خواندنی

چرا دانش‌آموزان پرخاشگر‌ می‌شوند؟

پرخاشگری و خشونت به رفتاری گفته می‌شود که سبب آسیب رساندن به شخص، حیوان، یا اشیایی شود.

وی با بیان برخی از رفتارهای پرخاشگرانه افزود: سیلی زدن، قاپیدن، لگدزدن، دشنام دادن و …، از اقسام خشونت و پرخاشگری است و از اقسام دیگر نیز می‌توان به اعمالی نظیر تهدید کردن، تحقیر کردن و یا به هم زدن بازی یا کار دیگران، اشاره کرد.

به گفته وی، سازمان بهداشت جهانی در تعریف خشونت و پرخاشگری می‌آورد: «پرخاش استفاده عمدی از نیرو یا قدرت فیزیکی، ارعاب و تهدید بر خود یا دیگری است، که علیه یک گروه یا جامعه صورت گرفته و به آسیب جسمی، مرگ، آسیب روانی، سوء رشد و تکامل یا محرومیت منجر شود یا احتمال وقوع این نتایج متصور شود».

توکلی ادامه داد: این رفتارها را می‌توان در گستره وسیعی از سه حوزه‌ی علمی، پژوهشی روانشناسی، جامعه‌شناسی و فرهنگ مورد مطالعه قرار داد. آن چه که سبب می‌شود خشونت‌های کودکان به خوبی مورد مشاهده قرار گیرد، وارد شدن به اجتماع است.

وی اضافه کرد: به طور معمول خشونت کودکان تا قبل از وارد شدن به مهد کودک و مدرسه خیلی قابل مشاهده نیست زیرا والدین برای جلوگیری از ایجاد تنش در فرزندان‌شان که روحیه خشونت دارند، سعی می‌کنند خواسته‌های آنها را برآورده کنند.

این روانشناس بالینی افزود: مهد کودک و مدرسه اولین مکان‌هایی هستند که با حضور در آنها «انسانِ اجتماعی شدن» را از طریق احترام به دیگران و پذیرفتن آنان می‌آموزیم و مدرسه باید بتواند چنین کارکاردی داشته و چنین زمینه‌ای را فراهم کند تا در برابر نسل آینده وظیفه خود را انجام داده باشد.

توکلی پرخاشگری را وسیله‌ای رفتاری برای رسیدن به هدفی عنوان کرد و گفت: پرخاشگری‌های کودکان کم سن و سال از نوع «وسیله‌ای» است. این نوع پرخاشگری برای به دست آوردن متعلقات بوده و کمتر ممکن است کودکی با هدف آسیب رساندن به کسی دست به خشونت بزند.

وی گفت: پرخاشگری را باید از جرأت‌ورزی متمایز دانست. جرأت‌ورزی، دفاع از حقوق یا متعلقات، مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی‌اش دست بزند، یا بیان امیال و آرزوها را بر می‌گیرد. مردم معمولاً شخص با جرأت را پرخاشگر می‌دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می‌کند، با جرأت است نه پرخاشگر.

توکلی در ادامه به بیان دلایلی که نظریه‌های سیستماتیک روانشناسی برای خشونت دارند، پرداخت و افزود: رویکرد رفتارگرایی و نظریه یادگیری اجتماعی اولین قدم است و در این رویکرد این ایده وجود دارد که رفتار شخص محصول یادگیری‌های پیشین اوست، یعنی رفتار کنونی شخص حاصل تقویت‌ها و تشویق‌هایی است که در گذشته برای رفتارهایش دریافت کرده است.

پرخاشگری بین والدین الگوی یادگیری رفتار خشونت‌بار

به گفته وی، در هر موقعیتی شخص رفتار معینی را می‌آموزد که بر اثر تکرار ممکن است به صورت عادت درآید، طبق نظر “آلبرت بندورا” روانشناس کانادایی‌آمریکایی، خشونت کاملاً جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می‌شود و نمی‌تواند پایه ذاتی داشته باشد. پرخاشگری بین والدین مدل و الگویی برای یادگیری رفتار خشونت‌بار است. بچه‌هایی که خشونت والدین را تجربه و مشاهده می‌کنند، پرخاشگری را به عنوان ابزاری مناسب برای بیان خشم و کنترل رفتار دیگران می‌پذیرند.

توکلی گفت: بنابر دیدگاه این نظریه در خانواده‌هایی که اعضای آن در کودکی شاهد پرخاشگری والدین بوده‌اند، احتمال بروز پرخاشگری و یا تن دادن به آن به مراتب بیشتر از خانواده‌های دیگر است. براساس این دیدگاه می‌توان یکی از علل خشونت یا افزایش خشونت در بین دانش‌آموزان را تنش‌ها و خشونت‌های مشاهده شده بین والدین و یا سایر اعضای خانواده دانست.

وی سبک‌های زندگی در عصر حاضر را یکی از دلایل افزایش مساله خشونت در برخی خانواده‌ها عنوان کرد و گفت: خانواده‌ها و مخصوصاً والدین برای تأمین هزینه‌های زندگی مجبور هستند ساعات زیادی را در طول شبانه‌روز به فعالیت بپردازند. این فعالیت بیش از اندازه می‌تواند تنش‌ها و فشارهای روانی زیادی را به افراد وارد کند، که نتیجه آن دور شدن اعضای خانواده از هم است.

توکلی بیان کرد: اما موضوع به اینجا ختم نمی‌شود، بلکه دانش‌آموزی که در این گونه خانواده‌ها زندگی می‌کند، برای پر‌کردن اوقات زندگی خود نیاز به انجام برخی کارها دارد. او نیز نیازهایی دارد که به وسیله منش و طرح‌واره‌های شناختی او که در سال‌های کودکی خود در ذهنش ساخته است، شکل می‌گیرد.

ردپای بازی‌های رایانه‌ای و تلویزیون در خشونت کودکان

وی با بیان اینکه در عصر فناوری نیاز کودک چیزی به جز اسباب و لوازم بازی‌های فناورانه نیست، افزود: او می‌تواند در کنار مشاهده خشونت و پرخاشگری والدین که به شکل‌گیری طرح‌واره‌های ناسازگاری مانند رهاشدگی و بی‌ثباتی می‌انجامد، به بازی‌هایی علاقه‌مند شود که شیرازه آنها با خشونت طراحی شده باشد.

به گفته توکلی، کودک در هر سطح و مرحله از بازی بنا به خشونت‌هایی که انجام می‌دهد امتیازهایی دریافت می‌کند که همان تقویت‌کننده‌های رفتارهای خشونت بار او هستند و او از کسب این امتیازها که هر لحظه دریافت می‌کند، لذت می‌برد و در نتیجه بوسیله لذت‌های زودهنگام مورد تقویت و تشویق قرار می‌گیرد.

وی افزود: کودک پس از اینکه از بازی‌های رایانه‌ای خسته شد به دیدن برنامه‌های تلویزیونی می‌پردازد که در آنها نیز خشونت حرف اول را می‌زند. او از دیدن کارتون‌ها و برنامه‌هایی که در آن‌ها خشونت وجود ندارد، لذت نمی‌برد، بلکه کارتون‌هایی برای او لذت‌بخش است که در آنها هیجان‌های خشونت‌بار وجود دارد. براین اساس او با طرح‌واره‌های ناسازگار و آموزه‌های پرخاشگرانه که بوسیله یادگیری اجتماعی کسب کرده پا به عرصه جامعه و مدرسه می‌گذارد و در مدرسه برای دست یافتن به خواسته‌ها و یا کنترل دیگران دست به رفتارهای خشونت‌بار می‌زند.

این روانشناس در ادامه به دلایل خشونت از حوزه روانکاوی پرداخت و گفت: براساس رویکرد رفتارگرایی و یادگیری اجتماعی اگر بخواهیم خشونت‌های دانش آموزان را در مدرسه کاهش دهیم، لازم است ابتدا دلیل رفتار را مورد شناسایی قرار دهیم. برای خشونت دانش‌آموزان در مدرسه می‌توانیم سه دلیل را در نظر بگیریم که عبارتند از جلب توجه، قدرت‌طلبی و انتقا‌م‌گیری.

با خشونت دانش آموزان چه کنیم

توکلی در تشریح روش تشخیص علت خشونت افزود: اگر از خشونت دانش‌آموز آزارهای جزیی می‌بینید، هدف جلب توجه است. اگر احساس می‌کنید شخصاً به چالش فراخوانده می‌شوید، هدف قدرت است و اگر احساس می‌کنید عمیقا مورد آزار قرار می‌گیرید، هدف انتقام است.

به گفته وی، در صورتی که تشخیص خشونت به دلیل جلب توجه است، لازم است خیلی نسبت به آن رفتار توجه نشان ندهیم، بلکه نسبت به رفتارهای مثبت توجه کنیم تا این رفتارهای خشونت‌بار حذف شوند.

توکلی افزود: درصورتی که تشخیص خشونت به دلیل قدرت است، سعی کنید با هیچ دانش‌آموزی وارد جنگ قدرت نشوید، زیرا این عمل شما قاطعیت و اقتدار شما را در مدرسه را از بین خواهد برد و بهتر است دانش‌آموز پرخاشگر را برای رفتارهای خشن به صورت پنهانی جریمه‌های مناسب کنید و در حضور دیگر دانش‌آموزان و مسؤلین احساسات او را جریحه‌دار نکنید.

وی اضافه کرد: در صورتی که تشخیص، انتقام‌گیری است این را بدانید که او با پرخاشگری و خشونت خود در حال کسب عزت نفس و احترام برای خود است. برای کاهش خشم این دانش‌آموز لازم است جلسات مشاوره‌ای تخصصی گذاشته شود تا او بتواند راه‌های مناسب‌تری را برای کسب عزت نفس و احترام به خود بیابد و به جای انجام رفتارهای خشونت‌بار، رفتارهای هنجار از نظر اجتماعی را سرلوحه خود قرار دهد.

پرخاشگری می‌تواند معلول هر موقعیت ناخوشایند یا ملالت‌باری باشد

توکلی به رویکرد روانکاوانه نیز اشاره کرد و افزود: براساس دیدگاه این رویکرد، پرخاشگری می‌تواند معلول هر موقعیت ناخوشایند یا ملالت‌باری مثل خشم، درد، و … باشد، اما مهمترین عامل در ایجاد پرخاشگری از میان همه عوامل، ناکامی است. اگر فردی در نیل به هدف خود با شکست مواجه شود، ناکامیِ حاصل، احتمال پاسخ پرخاشگرانه او را افزایش می‌دهد. معنای این مطالب این نیست که ناکامی همواره به پرخاشگری منجر می‌شود و یا ناکامی تنها علت پرخاشگری است.

وی بیان کرد: به عقیده فروید بنیان‌گذار رویکرد روانکاوی شخصیت، هر انسان دارای سه بخش است که عبارتند از نهاد، من و منِ برتر. “نهاد” آن قسمت از شخصیت است که براساس کسب لذت‌های آنی شکل می‌گیرد. “من” قسمت منطقی و “منِ برتر” قسمت اخلاقی و وجدانی شخصیت هستند. به عقیده فروید نهاد، من و منِ برتر اغلب در کشمکش هستند و سلامت روانی تنها زمانی حفظ می‌شود که آنها در آرامش و تعادل باشند، اما اگر این سه عامل در کشمکش باشند، ممکن است به تدریج در رفتار فرد علایم مشکلات رفتاری آشکار شود. انسان‌ها با ایجاد مکانیسم‌های دفاعی سعی می‌کنند کشمکش‌های این عوامل را تحت کنترل درآورند و استرس و کشمکش‌های حاصل از رویدادهای خارجی را کاهش دهند.

توکلی گفت: در تبیین این نظریه لازم است مثال‌هایی را مطرح کنیم. همان دانش آموزی را که به وسیله بازی‌های رایانه‌ای امتیاز و تقویت‌های قریب‌الوقوع را دریافت می‌کند، در نظر بگیریم که در مدرسه در یک موقعیتی نیاز به دریافت تشویق و تقویت از طرف مسؤلین مدرسه را داشته، اما مورد توجه قرار نگرفته و یا در موقعیتی دیگر درخواستی از هم کلاسی‌اش داشته باشد و با ممانعت از طرف مقابل خود مواجه شده باشد. از آنجاکه او در رسیدن به خواسته‌اش ناکام مانده(اگر قبلاً روش برخورد با ناکامی را نیاموخته باشد)، احتمال انجام رفتارهای خشونت‌بار در او بسیار زیاد خواهد بود. او ممکن است در حیاط مدرسه با هم کلاسی‌اش برخورد نامناسب و قلدرمآبانه‌ای را داشته باشد، یا در مقابل عدم دریافت توجه از سوی مسئولین مدرسه دست به رفتارهای خشونت بار و پرخاشگری‌های غیرمستقیم بزند.

وی افزود: مثلاً به دلیل اینکه نمی‌تواند خشم خود را به معلم یا ناظم خود نشان دهد، چیزی از وسایل مدرسه مانند میز را بشکند و یا ممکن است خشم خود را به دانش‌آموزی بروز دهد که قبلاً بسیار مورد توجه معلم و یا ناظم بوده است. در این صورت او از مکانیسم دفاعی جابجایی استفاده می‌کند. او با استفاده از این مکانیسم دفاعی خشمی را که به دلیل ناکامی در قسمت نهاد شخصیتش احساس می‌کرد را به وسیله خشونت نشان می‌دهد. در حقیقت او با خشونت خود به کشمکش میان قسمت‌های شخصیتش پایان می‌دهد.

این کارشناس ارشد روانشناسی اظهار کرد: به عقیده‌ی نظریه‌پردازان روانکاوی، آموخته‌های پنج سال اول زندگی در شکل‌گیری اجزای شخصیت انسان نقش بسیار مهمی دارند و خشونت دانش‌آموزان در مدرسه از دیدگاه این روانشناسان بسیار حائز اهمیت است و برای اینکه بتوانیم خشونت‌های آنها را کاهش دهیم یا از بین ببریم لازم است اثرات رویدادها و آموخته‌های گذشته آنها را در پنج سال اول زندگی کاهش دهیم و با استفاده از تحلیل روانی ویژگی‌های شخصیتی، آنها را به بینش رسانده و بصیرت و آگاهی آنها را نسبت به تأثیرات روانشناختی خشونت بالا ببریم و به این وسیله کشمکش‌های درونی میان اجزای شخصیت را کاهش دهیم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا