در نشست اخیر اوپک همانند نشست پیش از آن، حفظ سقف تولید اوپک یعنی تولید روزانه 30 میلیون بشکه نفت از سوی اعضا به تصویب رسید. این در حالی است که ایران از چند سال پیش با توجه به مساله تحریم و مجازاتهای تعیین شده از سوی آمریکا در قبال خریداران نفت ایران مجبور به کاهش تولید و به تبع آن حجم صادرات نفت آن نیز با کاهش بیش از یک میلیون بشکه در روز مواجه شده است. حال در شرایطی که ایران به دنبال نهایی کردن توافق هستهای با کشورهای 5+1 و در نتیجه برداشته شدن تحریمهاست، با این دوراهی روبهرو شده که به دنبال دستیابی به سهمیه قبلی خود در اوپک باشد یا در پی کاهش سقف تولید این سازمان برای اثر گذاشتن بر قیمتهای جهانی نفت.
شاید با این اوصاف بهتر بتوان متوجه دلیل سکوت ایران در قبال تصمیمهای سران اوپک بهویژه عربستان و سه کشور عربی متحدش در قبال کاهش نیافتن سقف تولید اوپک شد، ولی به جز اینها مسائل دیگری نیز وجود دارد که میتواند توجیهکننده موضع فعلی ایران در شرایط حاضر باشد که یکی تولید نفت شیل آمریکاست و دیگری مساله تحریم.
آمریکا از حدود یک سال پیش اعلام کرده فناوری جدید تولید نفت را به اندازهای گسترش داده که با رسیدن قیمت نفت به هر بشکه 40 دلار نیز باز هم تولید نفت از این طریق برایش صرفه اقتصادی بیشتری دارد تا خرید آن از بازار، و شاید به همین دلیل بود که در نشست 166 اوپک در وین گزینه کاهش ندادن سقف تولید اوپک با بیشترین درصد آرا به تصویب رسید. در همان زمان بسیاری از کارشناسان به هیات حاضر در وین به سرپرستی وزیر نفت انتقاد کردند که چرا با این تصمیم عربستان نهایت مدارا را به خرج داده است. این منتقدان حتی پس از نشست نیز عنوان کردند که ایران باید برای مقابله با وضع بهوجود آمده درخواست نشست اضطراری دهد و به نوعی با رویکرد عربستان مبنی بر اینکه بازار تا هر مقداری که نیاز داشته باشد آماده تامین نفت هستیم مقابله کند.
نکتهای که در آن زمان شاید کمتر به آن توجه شد این بود که هیات نفتی ایران متوجه دلیل اصلی سیاست عربستان در قبال عرضه نفت شده بود و برخلاف نظر سایر کارشناسان داخلی که معتقد بودند این اقدام عربستان تنها یک اقدام سیاسی هماهنگ با آمریکا در جهت تامین نشدن منافع ایران در بازار جهانی است، این بار فارغ از شرایط هیجانی به این موضوع توجه داشت که این بار نفت شیل آمریکا شاید بتواند قدرت اوپک در بازار را تحت تاثیر خود قرار دهد، بنابراین باید نهایت سیاست را در برخورد با این پدیده جدید به خرج داد که یکی از این سیاستها میتوانست اتحاد اعضای اوپک در اتخاذ یک تصمیم واحد باشد.
البته ناگفته نماند که سران نفتی عربستان و ایران هیچگاه این موضوع را تایید نکردند که هر واکنشی جز این جای تعجب داشت.
موضوع دوم در توجیه سکوت ایران در مقابل کاهش نیافتن سقف تولید اعضا برخلاف آنچه نداشتن قدرت کافی برای چانهزنی و لابیگری کشورمان در حوزه بینالمللی عنوان میشود، وضعیت حاکم بر فضای دیپلماسی است.
تیرماه امسال موعد تدوین و امضای توافق هستهای ایران با کشورهای 5+1 است. همانطور که بارها اعلام شده، برداشته شدن تحریمها در حوزه انرژی چیزی نیست که نتایج آن یک شبه قابل دیدن باشد. محقق شدن اثرات کنار گذاشته شدن تحریمها در حوزه انرژی مستلزم گذشت زمان است. زمانی بین شش ماه تا یک سال؛ بنابراین شاید یکی از دلایل موضع فعلی ایران در اوپک، انتظار برای عملیاتی شدن رفع تحریمهاست. در شرایطی که صادرات روزانه نفت ایران بیش از یک میلیون بشکه کاهش یافته، کوبیدن بر طبل کاهش سقف تولید شاید چندان منطقی نباشد، چون ممکن است در راستای کاهش سهمیه تولید نفت اعضا، سهمیه فعلی ایران بیش از این کاهش یابد. هرچند که وزیر نفت اصرار دارد کاهش سهمیه اعضا با توجه به شرایط بهوجود آمده ربطی به ما پیدا نمیکند، ولی اینکه این نظر در عمل تا چه اندازه محقق شود بستگی به تصمیم سایر اعضای اوپک دارد که چندان هم نمیتوان به اتفاقنظر آنها با دیدگاه ایران در این زمینه دلخوش کرد؛ بنابراین منطق میگوید بهتر است ابتدا سهمیه قبلی تولیدمان را پس بگیریم، سپس به دنبال کاهش سهمیه تولید اوپک باشیم.
با این اوصاف میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که سران نفتی ایران منتظر نتیجه نهایی توافق هستهیی هستند تا با دست پر به سراغ گزینههای مدنظر خود در اوپک بروند. نشست بعدی اوپک که اوایل زمستان امسال برگزار میشود برای هیات اعزامی ایران بسیار قابل اهمیت است. از یک سو تا آن زمان نتیجه مذاکرات هستهای و مساله تحریمها مشخص شده و باید شاهد قدرتنمایی ایران در همسو کردن نظرات سایر اعضا بود که کاهش سقف تولید میتواند یکی از آنها باشد. از سوی دیگر ایران میتواند با عملکرد خود، این فرضیه که اوپک دچار انفعال شده و از دوران تاثیرگذاری خود بر بازار نفت فاصله گرفته را باطل کند. شاید این بار ایران درخواست نشست اضطراری دهد.