک خطای راهبردی در مدیریت ارشد ما است که با تغییر کابینه اتفاق میافتد و به این توجه نمیشود کسانیکه قرار است جزو ارشدترین مدیران کشور باشند باید جزو قویترین مدیران کشور باشند و سابقه کار مدیریتی در سطوح مختلف از پایین به بالا و دانش و تخصص سرآمد داشته باشند و کارنامه مدیریتی آنان نشان از دستاوردها و لیاقتشان داشته باشد. چنین افرادی باید در جایگاه وزرا بنشینند و چون این برداشت را از تیم وزرای اقتصادی دولت سیزدهم نداشتم به برنامههای آنها نپرداختم. زمانی شما در یک کشتی نشستهاید که در روز روشن و آسمان آبی و با وزش باد ملایم حرکت میکند. در آن زمان امکان دارد که ناخدایکشتی به چند نفر از دستیارهای جوانتر و کمتجربهترش اجازه دهد سکان را بهدست بگیرند یا در اتاق فرمان بنشینند و کشتی را هدایت کنند. ولی زمانیکه این کشتی به طوفان میخورد، ناخدا این ریسک را نمیکند که سکان را بهدست این افراد بدهد. اقتصاد ما الان در چنین شرایطی است و متاسفانه ناخدای کشتی سکان را بهدست افراد کار ناآزموده داده است! برای همین نیازی به تحلیل برنامههای وزرا نمیبینم. میدانم که این کشتی در این هوای طوفان زده حتما ناخداهای قویتر و باتجربهتر میخواهد و نگران این وضعیت هستم و پیشبینی میکنم این نگرانی با درصد بالایی محقق شود و آن هم این است که شرایط اقتصادی کشور بدتر از چیزی که هست خواهد شد.
مهمترین بحرانهای اقتصادی کشور را چه میدانید و در مقابل اولویتدارترین اقدامات برای رفع این بحرانها چیست؟
اقتصاد کشور در شرایط انباشت بحرانها قرار دارد و بحرانهای اقتصاد کشور و بحرانهای کشورداری برای کشور پهناور و پیچیدهای مثل ایران تبدیل به ابربحران شدهاند یعنی اندازه آنها از اندازه بحرانهایی که در دهههای گذشته داشتیم و اندازههای معقولتری بود مرتب بزرگتر و درهم تنیده شدهاند و مانند کلاف سردرگمی است که با وجود بیرونزدن سرنخ میبینم که با کشیدن آن گرههای بیشتری به این کلاف میاندازد و گشایش آن سختتر میشود. معمولا برای بازکردن چنین کلاف سردرگمی باید خیلی بادقت و هوشیاری و آرامش سرنخهای مختلف را آراموآرام و نوبتی بیرون کشید و بازکرد تا کمکم این کلاف به شرایطی برسد که بتوان راحتتر این کلاف را بازکرد. بنابراین در این شرایط اگر انگشت را تنها روی یک مساله بگذاریم و بگوییم با حلشدن این موضوع همه مسائل درست میشود امکانپذیر نیست. ضمن اینکه جنس این بحرانها در حوزه خودش هم پیچیده شده است. بهعنوان مثال بحث تحریمها و آثاری که بر اقتصاد ایران دارد از زمان روی کارآمدن دولت «بایدن» مسیر خوشبینانه را طی کرد که بوی گشایش میداد، اما بعد در چالش افتاد و در مسیر بدبینانه قرار گرفت و امروز بهنظر نمیرسد خوشبینیها باقی باشد و بتوانیم در کوتاهمدت به گشایش جدیای برسیم یا مثلا در حوزه کنترل تورم، اقتصاد ما با تورم بالایی مواجه است و اگر بگوییم صرفا با کنترل نقدینگی تورم کنترل میشود سادهاندیشی است چون با شرایطی مواجه هستیم که گفته میشود دولت تا پایان سال با ۴۰۰ هزار میلیاردتومان کسری بودجه مواجه است. این کسری را چگونه قرار است تامین و جبران کند؟ چه میزان صرفهجویی ممکن است محقق شود؟ انضباط مالی چقدر از این میزان را میتواند کاهش دهد؟ آیا میتوان این ۴۰۰ هزار میلیارد را حتی به ۳۵۰ هزار میلیاردتومان رساند؟ چراکه بخش بزرگی از کسری بودجه، بودجه جاری است و باید حقوق و مزایای کارمندان و بازنشستگان و هزینه جاری دستگاهها را پرداخت کنند و آنچنان جایی برای مدیریت آن وجود ندارد، ضمن اینکه منابعی که از محل فروش نفت پیشبینی کردهاند هم تا امروز محقق نشده است. حالا چطور میشود در نیمه دوم سال به اندازه کل سال یعنی آنچه که تا به امروز هم عقب بوده دولت بتواند تامین کند؟ با توجه به اینکه تحریمها هم به قوت خود باقی است و بهنظر نمیرسد که تا اواسط یا اواخر پاییز حتی سرمیز مذاکره بنشینیم. به همین دلیل میخواهم بگویم که درباره اینکه اولویت کدام است و چطور باید عمل کرد نمیتوان انتزاعی صحبت کرد. پیچیدگی و بزرگشدن بحرانها دقیقا شبیه هدایت کشتی در آبهای طوفانی و در هوای تاریک و ابرهای سهمگین است. باید تعداد زیادی ابتکار و مهارت به خرج داده شود تا بتوان کشتی را در این شرایط حفظ کرد. تمام این موضوعات باید مورد توجه قرار بگیرد.
در این مرحله چه اقداماتی باید انجام شود؛ یعنی با وجود بحرانهای عمیق اقتصادی بالاخره چه اقدامی باید صورت بگیرد؟ راهکار چیست؟ چطور باید برای رفع بحرانها یا کاهش عمق آنها عمل کرد؟
راهکار یا سلسله راهکارها برای کمترکردن آلام اقتصاد کشور یک بخشی از موضوع است و بخش دوم این است که چه کسانی قرار است این کار را انجام دهند. آیا آنها باور دارند که این موضوعاتی که برشمرده میشود مشکل تلقی میشوند یا نه. حتی برخی از مواردی را که مطرح میشود مشکل قلمداد نمیکنند. بهعنوان مثال برخی از مدیران ارشد کنونی تحریمها را مشکل نمیدانند و در شعار هم که شده میگویند تحریمها را بزرگ نکنید! این یعنی یک پارادایم غلط و در پارادایم غلط انجام کار درست دور از ذهن است.
در شرایطی که همه این مشکــلات را شاهد هستیم پیشنهاد فعالسازی بیشتـر بنگاههـــای تولیـــدی و تشکلها و بخش خصوصی را در مدیریت و پیشبرد اقتصاد داده میشود؛ اولا اینکه این بخـش چقدر مـــیتواند در اقتصاد نقش داشته باشد؟ دوم اینکه آیا شاهد خـــروج دولت از اقتصاد میتوان بود؟
بدونتردید در وضـعیت شرایط کنونی نمــیتوان تنها از ظرفیــت تشکلها در اقتصاد استفاده کرد، باید بخش خصوصی را در کلیت آن قضاوت کنیم. ما درون این بخش خصوصی کسانی را داریم که مانند سربازان جانبرکف برای اعتلای اقتصاد ایران بهکار تولید و تجارت و حفظ اشتغال میپردازند و به منافع آن با در نظرگرفتن چالشهای موجود بسنده میکنند. اما بخش دیگری هم وجود دارد که با نگاه به چشمانداز ناامیدکننده آینده کشور سرمایهاش را برداشته و در حال خروج از ایران است. سرجمع اقتصاد کشور این است که روزبهروز و ماهبهماه آن بخشی که سرمایهاش را از ایران خارج میکند بزرگتر میشود و این را از شاخصها و آمارها میتواند استنتاج کرد. ببینید که نرخ تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در ایران مرتب در این سالها منفی شده است، چون خروج سرمایه از کشور مرتب شدت بیشتری میگیرد. اقتصاد کشور و بخش خصوصی به این نتیجه رسیده است که ایران دیگر جای خوبی برای سرمایه گذاری و فعالیت اقتصادی نیست؛ در واقع آمارها از این میگویند که خروج سرمایه از کشور فزآینده است و سرمایهگذاری بسنده برای یک رشد قوی و پایدار در اقتصاد کشور انجام نمیشود. در ضمن اگر سهم بخش حاکمیتی یعنی بنگاههای شبه دولتی را از میزان سرمایهگذاری در اقتصاد کشور احصا و خارج کنیم شرایط نگرانکنندهتر و ناامیدکنندهتر هم میشود. چون چیزی که میبینیم کل سرمایهگذاریای است که در اقتصاد انجام میشود و هر فصل رشد آن نسبت به فصل قبل منفیتر است. اگر سرمایهگذاری خصوصی را فصل به فصل پایش کنیم میبینیم که نرخ رشد منفی آن سربه فلک گذاشته است.
با روندی که در اقتصاد ما وجود دارد همچنان این روند ادامه خواهد داشت؟
بله بیتردید، ضمن اینکه به این وضعیت دامنزده میشود. من بهعنوان یک فعال اقتصادی که بهدلیل حضور چند ساله در اتاق بیشتر مورد مشورت، تماس و گفتوگوی فعالان اقتصادی قرار میگیرم؛ به نوعی برایم تکراری شده و البته به نگرانیام اضافه میکند اینکه هر هفته تعدادی از فعالان اقتصادی با من برای چارهجویی و برنامهریزی برای سوقدادن بخشی از فعالیتشان به آنسو بــــرای مهاجــرت تماس میگیـــرند و ابراز ناامیدی مـیکنند، چراکه مشکلات بنگاههایشان از حد گذشته و میخـواهند فعالیــتشان را کم یا تعطیــل کنند و این موضوع در مـاههای گذشته بهشدت افزایش داشته است و این برای من یک وسیله سنجش است. زمانیکه مــیبینم تــعداد این تماسها و اخباری که از رفتن فعالان اقتصادی میشنوم زیاد شده، متوجه میشوم که بخش خصوصی در حال ترک ایران و کاهش فعالیتهایش است.
منبع: آرمان ملی