چگونه به عیوب خود پی ببریم؟
متن پرسش مطرح شده وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:
پرسش : چگونه به عیوب خود پی ببریم؟
پاسخ اجمالی: براى پى بردن به عیوب خویش چهار راه است: نخست: به سراغ استادى برود که آگاه از عیوب نفس است. دوم: دوست راستگوى آگاه با ایمانى جستجو کند و او را مراقب خویش سازد تا احوال و افعال او را مورد بررسى دقیق قرار دهد. طریق سوم انسان عیوبش را از زبان دشمنانش بشنود. چهارم : انسان با مردم معاشرت کند، آنچه را از صفات آنها نکوهیده مى بیند در مورد خودش نیز بررسى کند.
پاسخ تفصیلی: مرحوم فیض کاشانى در این زمینه بحث مفید و راهگشایى دارد؛ مى گوید، براى پى بردن به عیوب خویش چهار راه است:
نخست این که: به سراغ استادى برود که آگاه از عیوب نفس است و بر خفایا و آفات اخلاقى آگاهى دارد، او را حاکم بر نفس خویش سازد و از ارشادات او بهره گیرد، و این در زمان ما کم است!
دوم این که: دوست راستگوى آگاه با ایمانى جستجو کند و او را مراقب خویش سازد تا احوال و افعال او را مورد بررسى دقیق قرار دهد؛ هرگاه اخلاق و افعال ناپسند و عیوب پنهان و آشکارى از او ببیند به او اطّلاع دهد، همان گونه که بعضى از بزرگان دین مى فرمودند: «رَحِمَ اللّهُ امْرَءً اَهْدى اِلَىَّ عُیُوبى»(۱)؛ (خدا رحمت کند کسى که عیوب مرا به من هدیه کند). (تعبیر به هدیه تعبیر جالبى است که دلیل بر اهمّیّت فوق العاده این مطلب است) … ولى این گونه افراد نیز کم اند زیرا دوستان غالباً مداهنه و مجامله مى کنند، و بعضى بعکس به خاطر حسد عیوب را بیش از اندازه بزرگ مى سازند. به داوود طائى(۲)
گفتند: چرا از مردم کناره گیرى کردى و با آنها آمیزش ندارى؟ گفت: من چه کنم با کسانى که گناهان مرا از من پنهان مى کنند!
آرى! افراد دیندار شدیداً علاقه داشتند که با استفاده از نصیحت دیگران از عیوبشان آگاه شوند؛ ولى امروز کار ما به جایى رسیده که منفورترین افراد نزد ما کسانى هستند که ما را نصیحت مى کنند و از عیوبمان آگاهمان مى سازند؛ نه تنها از تذکّرات آنها خوشحال نمى شویم، بلکه به مقابله با آنان بر مى خیزیم و مى گوییم: تو خود نیز داراى این عیوبى، و چنین و چنان کردى، کینه او را به دل مى گیریم، و از نصایح او محروم مى مانیم!
طریق سوم آن است که: انسان عیوبش را از زبان دشمنانش بشنود، چرا که دشمنان با دقّت تمام مراقب لغزشها و عیوب انسانند؛ به همین دلیل، گاهى انسان از دشمن کینه توزش بیش از دوست متملّق و چاپلوسش بهره مى گیرد.
طریق چهارم این است که: انسان با مردم معاشرت کند، آنچه را از صفات آنها نکوهیده مى بیند در مورد خودش نیز بررسى کند که آیا او نیز داراى این صفات نکوهیده هست یا نیست؟ زیرا مؤمن آیینه و مرآت مؤمن است، و مى تواند عیوب خویش را با مشاهده عیوب دیگران ببیند. به عیسى بن مریم(علیه السلام) گفتند چه کسى تو را ادب آموخت؟ گفت کسى مرا ادب نیاموخت ولى من جهل جاهل را دیدم و در نظر ناپسند آمد و از آن دورى نمودم. داستان معروف لقمان را که به او گفتند ادب را از که آموختى گفت از بى ادبان تعبیر دیگرى از این مطلب است.(۳)، (۴)
پی نوشت:
(۱). این حدیث در کتاب تحف العقول، – ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ / ۱۳۶۳ ق، ص ۳۶۶، «و روی عنه ع فی قصار هذه المعانی …» – به این صورت نقل شده است: «اَحَبُّ اِخْوانى اِلَىَّ مِنْ اَهْدَى اِلَىَّ عُیُوبىِ»؛ (محبوبترین برادران دینى نزد من کسى است که عیوب مرا به من هدیه کند).
(۲). داود بن نصیر طائى را از بزرگان فقها و زهّاد و عبّاد قرن دوم هجرى شمرده اند و همطراز با ابراهیم ادهم و فضیل دانسته اند (لغتنامه دهخدا).
(۳). المحجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ملا محسن فیض کاشانى، محقق/ مصحح: غفاری، على اکبر، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ هجرى قمرى، ج ۵، ص ۱۱۲، «بیان الطریق الذی به یعرف الإنسان عیوب نفسه»، (باتلخیص).
(۴). گرد آوری از کتاب: اخلاق در قرآن، ج ۱، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ ه. ش، ص ۳۳۳.
179/