حضور مردان مشکوک در تهران و آنکارا
آیدین سیارسریع
«بیقانون» بررسی میکند اگر این مرد به جای کاخ سفید به محوطه استقرار شخصیتهای دیگر وارد میشد چه اتفاقاتی میافتاد.
محمود احمدی نژاد: مرد مشکوک پس از ورود به دفتر رئیسجمهور سابق ایران به سمت وی حمله ور میشود ولی احمدی نژاد در قامت قهرمانی ریزنقش اما با تکنیک با یک حرکت سریع او را در آغوش میکشد و به این ترتیب ابتکار عمل را از او میگیرد. احمدی نژاد سر مرد مهاجم را روی شانهاش میگذارد و به رسم مهرورزی چند ضربه به پشتش میزند و میگوید: «بهار نزدیک است. بههرحال شما هم فریب خوردی و تروریست شدی. اشکال نداره. توبه کن درست میشه.» مرد مشکوک میگوید: «چی میگی آقا؟ توبه چیه؟ ترور کدومه؟» احمدی نژاد: پس برای چی به ما حمله کردی؟ مرد مشکوک: «من 10 میلیون از این آقایی که کنار شما نشسته طلب دارم، اومدم اونو بگیرم». احمدی نژاد که انتظار این جواب را نداشت می گوید: «عزیزم انکار نکن. تو تروریستی، الان گرمی نمیفهمی» مرد میپرسد: اگه اومدم شما رو ترور کنم بمبم کجا بود؟ اسلحهام کجا بود؟ احمدی نژاد مثل همیشه با پاسخی هوشمندانه طرف مقابلش را کیش و مات میکند و با لبخندی پیروزمندانه میگوید: ترور شخصیت اسلحه و بمب نمیخوااااهد! با کمی گفتوگوی بیشتر مرد طلبکار قانع میشود که از طرف قدرتهای جهانی برای ترور شخصیتهای عدالت گستر آمده و غائله با چند تا تیتر در خبرگزاریها با عنوان
«بار دیگر سوءقصد به چهرههای مردمی»، «ترور احمدی نژاد با هوشمندی مردم خنثی شد» و «اوج مهرورزی/ کمک مالی 10 میلیونی احمدی نژاد به مهاجم خود» خاتمه مییابد.
حسن روحانی: مردی ناشناس وارد نهاد ریاست جمهوری میشود و با فریاد میخواهد رئیس جمهور به وعدههایی که قبل از انتخابات داده عمل کند. عدهای با مرد معترض صحبت میکنند و میگویند وضع معیشتی مردم بنا بر آمار هیچ مشکلی نداره، ماشینم که بهتون دادیم و بنا بر آمار خیلی هم استقبال شده بازار مسکن هم بنا بر آمار رونق گرفته، در مورد یارانه هم باید بدونید که بنا بر آمار هیچ جای دنیا به این شکل داده نمیشه بقیه چیزها هم بنا بر آماری که به دست ما رسیده دست دولت نیست. مرد جان به لب رسیده اینها را که میشنود از کرده خود پشیمان میشود و ناگهان حس میکند وضع زندگیاش بنا بر آمار خیلی بهتر شده، برای همین میرود در گوشهای خودش را منفجر میکند، مسلما باید از دنیا برود ولی خوشبختانه بنا بر آمار دولت زنده میماند.
در نزدیکی «آک سارای»، کاخ ریاست جمهوری ترکیه
مرد مشکوک تا پایش را میگذارد این ور میلههای حفاظ کاخ نیروهای امنیتی ریاست جمهوری با آر پی جی به سمت او شلیک میکنند و شخص مهاجم به پالپ آدمیزاد تبدیل میشود. اردوغان هراسان از کاخ خارج میشود و میگوید: چه غلطی میکنین؟ ماموران میگویند: پاشو گذاشت این ور مرز، زدیم. اردوغان میگوید: یه بار زدین خوشتون اومدهها! اگه طرف روس باشه چی؟ ماموران: میگیم هشدار داده بودیم. اردوغان: واقعا هشدار داده بودین؟ ماموران: نه!
پزشکی قانونی جسد مرد پریده به کاخ آک ساراي را بررسی میکند و معلوم می شود مرد سفیر روسیه در ترکیه بوده و چون چند بار زنگ زده و خدمه در را باز نکردهاند مجبور شده از بالای در بپرد توی محوطه. اردوغان بعد از اطلاع از این موضوع با نگاهی سرد به دوربین میگوید: چاییدیم! گازم قطعه!
179/