راز قتل زن معتاد فاش شد
تیمی از پزشکان بیمارستان اقدامات خود را برای بازگرداندن زن جوان به زندگی آغاز کردند اما با وجود تلاشهای صورت گرفته زن جوان بدون آنکه به هوش بیاید روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.
با مرگ خاموش این زن مسئولان بیمارستان ماجرا را به مأموران پلیس اطلاع دادند. دقایقی بعد اکیپی از مأموران کلانتری با هماهنگی مرکز 110 خود را بر بالین زن جوان رسانده و تحقیق درباره علت و نحوه مرگ او را در دستور کار قرار دادند.
از آنجایی که هیچ نشانهای از ضرب و جرح ظاهری در بدن قربانی حادثه مشاهده نمیشد، بررسیهای نخستین پلیس هیچ دستاوردی را برای آنان نداشت، بنابراین جسد زن جوان برای تعیین علت مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد.
در حالی که تجسسهای علمی پزشکان قانونی درباره علت و چگونگی مرگ این زن در دستور کار متخصصان پزشکی قانونی قرار داشت و آنها کاوشهای خود را در این باره آغاز کرده بودند، جسد زن جوان از سوی بستگانش تحویل گرفته شده و به عنوان مرگ بر اثر تزریق موادمخدر به خاک سپرده شد.
با گذشت 75 روز از این ماجرا اقدامات علمی پزشکان قانونی نتیجه داده و پرده از راز یک جنایت افیونی برداشته شد.
متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند که قربانی حادثه بر اثر فشرده شدن مجاری تنفسی و خفگی جان خود را از دست داده است.
با این اعلام نظر به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای مرکز استان مازندران پرونده بار دیگر از سوی کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی مازندران به جریان افتاد و تحقیقات پلیسی برای به دست آوردن ردی از عامل یا عاملان جنایت آغاز شد.
مأموران در بررسیهای خود دریافتند که قربانی حادثه اکرم نام داشته و از مدتها پیش به موادمخدر اعتیاد داشت و جا و مکان مشخصی نداشت.
از سوی دیگر تحقیقات تکمیلی پلیس حکایت از آن داشت که روزهای آخر زندگی این زن در خانهای در خیابان معلم ساری سپری شده و او در آنجا با مرد جوانی به نام محمدرضا زندگی میکرد.
با توجه به این یافتهها محل زندگی این مرد شناسایی و او از سوی پلیس بازداشت شد. با وجود انکارهای این مرد، وی هنگامی که با دلایل پلیس روبهرو شد لب به اعتراف گشود و ماجرای قتل را به گردن گرفت.
براساس ادعاهای وی ماجرا هنگامی رخ داده است که او و قربانی حادثه در جریان مصرف موادمخدر با هم بحث و جدل کردهاند و در این میان او برای لحظهای گلوی زن جوان را فشار داده است تا او را ساکت کند اما قصد کشتن او را نداشته است.
قاتل ادعا کرده است: وقتی دیدم او بیحال شد ترسیدم و او را به بیمارستان انتقال دادم اما دیر شده بود.