رقابتي که بازهم به حاشيه رفت، از “شله مشهدي” تا “ژوله-مشهدي”
بار قبل يک سر ماجرا در اتفاقات سياسي بود اين بار اما اگر ته ماجرا را در بياوري به علايق مردم به شهرهايشان مي رسي، بار قبل بحث بر سر اين بود که حيايي در يک فيلم مرتبط با اتفاقات سال 88 بازي کرده اما اين بار بحث به سمت مشهدي-تهراني شدن کشيده ميشود، خوب يادم هست زماني که دانشجو بودم يکي از مواردي که شب هاخيلي بر سر آن در خوابگاه ها بحث مي شد همين مباحث ناسيوناليستي و دعوا سر شهرها بود، طبيعي بود براي دانش آموزي که تازه قدم به دانشگاه گذاشته دفاع از شهر و ديارش مهم باشد اما اين کل کل ها با بالا رفتن ترم هاي دانشجو کمرنگ تر و کمرنگ تر تا اينکه کلا محو ميشد و براي افرادي مثل ما که 4 ساله را 5 ساله تمام ميکردند در آن سالهاي آخر کلا حمل بر “صفري” بودن آن دانشجو ميشد.
رقابت “ژوله-مشهدي” من را ياد “شله مشهدي” مي اندازد، آن روزها يکي از بحث هاي ما در خوابگاه همين شله مشهدي بود و چنان از آن براي ديگران تعريف مي کرديم که گويي در هيچ جاي جهان اطعمه به آن نيکي و خوش خوري يافت همي نشود، بعدتر که ترم ها بالا رفت و سرکي به ديگر شهرهاي کشور زديم ديديم که زهي خيال باطل، اين طورها هم نيست، خيلي از شهرها خوراکي هايي دارند که مانندش در مشهد يافت نميشود، از آنجا بود که با اين فکر که اگر خداي نکرده يکي از همين دوستان روزي اتفاقي گذرش به مشهد افتد و کاسه اي شله در دست گيرد و طعم آن را بچشد آبروي ما را در خوابگاه خواهد برد از موضع خود عقب نشستيم تا آنجا که در نهايت هرکس از شله مشهدي مي پرسيد ميگفتيم طعامي است چون ديگر طعام ها، چيز خاصي ندارد، فلفلش اندکي بيشتر است که آن را خودتان هم ميتوانيد به هر غذايي بيفزاييد و موضوع را عوض مي کرديم.
ناسيوناليستي شدن رقابت ژوله-مسعودي نويسنده را ياد همان جريان شله مشهدي مي اندازد، واقعيت آن است که بخشي از جامعه ما و شايد خود ما مثل ترم صفري آن روزها هستيم، پيامک زير را بخوانيد اگر توانستيد برداشتي جز اين داشته باشيد، اما خوب به هر حال اين هم جزئي از زندگي ماست چون نمي توانيم يک روز هم بي حاشيه باشيم!!!
“”اطلاعيه وارده!
فرهيخته خراساني؛
براي پيروزي هنرمند مشهدي عليرضا مسعودي در مسابقه خندوانه تا ساعت ١٢ امشب فرصت هست.
لطفأ با اين شماره تماس بگيريد تا ببيند تنها نيست.
179/