امان از آن شوت لعنتی

محمد آقايي فرد
كمي آن‌طرف تر از اين 3 نفر، ميناوند بهت زده 3 واژه را با فاصله زماني كوتاهي برزبان مي آورد: « واي، واي، واي » و سپس دستانش را روي صورت شوكه شده اش مي گذارد. خود ميناوند هم كم و بيش فهميده كه چه موقعيتي را از دست داده است.
يك دوي عزيزي و دايي در ميانه هاي ميدان يوگسلاوي و سپس پاس عزيزي به جناح چپ، ميناوند را صاحب اين موقعيت كرده است. تيم ايران تنها با 3 پاس دفاع يوگسلاوي بزرگ را به هم مي ريزد و از جريان بازي خارج مي كند. فرداي مسابقه، شبكه يك تلويزيوني فرانسه برای بارها به نمايش در آوردن و تحليل اين موقعيت از اين مسابقه، پافشاري مي‌كند تا نشان دهد بازي زيباي ايراني ها آنان را نيز تحت تاثير خود قرار داده است.
«مار كوچك» ، «مانند كافو»، «نبوغ ويژه»، «مظهر قدرت» و لقب هايي اينچنيني، در پايان بازي به بازيكنان گمنام ايراني اعطا می شود. در پايان مسابقه اين بازيكنان ايران هستند كه امتيازاتي را به مراتب بالاتر از يوگسلاوها به خود اختصاص داده اند و البته بهترين بازيكن اين ميدان نيز در جمع ايراني‌هاست؛ خداداد عزيزي.
انزواي بين المللي ايراني ها به دليل تحولات سياسي سال 1979 و نيز جنگ با كشور همسايه ، عراق، با حضور در جام جهاني شكسته شده است. حضوري پس از 20 سال و همگروه شدن ناخواسته ايراني ها با 3 كشوري كه از لحاظ سياسي با آنان در اصطكاك بود، سبب شده تا بازیکنان ایرانی بيش از پيش سنگینی نگاه هاي كنكاش‌گر مردمان جهان را روی خود احساس کنند.
« نيمه حرفه اي هاي آسيايي» عجيب ترين حاشيه  قبل از شروع جام را نيز براي خود به ثبت رسانده بودند و از اين لحاظ شايد تا مدت ها بي رقيب باقي بمانند، اخراج سرمربي آن هم در 3 هفته به آغاز مسابقات در نوع خودش كم نظير است. باخت 7 به 1 برابر تيم رم، فدراسيون فوتبال ايران را به اين نتيجه رساند كه توميسلاو ايويچ در اين مدت نمي تواند براي تيم ايران مفيد واقع شود و حكم به اخراج او داد. ايران با مربي جديدش، جلال طالبي، بد هم كار نكرده است؛ با يك برد 4-1 مقابل جوانان اينتر ميلان و شكست دو به صفر مقابل تيم ملي كرواسي، ايرانيان را به حفظ آبرو در جام جهاني اميدوار كرده است. بيش از 5500 صندلي خالي و بليت های فروش نرفته، تيمي راه يافته به جام جهاني بعد از 20 سال با 4 لژيونر و ليگي آماتور در یک طرف و ستارگاني نامدار در تيمي ملقب به برزيل اروپا و  تفكرهايي از اين دست در طرف دیگر، كافي بود تا تمام جهانيان نتيجه بازي و نحوه ارائه آن‌را از قبل پيش‌بيني كنند و  شكستي سنگين را براي تيم ايران كنار بگذارند. بلاژویچ،  سرمربی وقت کرواسی اما در یک جمله حیرت انگیز گفت که اگر ایران به یوگسلاوی ببازد یک توپ فوتبال را کامل قورت خواهد داد. پیرمرد دوست داشتنی فوتبال، انگار چیزی در فوتبال ایران دیده بود که بقیه از دیدن آن ناتوان بودند. بازی شروع و ایران یکپارچه حمله شد. در لحظه هاي مسابقه، بازيكنان تيم ايران، حس وطن‌پرستي جادويي‌شان را نمايان کردند، حسي از جنس اسطوره هاي افسانه اي سرزمين شان. توپ چپ و راست روی دروازه یوگسلاوی ارسال شد و حاصلی نداشت. در دقیقه 73 میهایلوویچ پشت یک ضربه ایستگاهی ایستاد و توپ را شلیک کرد. نیما نکیسا اشتباه کرد و ایران گل خورد.  شاید خود سینیشا میهایلوویچ هم می‌دانست که توپ در زمین، عدالت نداشت. ایران، يوگسلاوي را تا مرز از دست دادن حيثيت فوتبالي‌شان آزرد و شكنجه داد. يوگسلاوها تنها مي توانستند پيروزيشان را بهانه كنند و شاد باشند و يأس و نااميدي طرفداران‌شان را بعد از بازي با ايران در خود احساس نكنند. میهایلوویچ حالا به نیمکت میلان نزدیک شده است. مردی که روزی رویای یک ملت را خراب کرد. مردی که روزی یک ضربه آزاد لعنتی را «خوب» زد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا